يکشنبه ۹ ارديبهشت
|
|
صداینالهفرهاد میآید
زکوهبیستوناما
|
|
|
|
|
ببین دالانهایی که با جمجمه ی بردگان
و به دستور اربابان ساخته شده اند
|
|
|
|
|
در کافه ای زار و نزار چون رویا آذریست
آذری از جنس شعر خونی کنج زندان
سکوت خوب بود درد نمی کشید
|
|
|
|
|
کی و کجا
آن مفهوم یگانه سهادت را دریافتی...
|
|
|
|
|
از ابتدای نگاه تو
تا انتهای خاطراتم
همه دلتنگی است
در انتظار بهارم
|
|
|
|
|
در اشکِ آسمانی ی فرزندان
در مرزهایِ بی مقدارِ شرارت
در سوگِ بی پایانِ قلب های مقدس
هزار نبوغِ مقد
|
|
|
|
|
آرزو دارم سعادت همچو مهر
تا ابد طالع بود از بامتان
|
|
|
|
|
شهرِ شک
------
سوگند
به عمق نگاه سگ
این راهب رانده شده
از شهر شک...
|
|
|
|
|
سر برون آورم از دیده اگر
در گلوگاه ستم بنشینم.
سمیراعزیزی
|
|
|
|
|
خوشا کسی که تو باشی حریم دیدارش
به آب دیده بشوید شبانه دیوارش
|
|
|
|
|
چشم من جز شب بیهوده نمی دید، ولی...
|
|
|
|
|
تو کیستی ؟یکی از ملائک مانوس با پدر، نیستی؟
تو اشعه نور خورشیدی که از پس ابر تابیدی
تو یاس سپی
|
|
|
|
|
نه خشکی
نه آب
ونه دهانی، خردمند...
ـ ناشکیبایی اش را، جاری نمی سازد!
آنان
که در
خلوت خویش، پر
|
|
|
|
|
من نیز پر از خدا شدم بانو
|
|
|
|
|
یک روز حسی در تو می روید...........
|
|
|
|
|
دلتنگی ، چیز غریبی است ، وقتی دلتنگی سرت به تنت زیادی می کند ، پاهایت همیشه آماده رفتن هستند ...
|
|
|
|
|
متاستاز:سلول های سرطانی از تومور بدخیم جدا و از طریق خون و لنف به سایر نقاط بدن رفته و ایجاد تومور ج
|
|
|
|
|
شب آ مد انتظار روز دارم چه روز آید به شب امید وارم
تمام عمر اینسان بود و بگذشت بله این است
|
|
|
|
|
ای نو گل زیبا رخ خندان چهره
دیونه کند زلف توم، لیک چه بهره؟
صیاد دلی نیست تورا رحم به حالم.
خا
|
|
|
|
|
شنیدم که چون غم رساند گزند
خروشیدن دف بود سود مند
|
|
|
|
|
وای بمن که غافلی زین همه های وهوی من
کاش شبی به سینه ات بگذردآرزوی من
|
|
|
|
|
منوتوتنهاییم
وکسینیستبفهمدمارا
|
|
|
|
|
کاش دل می فهمید سفری در پیش است
فکر این خانه مخروبه نباید بودن
مقصد آخر ما اینجا نیست
آسمان دگ
|
|
|
|
|
میانِ خاطرات من
کتاب کهنه ی جبری است
|
|
|
|
|
درد عشقی کشیده ام که مپرس
زهر هجری چشیده ام که مپرس
|
|
|
|
|
گازهای نجیب کمبود الکترون ندارند
|
|
|
|
|
من شبیه توام ای شب ؛ بنشین که دردمندم
شب سرد و ساکت من ؛ شب تاریک و بلندم
|
|
|
|
|
دلم تنگ توست ..
و جز تو کسی نیست ..
سزاوار دلتنگ بودن .
|
|
|
|
|
درون حنجره ام حجم کور می پیچد
|
|
|
|
|
سرنوشت من اگربسته به تقدیر نبود
|
|
|
|
|
امّا انگار قسمتم دوری نبود ، آه و ناله و افغان نبود
سر نوشتم چیز دیگریست ، بر اقبالم نامِ دلبریست
|
|
|
|
|
دلم را میبرد نور سفید چلچراغی که
|
|
|
|
|
معنی آزادگی آسان نمی آید به دست ..
|
|
|
|
|
شهیدان فصل سبز سرنوشتند
شهیدان ساکن کوی بهشتند
|
|
|
|
|
عزیزان فقط کمی یهویی شد این شعر، نشد اساسی اصلاح کنم ایراداتشو؛ خلاصه به بزرگی خودتون ببخشید بنده رو
|
|
|
|
|
دختر زیبای کرد سرزمین مادری...
|
|
|
|
|
دانه دانه برف .....
