يکشنبه ۷ بهمن
شعر آئینی
|
|
شعر کودکانه امام موسی کاظم (ع)
|
|
|
|
|
او رو سفید میکند آخر ذغال هم
|
|
|
|
|
آن آیه های مهر تو بر ما هویدا می شود
آن رنج راهی بس گران بر ما مهیا می شود
|
|
|
|
|
ای قبله رنج های بی پایان.. کعبه اشک ها و آه ها
|
|
|
|
|
ساقیا می ده که شد ماه رجب
|
|
|
|
|
امروز میلاد امیرالمومنین(ع) است
روز گریز کفر از ایمان و یقین است
|
|
|
|
|
مولود به کعبه هرکس نتوان شد
جزشیر خدا درکنف رب نتوان شد
چون مادر گیتی بشود مادر حیدر
جز کعبه که
|
|
|
|
|
بنده رو سیاه تو روی به کعبه کرده است
پاک شود سپس رود کرب و بلا به پای خود
|
|
|
|
|
پرتو حق سایه ها را برکشید عالمی از خواب غفلت ها پرید
|
|
|
|
|
نشانی جستم از بی نشانان را نشانی
نشانم داده بودند بینشان یک آشنایی
زمانی بوده به یثرب یک شاخه ی
|
|
|
|
|
چند بیتی با خدایم غرق در راز و نیاز ...
|
|
|
|
|
عمر بشر مسیر خودش تا خداست پس
از خود به خویش کرده سفر مرتضی علی
امین زمانیان
|
|
|
|
|
روزِ شهادت روزِ میلادِ حسین است
|
|
|
|
|
مدینه به وقت پریشانی است
ببین حال کوچه چه بحرانی است
|
|
|
|
|
در قلب زائر است آداب این حرم
|
|
|
|
|
آب در کرببلا مدیون طفلانت حسین
|
|
|
|
|
نازم ایوان نجف آرامش جان و دل است ...
|
|
|
|
|
🍉شب یلدا بیاید با ترانه🍉
🍉شبی که آوَرَد شادی به خانه🍉
|
|
|
|
|
بادا مبارک در جهان این زادروز عیسوی
شد از رخش گیتی پر از نور و در خشندگی
هم گبر وترسا را خوش بود
|
|
|
|
|
رسیده آن دمی که نزد خدای خویش نیاز کنم
به سوی درگه ذات لایزال تمنای راز کنم
از آن دمی کآفریدی زن
|
|
|
|
|
شب یلدا نشستن دور کرسی
چه خوش باشد ز هم احوالپرسی
|
|
|
|
|
تـو را در قامـتِ یلـدایِ زیبـا
تمـاشـا می کنـم فردایِ زیبـا
|
|
|
|
|
مرکز دایره ی عالم هستی زهراست
عالم از عشق به او سجده کند جا دارد
|
|
|
|
|
سُررخیِ لبش هم مِیِ یلدا باشد
|
|
|
|
|
شب یلدا را به همه مردم ایران تبریک عرض میکنم ، به امید موفقیت.💙
|
|
|
|
|
کیست که گوید مرا حیدر کرار کیست؟
عرصه ی آفاق را محرم اسرار کیست؟
|
|
|
|
|
دل من خرم ازآن است که حرم خرم از اوست
عاشقم برصورت ماهش که صنم خرم از اوست
دل همین بس که به دیدار
|
|
|
|
|
قبل از شروع روضـه ها حضـرت مادر
برای سینه زنان چای تازه دَم گذاشته
|
|
|
|
|
شعله ی آتش چه می داند چرا با روی زرد
پشت بر دیوار دارد شاخه ی یاس کبود
|
|
|
|
|
حاجات خویش را تو از فاطمه بگیر ....
