سلام مهدی عزیزم و آقا محمدرضا همشهری گرام
آقا محمدرضا تو گوشی ما زدی لگدمالمونم کردی بکن
ولی کاری به دوستامون نداشته باش انصافا ما خاک پاتم هستیم
ماچ از لوپت
اتفاقا ما یه نقد پلکانی داریم
که نقاد اولیه میاد سطح شعر و بررسی میکنه کاری که مهدی کرده
بررخی از آرایه هارو معرفی میکنه جاهایی که از فرم محتوا ساخته رو هم همینطور
بعد میاد راجع به ساختار روایی شعر حرف میزنه
چطوری از ایده به اجرا رسیده
بعد وارد معنویات و فلسفه ی شعر میشه همون لایه های پنهان و درون متن
اینارو به اختصار گفتم مراحل دیگم هست،
از اونجایی که میدونم مهدی شروع به تایپ کردن میکنه و بی وقفه چیزی که به ذهنش رسیده رو بیان میکنه که خوبم بیان کرد
نکات نقدی مهدی:
پژمان+آلفرد=پژفرد+فامیلی=پژفرد هیچکاکوف
رستگاری در شاووشنگ=رستگاری در شادوشنگ
شا/دو/شنگ که با اسم او شاهکار سینمایی شوخی کردم و قسمت دوم و تو اسمش جا دادم که هردو موضوع داخل زندان اتفاق میوفته و اتفاقات بعد...استفاده از چنین موضوعات فرامتنی حداقل باید چیزی باشه که قابل دسترسه
فیلمی مثل رستگاری در شاووشنگ عموم مردم دیدن
یا اون شعر حافظ و مشیری و عموم خوندن یا شنیدن،
و خیلی حرفهای دیگه که ترجیحا درموردش حرف نمیزنم
خواهش خواهش باهم کلنجار نرید
من یکی از دلایلی که توو سایت نمیام همین حاشیه سازی هاست
اگر کسی به صفحه ی کسی نمیره یا حرفی نمیزنه ممکنه یه بار چیزی گفته باشه طرف رفتار درستی نداشته دیگه نرفته
ممکنه اصلا بابت تفاوت سلیقه باشه
و خیلی چیزای دیگه دلیل بر ناراحتی یا دشمنی نیست
خاک پای جفتونم
بانام ویادخدا ودرودبرشما
چه عجب ازاین ورابرادرپژمان
نکنه اشتباهی ردشدیدازاینجا
واما بعدازشوخی
خوشحالیم اززیارت مجدد شما
شعرتان هم بسیارزیباوتفکربرانگیزبود
جناب حسنلوی عزیز نقدخوبی برآن نوشتندوبااجازه تون من هم چندخطی حرف دارم ....
شعرتان مثل همیشه خوب بود چندپاره ی قشنگ وتاثیرگذاشت
ازجمله:
چراغ پیرترش کرده تصویری زیباو
جالب بود صنعت تشخیص داشت
ویا
من گهواره ای پریشانم
که در سرمایِ حلبی آباد
زنده زنده می سوزم!!
گهواره ی پریشان بسیارترکیب قشنگی است
خودتان رابه گهواره تشبیه کرده اید ودرعین حال
شخصیت بخشیده اید به گهواره
تصویرتودرتوی تاثیرگذاری ساخته اید
ویا
رنجورم
مثل این همه سروده ی زخمی
که بر تنِ تو نوشته اند
نوشته شدن سروده زخمی برتن تو
تصویربکری است
ویا
دلم پُرست
اگر می گذاشتند
با معجزه ی نگاهش
عصایی بر هر منجلاب می زدم
تا راهی به سوی آزادی شکافته شود و
نقشِ ماهیان اسیرِ دیوارها هم
در آبی آسمان شنا کنند
تلمیحی زیبادارداین بند یاد عصای معجزه گر موسی افتادیم
ویا
دلم پُرست
چه ساکت
پای حرفِ من نشسته
سلولِ انفرادی!!
درددل کردن باسلول انفرادی هم تصویربسیارزیبایی دارد
خوابیدن روزروی پای تاریکی هم خیلی عالی بودوپرمعنا
آفرین
شعرتان حرفهای زیادی برای گفتن دارد
لذت بردم ازقلم خوبتان
🌼♦️فقط من یه انتقاد دارم البته نه برشما بلکه برخیلی ازسپیدنویسها وبااجازه تون درصفحه ی شماعنوان می کنم ومخصوصا هم تیک نقدمیزنم وامیدوارم که جسارتم را ببخشید ....
راستش به نظرمن استفاده ی بیش ازحد جملات دیگرشاعران ونویسندگان درشعر اصلا ایده ی جالبی نیست وبیشترضربه میزندبه شعرشاعر مگراینکه عالی نشسته باشد درجان شعر
به نظرمن هرچیزی اندازه دارد درحدکم خوبه اما بیشترازحدکه میشود کلا فضای اصلی شعررابرهم می ریزد وازطرفی هم مخاطب یک جورایی فکرمیکندکه شاعردارد سوادمطالعاتی اش رابه رخ میکشد که البته دورازجان شما وشعرتان شماخودتان هم صاحب اندیشه اید وشاعری توانمنداشعارخوبی ازشماخوانده ایم
بنابراین درحدیکی دوجمله خوبه بیشترش یه جورایی توذوق میزند وجزاینکه پریشانی خاطرمیاوردبرای مخاطب وگیجش میکند چیزی ندارد بنابراین به نظرمیاد همون بندبالای شعرشما خیلی شسته ورفته وعالیه ازاون به بعدش یه خرده قروقاطی شد ....
🌼🧊ازطرفی بسیاردیده ام که شاعری یک جمله ازشعرنویسندگان خارجی یاداخلی رابرداشته ورویش کلی مانورداده ویه خرده آب وتاب وپروبالش داده وافتخارهم کرده که من شعرنوشتم ولی درواقع هیچی خودش نداره تواون شعر واندیشه ی یه نفردیگه رابرداشته وبازیرکی یه کم تغییرش داده وفکرمیکندمخاطب نمیفهمداما مخاطب آگاه را نمیشودفریب داد
وا ین اصلا پسندیده نیست که البته منظورم بازم شمانیستیداصلا چون شماشعرخودتونم قویه ونیازی ندارید به اینگونه شگردهای رایج
🌼🔷️اما بارها دیده ام درشعربسیاری ازدوستان سپیدسرا در همین سایت هم نمونه زیاددیده ایم وخودم رابه ندیدن زدم چون ترسیدم ازدستم دلخورشند ولی نیازبه تذکربود واقعا برای قلم خودشان هم خوب نیست و بیشترضعف قلمشان رامی رساند
اما شعرشما باعث شدکه چندخطی بنویسم ودرموردش بحث کنم
المخلصون والمخلصات
زیادی هم جوش نیارین لطفا که صفحه تونوشلوغ کردیم
برایتان ازخداوند بهترینهاراخواهانم
موفق ترباشید