دوشنبه ۸ خرداد
شعر عاشقانه
|
|
بذار تا بابایی موهاتو ببافه
بابا عاشق بویِ خوبِ موهاته
|
|
|
|
|
درد یعنی روی گردانی تو
درد یعنی غیرت بی جای تو
درد یعنی میشوی با دیگری
درد یعنی بی وفا میشی پری
|
|
|
|
|
لنگرگاه اشک بود
آنجا که من بودم و
تو نبودی
قصه مرد بود و
حرف صبوری
بندری سوخته بود
آنجا که پای
|
|
|
|
|
در شب شیراز موهایت مرا در خواب کن/تا که مست از بوی نارنج تنت بیدار شم
|
|
|
|
|
روزگاری این جا مظهر عشق بود و صفا
شهر مملو از پاکی و محبت با هم
شهر ِ شرجی نفسهای دو یار
هر دو د
|
|
|
|
|
رفتی و باز هم آمدی تا من بدانم عشق
پیچیده است با ترس رفتن های تکراری...
|
|
|
|
|
آه آزادی، آزادی:
به دنبالِ تو
یک نفس خواهم دوید!
|
|
|
|
|
جـریـان بـگرفـت و اتـصالـی کـردش :
" بـا مـرکـز دل ، مـرکـز نـاز چـشمـت"
|
|
|
|
|
تقدیرِ این آواره را پر شور گردان
|
|
|
|
|
ماتم از چشم و سوز از سخن
زندگانی تلخ و دل در کفن
چاره چوبیست که افتاده به آب
لج دنیاست نگرد پی س
|
|
|
|
|
پیش از این شعر
دختری را دیدم
از دیار زاگرس
که سیاهی چشمانش
شبیه شعر سپیدی بود
که حلاوت واژه ها
|
|
|
|
|
بهشت است در نگاه تو خیابان غرق در باران
خودت بنگر به تنهایی دلم را کرده ای ویران
قلم را روح می
|
|
|
|
|
مثه تقدیرشهرزادم هزار و یک شب آواره
تو میدون واسه نامردا حریف مُرده کم داره
تماشا میکنم رودُ که ا
|
|
|
|
|
عشق بنازد به چنین سروری
گردوغبار حرمش توتیاست
باز کند هر گره ای دست تو
تا ید بیضای تو مشکل گشاست
|
|
|
|
|
دست دعا بسوی خدا می کنم بلند
چونمشگلاترامثلپرکاهمیکند
|
|
|
|
|
✍️ ترانه
م.مدهوش☄️
🎧 دکلمه: بانوهستی احمدی❤️🔥
|
|
|
|
|
منِ از لنگه کفشِ کودکی ام تنهاتر
خوب به یاد دارم
|
|
|
|
|
چاه زنخدان تو محبس جان من است
|
|
|
|
|
دو تا خط موازی با سکوت گرد بی معنا
تو و عشقت، من و عقلم،دوتا دیوانه تنها
|
|
|
|
|
گاهی خودم برای خودم شانه می شدم
|
|
|
|
|
ای عشق باور نی کنم آوازه ات را
|
|
|
|
|
کرم شب تاب تو آهسته بتاب...
متهم بیدار است...
و شقاوت درخواب...
ترس در سینه زندانبان است...
من
|
|
|
|
|
یکروز هم سر میرسد باشم شبیه خاطره
مُردم به سوز قلب تو، دیگر دچارت نیستم
جانم به جانان بوده تا، ش
|
|
|
|
|
گاهی به تقدیر باید که پشت پا زد
|
|
|
|
|
اگر چه عشق فقط واژه ای به گفتار است
هزار نکته شیرین از آن پدیدار است
|
|
|
|
|
افراغ اندیشه را این گونه می نویسند تا نباشی نمی نویسند!
|
|
|
|
|
داستانکی موزون از کتاب صدای پای احساس+ یک شعرخوانی.
|
|
|
|
|
باز امشب با خیالت غرق رویا گشته ام
|
|
|
|
|
باورم نبست..عاشقانه
خاطرات من و تو شهره ی یک شهر شده
با همه جان و دلم , من به رهت منتظرم
آخرین
|
|
|
|
|
آخرین برگه به پوچی می رسد در حال تو
تا که برگی نو کشیدم من به استقبال تو
|
|
|
|
|
همچون طعم گَسِ گیلاس،
در بعد از ظهری از تابستان،
چه طَعمِ قشنگی دارد،
خیالِ خامِ داشتنِ تو،
|
|
|
|
|
همه سالها ساکن یک لحظه اند
این یعنی جنون تورا داشتن
|
|
|
|
|
زمانش مهم نیست
صبح باشد یا که ظهر
غروب باشد یا دم صبح
کافیست تو بخواهی
من برایت می میرم...!!
|
|
|
|
|
یک منطق پیچیده درونم به هیاهوست
تا بوی تو پیچده به من ،قصه همین است...
|
|
|
|
|
میرزاکوچولو دوباره پامیگیره. راه رفتنومیخوادکه یادبگیره. یکی بیاددستوبگیره میرزاکوچولومیخوادبه جنگ
|
|
|
|
|
امشبم که باز غم دارم نیامد باز هم
|
|
|
|
|
با،،،
لالههای سرخ،
[محصورِ سیمخاردار]
پیامیست!
|
|
|
|
|
من تو را خواندم در آغاز واژه ها معنا گرفت
یک غزل شد بوسه ات شهر غزل ها را گرفت
|
|
|
|
|
مثل برکه ای ام که،از نبود ماهی مُرد
|
|
|
|
|
من زاده ی بهشت بودم، سیب به من خیانت کرد
|
|
|
|
|
دیشب من و خیام ز مستی گفتیم
از جام به خم باده پرستی گفتیم
خیام فقط جرعه ز جامی دادم
زان پس من و م
|
|
|
|
|
این مرکب گونه نامه های دختری فرانسوی بنام کاته رینا میشله است که در زمان جنگ در لندن زندگی می کرده و
|
|
|
|
|
سپاسگزارهستم پرودگار زیبا و مهربانم
با هرنفس برای هرنفس و در هرنفس
|
|
|
|
|
رُمانِ ناله هایِ بی امان از نان نوشته
|
|
|
|
|
نشسته زیر سایبان
به سمت ماه و آسمان
برای دیدن کسی
که بوده خوب و مهربان
و ابروان و چشمها
مثال
|
|
|
|
|
ای دختر معصوم که در بطن کویری
چون ماه درخشنده و چون مشک و عبیری
|
|
|
|
|
همین لحظه،همین الان
خداحافظ،خدا همرات....
|
|
|
|
|
من از دستان سرد تو رسیدم به
|
|
|
|
|
تومیدانی چراخوابی به چشمانم نمی آید
فقط یک آرزودارم بیامرگم تماشا کن
----
درخیالم هرشبوهرروز
|
|
|
مجموع ۷۰۲۷۰ پست فعال در ۸۷۹ صفحه |