سه شنبه ۲۹ اسفند
شعر عرفانی
|
|
در شب تیره و تار
یک چراغ روغنی دارم ز دوران کهن
روغنش از جنس کمیابِ جواب
|
|
|
|
|
از قضاوتهای های بیجا از زمان رنجیده ایم
از تمام رعد های آسمان رنجیده ایم
|
|
|
|
|
مگر نه موسی را گفتی آن شبان بگذار
که هر چه خواست بگوید، که امتنان من است
|
|
|
|
|
🌹چون برگ و گلبرگ در بهار داری طراوت🌹
🌹مانند سرو بوستان داری تو قامت🌹
|
|
|
|
|
گر خواهی زنزدش بالا رود عیارت
در زرق برق دنیا بی رنگ باشه حالت
|
|
|
|
|
سیلاب خروشان به صباحی دِه ما بُرد
|
|
|
|
|
به کنجکاوی گرایید بچه موری
|
|
|
|
|
گُنجِشم است هردو جهان ، گُنجِشِ من نیست جهان
گوهرِ لامکان منم ، نگُنجم به کون و مکان
|
|
|
|
|
بیــــدل؛
غزل:
من هیچ نمی دانم من...
|
|
|
|
|
گرتو خدای خود شوی من به خدای خود روم
گرتو خدای من شوی ، کی به خدا توان روم
|
|
|
|
|
نقطهٔ پَــــرگار
در خانهٔ دل جُــــز....
|
|
|
|
|
من از سرزمین دیگری می گویم
آنجا که هیچ نیست
بجز تموجِ نورِ محضِ مفصل
از مشرق یقین
|
|
|
|
|
مردمان گویی بد در پی تزویرند راه بسیار هموار
|
|
|
|
|
دو روزی بیش و کم دنیا اگر چرخید بر کامت...
|
|
|
|
|
نعمتی چون آسمان،لیل و نهار
|
|
|
|
|
مستیم که دیوانه ز خویشیم
نه عاقل به شما
|
|
|
|
|
اثر از موثر آمد سبب از مسبب آراست
جمله طبع پنج پرده به تجلی است آشکارا
|
|
|
|
|
جهان کشتزارِ عمل های توست
کتابی قطور از غزل های توست
|
|
|
|
|
آن کز او پیچ و خم افلاک را امکان است،
دیده در کنه ازل تا ابدش حیران است
|
|
|
|
|
سر میان برف کرده مانند کبک
میخورد باز شیطان از او رکب
|
|
|
|
|
بس در پی ظاهری، نهان را پس چه؟
|
|
|
|
|
له و لورده
زیر پای بیرحمِ زمین
دست مهربان آسمان نوازشم می کند
|
|
|
|
|
گُذر کردم ز دشت حادثه با کوله باری از معانی
|
|
|
|
|
هر کس که به جاقلبِ تو دل آویزد
با ظلم در این عدم نمی آمیزد
|
|
|
|
|
💚چون یار ز در درآمدش، سلامی گفتم💚
💚از شعر امید به او نشانی، گفتم💚
|
|
|
|
|
و من امروز بدیدم
آنکه هر دم ، دم به دم
گشته بودم در پِی اش
|
|
|
|
|
من بد، به کیفر خواستت گر اعتراضی نیست
با آن وکیلِ عفوِ درگاهت چه خواهی کرد
|
|
|
|
|
رهایی کاره دشواریست
در این راه امتحانم کن
|
|
|
|
|
🍀به گفتار قلبت همی راه جوی🍀
🍀به عشق حقیقت تو آن راه پوی🍀
|
|
|
|
|
بار الها دائمُ الّطفی به ما
رحمتی فرما ز دریای عطا
|
|
|
|
|
كجايي اي تمام لحظه هايم در تو خاكستر؟
|
|
|
|
|
نوحی بباید تا کِشد این رفته در غرقاب را
|
|
|
|
|
نیمه شب،
با بیت هایی از نیاز
در تنورِ سینهِ سوزانِ خویش
دردِ دل های نهانی گفته ام
|
|
|
|
|
ای بنده تو از چه در هراسی
ای دوست چرا در التماسی
الله تو را رفیق و یار است
معشوق تو آفریده گار اس
|
|
|
|
|
در عَجَب هستم از این چرخِ گذر
گاه خیرت می دهد گاهی که شر
|
|
|
|
|
این روزهای سرد پاییزی
بیاد خش خش برگان زرین
در خانه محصور نشسته ام
|
|
|
|
|
خدایی که داری عطایی عظیم
