پنجشنبه ۲۲ آذر
اشعار دفتر شعرِ آذر نامه شاعر سید علی موسوی فرد آذر
|
|
خوشم که مستم به باده تو
به خون نشستم به وعده تو
|
|
|
|
|
ندانستم به زجر و غم گذر کردن چه حکمت داشت
|
|
|
|
|
بیخودم و مست هو در طلب کوی او
|
|
|
|
|
گفتی مرا که بخوانم ای دل ربای دل
|
|
|
|
|
نخواهم من دگر گنج دو دنیا را
سرای پر گهر ، کنج مصفا را
مرا بس آتشی در ظلمت و سرما
|
|
|
|
|
بگاه نوشت سرشت آدمیان
ببست مرا عهد به مهر ورزیدن
|
|
|
|
|
دلدار ما رخست نمود ،عاشق به پا خیز
اقبال ما شد بندگی با خود بیاویز
|
|
|
|
|
یک تن ز ره مستی چو هوشیار ندیدیم
در بین همه هوشیار که بیدار ندیدیم
|
|
|
|
|
حالی به شرح و شرحی ز حال نیست
سهمت ز روزی دنیا کمال نیست
|
|
|
|
|
پیدای و پنهان من، آب به آتش زنی
گر بنمایی رخت، بار به جانم دهی
|
|
|
|
|
نی نیم از اهل خرد ، عاشق بیچاره شدم
در هوس روی نگار، شمع چو آیینه شوم
قند به روی شکرم ، بی خودم
|
|
|