یادت را بر لوحِ قلبم
سپیدِ جان می سراید ...........
بذرافشانِ عشق
|
|
|
|
|
رفتی و چه بد بریدی امانم را......
ای کاش که میبریدی زبانم را.......
|
|
|
|
|
ماهی به ماهی...
.
.
ماهی به بال مهتاب آرام آرمیده
بر صخره از نشاطی،دل درس بد ندارد
ّ
من رهنورد
|
|
|
|
|
نازنین چشم تو سبزینه، عقیق یمن است
|
|
|
|
|
پشت لالایی این فصل ،
تو را کم دارم
قصه تنهاست
من و پنجره ها ،
به شب خلوت خود می نگریم .
صابر
|
|
|
|
|
وقتی همه مردم شهر می لنگند
گرراست روی همه بتو می خندند
|
|
|
|
|
پدر
در کرانه های غم
صخره ای بود
که
|
|
|
|
|
درد دارد حلقه ات در دست او
درد دارد هی نگاهش میکنی
حکم اعدامم به دستش داده ای
قلب پاکم را تباهش م
|
|
|
|
|
حلقهء گیسویِ تو،سلسلهء مویِ تو/جادویِ ابرویِ تو،میکِشدم سویِ تو
|
|
|
|
|
خورده ای صد ترک ولی نشکن...
|
|
|
|
|
از زمین و از هــــــوا دل می بری
ازدل وازدلبــــــــرا دل می بری
هرکسی بینــــد تورا دل می دهد
|
|
|
|
|
استخوان های موازیای که
شبیه میله های زندانیست
در محدودهی ممنوعهی سینهام
استخوان هایی که امتد
|
|
|
|
|
غزل با بوسه ات پرواز می کرد
نگاهت چشم ها را باز می کرد
لبت سوزان و گرم و عاشقانه
لبان عاشقم را
|
|
|
|
|
همه چیز رنگ حوض نقاشی دارد
|
|
|
|
|
عاشقی تیشه دارو فرهادی
عشق تو بیستون آزادی
میزنی تیشه برغمت تق تق
گنگ گشتی ولی تو فریادی
در
|
|
|
|
|
من از روز ازل شیدات بودم....
|
|
|
|
|
دست بردار ای حسن از این کلید
|
|
|
|
|
درفصل برگ ریزان صــــاحبدلی چنین گفت
بادوست میتوان رفت،تا بی خزانی ای دوست
|
|
|
|
|
دخترِ خوب همیشه ، تو هر کاری عادلِ
همیشه توی ِ تقسیم ، یه دخترِ عاقل ِ
کیک تولّدش رو ، مساوی قاچ م
|
|
|
|
|
من نه آنم که ندانم و بمانم زجهانم
من نه آنم که نخواهم و بخوانم زبیانم
....
|
|
|
|
|
پس بنما رخ ما چون که در این روزگار....
|
|
|
|
|
تا که گرمای وجودِ توبه قلبم تابید
یک شبه آب شدم درپی این ثانیه ها
|
|
|
|
|
خداحافظ پرستوزمین هم یک قفس بود...
|
|
|
|
|
ای ماه کوچ کرده به سمت محاق من
|
|
|
|
|
خوابیده بر لب ها
هیچ سخنی بیدار نمی شود
|
|
|
|
|
سرشیطان بریدن کارعُشاق است.
|
|
|
|
|
تو از دیار حافظی و از تبار شعر//
من منزوی ترین غزل ، بایگانی ام
|
|
|
|
|
پایان شام سیه که همیشه سپید نیست
تاری بخت ما که پیامی جدید نیست
ای دل بیا و شکوه نکن پیش گوش من
|
|
|
|
|
تو فقط حرف بزن ...باقی اش با دل من
|
|
|
|
|
امروزورق برگشت
همه راکوت کردی...
باشاه بیت های عاشقانه ات
|
|
|
مجموع ۱۲۳۷۲۵ پست فعال در ۱۵۴۷ صفحه |