خودت وصف کردی خودت را کریم
|
|
|
|
|
درون من خسته کیست ؟
که ز من پرتوان ترست
درون من ناموزون کیست ؟
که ز من زیباترست
درون من ملول ک
|
|
|
|
|
در زدم و گفت بگو کیستی ؟
آدمِ این دور و ورا نیستی
|
|
|
|
|
مهربانی صفت..اجتماعی
دوستی با همه کس باور و بنیان من است
همدلی با دگران در دل و ایمان من است
مهر
|
|
|
|
|
بیستون را بشکافم ز پی چشمه جان
|
|
|
|
|
🍀به یاران باران، به پاکان درود🍀
️🍀که عرشی بسازند از تار و پود🍀
|
|
|
|
|
کین راسِ ریا پیشه ، بر خاک ز تن اولی
|
|
|
|
|
ز حد بگذشت مشتاقی، به جام بادهی باقی
|
|
|
|
|
من به گوشم ، که صدای ز تو ادراک کنم
|
|
|
|
|
مرا یاد تو آرام نهان است
جهانی در میان این جهان است
کسی از عشق تو محروم باشد
درون قصر هم بی خانما
|
|
|
|
|
🌿شادمان ساز چو این وقت دوان می گذرد🌿
🌿قدر هر لحظه بدان چونکه زمان می گذرد🌿
|
|
|
|
|
به دیدار روی تو بی طاقتم
دریغا و دردا که بی طاعتم
ز اعمال زشتم فغان می کنم
چنان ضجّه ها در نهان
|
|
|
|
|
خداوند والا و زیبای من
خداوند قدّوس و یکتای من
تو هستی پذیرای نجوای من
خداوند امروز و فردای من
|
|
|
|
|
☘️روزگاریست که از خود بی نصیب و غافلی☘️
☘️وقت شب در فکر فردا و به فردا شاغلی☘️
|
|
|
|
|
قایقی ساخته ام..
جنسش از راز و نیاز
بادبانش از صبر، دکلش از ایمان
- در شبی مهتابی
سفری دور و در
|
|
|
|
|
گرفتار گرداب کوتاهی ام
به آن ساحل امن تو راهی ام
تویی صاحب فخر و مجد و ثنا
تویی صاحب عزّ و عهد و
|
|
|
|
|
ضربان قلب من ذکر تو دارد لبش
|
|
|
|
|
لب خشک و لرزانم از قعر چاه
به چاهی که کندم به بیل گناه
صدا می زند ای عظیم الرّجا
معینا مغیثا به م
|
|
|
|
|
یقه ذهنت را باز بگذار، بگذار اندیشه ات هوایی تازه کند
|
|
|
|
|
الهی به کوی تو باز آمدم
به سویت برای نیاز آمدم
ز دریای سوز و گداز آمدم
به دنبال کسب جواز آمدم
|
|
|
|
|
درخور واژه ی وقفم نه به مقدار سکوتش
اندکی کمتر از آرامش احضار سکوتش
|
|
|
|
|
🌹از این بهترم آرزو یاد نیست🌹
🌹وطن خرم است و جهان دیدنیست🌹
|
|
|
|
|
حق سفارش کرده خاص و عام را
پاس دارید حرمت ارحام را
|
|
|
|
|
ز تعظیم عبادت در گلستان
گل از گل بر دمد جان جهان را
ترازوی عمل در باور ما
به میزان میرسد سود و
|
|
|
|
|
این دل غم زده پر نورم کن
هستیت شفای دل رنجورم کن
عافیت را چو بجویم از تو
با بهینه قدرم هم
|
|
|
|
|
گفتم به زبان هیچ مگو هیچ مپرس
|
|
|
|
|
❤️دلا بنشین بر این محفل که آرام است و بی غصه❤️
❤️به گلزاری قدم بگذار که آباد است و پر غنچه❤️
|
|
|
|
|
همراه شدم با غم، زین شهر بِدَر تا کی؟
|
|
|
|
|
زار و دربند تو ام، غیر از تو ام دلدار نیست
مینگر، زین بیش تا دلدادهای بیمار نیست
|
|
|
|
|
🌹ز روز ازل دانه ی من بکشت🌹
🌹هم او که غم و شوق بهرم نوشت🌹
|
|
|
|
|
من ملک خواه همان منزلت دیرینم
از بهشتم نکند فرصت تقوا بردن
|
|
|
|
|
این شعر پیرامون لطف پرودگار بر بندگانش است.
|
|
|
مجموع ۴۳۳۰ پست فعال در ۵۵ صفحه |