|
|
|
|
|
به نام نامی ام ابیها
به نام نامی بانو ثریا
به نام آنکه هستی را رقم زد
به نام آنکه سرمستی را قلم
|
|
|
|
|
دیشب ز درد پلک زمین لحظه ای نخُفت
در سوگ فاطمه ، ز علی ناله ها شنفت
|
|
|
|
|
شمعی به غم نشسته و پروانه می رود
حیف از گلی که پرپر از این خانه می رود
|
|
|
|
|
تقدیم به مولا علی و اولادپاک و مطهرش
|
|
|
|
|
زآن یار دلنوازم صد رازمن شنیدم
نازش بکرد پنهان وآنگاه که ژاله دیدم
خون از دوچشم مستش جاری بشد چو
|
|
|
|
|
دوباره دل شده پر از یاد یار
آدینه رفت اما نیامد بهار
|
|
|
|
|
دختر است یار پدر بعد کوچ مادر
فاطمه بود اما مادری بهر پدر
|
|
|
|
|
ای هماغوش مُعوَق
ای تجلل تاریکی نبوت
تا دویست و بیست سال به درود
|
|
|
|
|
مناجات
توای رب همی خواهم که ایمن سازی این جان را
ازآن روز پسین دیگرنیازرد این مال و سروجان را
ب
|
|
|
|
|
گـفتم به بچــهها کـه بـرای مراسم ام
عکسی که با حرم مادر است قاب کنند
تشییع و هفتـه و چهلم سالگـ
|
|
|
|
|
دل من شنیده حکایتت، دل من خریده محبتت
بهخدا سپردهام این دلم که تپش زند به حرارتت
|
|
|
|
|
کاش بودم کربلا، خود را میانِ کاروان جا میزدم
بود دریایی پر از خون دل به دریا میزدم
|
|
|
|
|
به سویت شکوه آرم من زبیچارگی
امان از بلای سخت درماندگی
مصیبت دوچندان بکرد حال من
نجویم بجز تو پن
|
|
|
|
|
وقتی که زنان شهر طلا می بخشند
|
|
|
|
|
کس از راهِ راست گاهی بگشت مفقود...
|
|
|
|
|
شب آمده است ناله ای از قعر چاه کن
سودای ناله از شرر و دود آه کن
|
|
|
|
|
تقدیم به بهترین های دو عالم
|
|
|
|
|
از هجوم دردها
بی اختیار سقط می شود
و در مرز تلاطم متولد،
و اندوه را گریه می کند
وقتی به ابتذال
|
|
|
|
|
عین ثابت نه زبان قال ماست
فاش وضع ما زبان حال ماست
|
|
|
|
|
آورده اند شهر مدائن زمانه ای
گویا نداشت فر و شکوهش کرانه ای
بنشسته بوده خسرو ثانی به بارگاه
بود
|
|
|
|
|
از آدمی بپرسید زهد را چه است نشانه
گوید ریشی دراز و جامهای صوفیانه
|
|
|
|
|
آدم الفش کلاه دارد
بالای سرش گواه دارد
|
|
|
|
|
بر عرصهی هستی گل یکتاست محمّد
|
|
|
|
|
در گوشه های آسمان شوری به پا بود
گویا که وقت هجرت آلاله ها بود
دیوارهای خانه بوی غصه می داد
گل
|
|
|
|
|
رحمةُ لِلعالمين عالمه رحمت گلیر
جهل بُتین سیندیرا نورِ محمد گلیر
|
|
|
|
|
باز این چه شورش است که در سینه ها به پاست
گویا که روز محشری گشته است ،کربلاست
با خاطرات جنگ
|
|
|
|
|
کعبه گشته غرقِ نور و، مکه سرشارِ سُرور _شور و شادی در قُریش و بر جهان بارانِ نور
|
|
|
|
|
صبح با باد صبا قاصد پروانه رسید
بوي عطر نفس صبح به اين خانه رسيد
پنجره باز شد و بوي بهاران برخ
|
|
|
|
|
محمد رحمةٌ للعالمین است
محمد عروة الوثقیِ دین است
|
|
|
|
|
برگو به جهان و بر جهانیان بشارت_بنشسته به بامِتان همائی زِسعادت
|
|
|
|
|
در مکتب ما ملاک و حجت ثقلین است
یک شرط قبول حج شیعیان حسین است
|
|
|
|
|
خیلی سالهِ نشدِه بیام به پابوس حَرم
گَمونم دیگه نمی خوای بِکشی دست رو سَرم
پُرِ از سیاهی و خجالتم
|
|
|
|
|
کاشکی مثل کبوترا میچرخیدم تو حرمت
|
|
|
|
|
همیشه غصه و تشویش و اضطراب جهان
نشانه های بلایای آخر صفرند
|
|
|
|
|
در ستایش حضرت امام رضا (ع)
|
|
|
مجموع ۴۱۵۲ پست فعال در ۵۲ صفحه |