صفحه رسمی شاعر حمید روزبهانی
|
 حمید روزبهانی
|
تاریخ تولد: | شنبه ۳ فروردين ۱۳۲۵ |
برج تولد: |  |
گروه: | |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | سه شنبه ۲۷ آذر ۱۴۰۳ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | بدون اطلاعات |
علاقه مندی ها: | بدون اطلاعات |
امتیاز : | ۵۹ |
تا کنون 18 کاربر 36 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
*(گفتگوی دو...)*(۵)
^^^^^^^^^^^^^^^^^
اشرف آمد برده را بنده کند/
بنده ای آزاد وپاینده کند/
****
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۶۸۹۰ در تاریخ ۱۰ روز پیش
نظرات: ۱
|
|
*(گفتگوی دو...)*(۴)
^^^^^^^^^^^^^^^^^
رسم عاشق کشتن ست این کار دون/
اوفتاده بس مجرّب ت ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۶۷۳۸ در تاریخ ۲ هفته پیش
نظرات: ۱
|
|
*(گفتگوی دو..)*(۳)
^^^^^^^^^^^^^^^^^
حق بفرموده ببین چشمان او/
پرزافسون آن لب ودندان او/
****
ح ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۶۶۰۶ در تاریخ ۲ هفته پیش
نظرات: ۱
|
|
*(گفتگوی دو ...؟)*(۲)
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
قدرت مطلق هم او وماچومور/
کی توان رستن ازین قانون زور/ ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۶۵۰۶ در تاریخ حدود ۱ ماه پیش
نظرات: ۲
|
|
*(گفتگوی دو دلداده در کلاس)*(۱)
^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^
فاعلاتن فاعلاتن فاعلن/
اندرین بحراست زیباعش ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۶۴۵۱ در تاریخ حدود ۱ ماه پیش
نظرات: ۱
مجموع ۴۱ پست فعال در ۹ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر حمید روزبهانی
|
|
*(خاطره دردناک)*(۱۰) ^^^^^^^^^^^^^^^^^^^^ آهسته آهسته بدنبال الاغ از شهر خارج شدم وراه روستا را در پیش گرفتم الاغ میرفت وباذوق وعجله هم میرفت من حالا فهمیده ام قصد از تند رفتنش رسیدن به خدمت
|
|
|
|
*(خاطره..درد...)*(۹) ^^^^^^^^^^^^^^^^^^ آن شب یکی از تلخ ترین شبهای عمر من است گرسنه وخسته و نگران در رختخواب آنهم کودکی چهار یا پنج ساله آیا میتوان تصور و مجسم کرد؟؟؟!!!! من حتی ف
|
|
|
|
*(خاطره...درد)*(۸) ^^^^^^^^^^^^^^^^ گفتم بله حمیدم پرسید چرا لختی پس پیرهنت ماجرا را گفتم کلی خندیدبار الاغ را باز کرد آردها بزمین افتادند به الاغ هی زد الاغ برخاست وبا دیدن الاغ دیگر
|
|
چهارشنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۳ ۰۷:۳۷
نظرات: ۰
|
|
*(خاطره..درد..)*(۷) ^^^^^^^^^^^^^^^^^^ بمحض خم شدآب بنو شید پاها یش لرزیدوکنارجوی آب خوابید. هرچه باترکه به اوزدم ودادزدم پاشو نشدناچار به بالای بلندی دویدم وبا صدای کودکانه ام دا
|
|
پنجشنبه ۹ اسفند ۱۴۰۳ ۰۴:۵۱
نظرات: ۰
|
|
*(خاطرات..درد)*(۶) ^^^^^^^^^^^^^^^^^^ وبا پرسیدن به مغازه سید احمد مؤیدی رسیدم میخواست مغازه را ببندد با دیدن من گفت تو پسر آقای روزبهانی هستی؟پسر کجا بودی دوروزه از دره گرگ پیِام میاد
|
|
سه شنبه ۷ اسفند ۱۴۰۳ ۰۱:۳۰
نظرات: ۰
مجموع ۱۱ پست فعال در ۳ صفحه |