سه شنبه ۲۹ اسفند
شعر چرخه زندگی
|
|
باور یار اگر زیبا شد
همنشینی زیباست
و ندارد پایان
لحظه های خوش با هم بودن
|
|
|
|
|
گردید عیان در بدن مرتضی خدا
پس اتحاد آخرت عشق و عاشقیست...
امین زمانیان
|
|
|
|
|
دلا عیدست ولی خوشحال نیستم...
|
|
|
|
|
داره کم کم بوی سبزه ها میاد
داره کم کم بوی سنبلا میاد
داره کم کم رخ زیبای بهار
از میان کوه پر ز ب
|
|
|
|
|
امروزه به دایناسور
دایی ناسِر می گویند
|
|
|
|
|
دارم به حال فشفشه ها غبطه میخورم
یلدا برای شادی خاکسترم بس است
|
|
|
|
|
دفتری بر روی میز افتاده در خاک و نَزار
|
|
|
|
|
چه فایده ماندنِ دونفر زیر یک سقف؟!
|
|
|
|
|
راه و رسمِ «پاچه بازی» ساده است
پاچه خواری، پاچه مالی با حریر!
|
|
|
|
|
مِهر خونین در کفن ، داغِ جگر تعریف شد
|
|
|
|
|
سؤال و جواب؛
سؤال:
غزل با جواب نـــو
پیوست خواهد شد...
در کارگه هستی، سرگشته ی یک رازم
ا
|
|
|
|
|
جواب غزل، نــــــو
پاسخ خدا به شکوائیه! ✓
بشنو ای بندهٔ من
بشنو ای بندهٔ من
من خدایت هستم...
|
|
|
|
|
آخــــراسفنـــد و بـــاز بوی بهــــــار
|
|
|
|
|
آزاد ز خویش و از دگر باید بود!
|
|
|
|
|
هوای عشق در هر مکانی فرق دارد
چراغ او به هر کوچه ای یک برق دارد
|
|
|
|
|
از ندانمکاری
چشمه ها می میرند...
|
|
|
|
|
به گوشم رسیده شعارِ رقیب
سخنهای بیاعتبارِ رقیب
نبخشد گُلی را به دامانِ دشت
...
|
|
|
|
|
آرزویم جرعهای از روشنی بود و نشد
|
|
|
|
|
اگر از فرش به عرش ازلی پَر نکشیم اا جرئه ای از می ناب خَلَدی سَر نکشیم
|
|
|
|
|
بیداد اگر کنی به ستم مبتلا شوی
با ذات مس ، چگونه توانی طلا شوی
|
|
|
|
|
شعر زیبای تضاد از شاعر امیرعباس مومنی
|
|
|
|
|
هر قله اگر به راحتی فتح شود
|
|
|
|
|
آن که افکند ه به ره نور حقش
چشم پوشد ربش از هر گنهش
مشکلی نیست که آسان نشود
چون که حق پرتو ف
|
|
|
|
|
پشت من خنجرِ دوست ، مشت من بر دیوار
هشتِ من گیرِ نه و ، میل من بر سیگار
خوابها دیدم از عشق ، عشقِ
|
|
|
|
|
شده از شدت غم بغض شوی گریه کنی؟
|
|
|
|
|
چق_________در دلم
برای خدا می سوزد...!
|
|
|
|
|
این قلم، رویین تن است در عصر ما
ما بمیریم، او نویسد نام ها
|
|
|
|
|
همه ، سر در میان زانوان خاک و جزا بیدار
|
|
|
|
|
صبح دمید
چو صبح نو دمیده شد
شکوفه تازه دیده شد
خدای واژگان سبز
درون سفره چیده شد
ی رن
|
|
|
|
|
شب عجیب است انگار
شب پر از بی خوابیست
|
|
|
|
|
عرعری گر آید از ما در سَتیغ ...
|
|
|
|
|
از پا قدم عطر شقایق لباست
|
|
|
|
|
ای آینه ، تصویر مرا یادت هست ؟
بهترین جای اتاقم بگو جایت هست ؟
رنگ رخساره من دیدی و حاشا کردی
|
|
|
|
|
من که آخر میشوم پروانه ای در این دیار
|
|
|
|
|
چه تاجی زدی بر سرم زندگی
به غیر از مصیبت به جزء بندگی
|
|
|
|
|
هر که را دیدم به سر سودای یاری داشته
|
|
|
|
|
بازم صدای باد و نم نم باران گوشم را نوازش می کند.
|
|
|
|
|
۱- با تقلا ... تو همین ظرف
۲- بی ریا بگو عبوسم
|
|
|
|
|
عمریست که سیگارِ مرا دود نکردی
از سنجشِ بیهوده ی من سود نکردی
قدرم که ندانستی و از محنتِ بسیار
بن
|
|
|
|
|
مهر فرزندآوری،
مهری عمیقا جانفزاست...
|
|
|
|
|
راه حق.اجتماعی
راه توگر وصل گردد با بشر
بی نیازت می کند ازسیم وزر
دیدگان مردمِ با معرفت
دید
|
|
|
|
|
بهین کار ازبرای زن،
سُرورِ خانوادهست...
|
|
|
|
|
گرچه مرگ، آواز خوش آزادیست
و ما، مردگان نسلی خاموشیم
که اینک،
بنام مرد ، بنام زن
در این روزگا
|
|
|
|
|
این زندگانی طاقت بسیار می خواهد
|
|
|
|
|
مردانگی..انسان شناسی
هرکه دارد دردلش مردانگی
پاک باشد از همه آلودگی
از نیازِ مردمان دارد خ
|
|
|
|
|
گاهی حال خوب و گاهی حال بد...
|
|
|
|
|
روز تلخی به یاد او خواندم
|
|
|
|
|
پنجاه سخن، شنیدنت را صدتا
|
|
|
|
|
درمانِ نخاعی نکند غایتِ تحصیل
|
|
|
|
|
مالِ دنیا چرکِ دست و جسمِ سالم نعمت است
|
|
|
|
|
خودخواه خدا خواه نگردد
این قافله تا حشر بلنگد
|
|
|
|
|
🌹زندگی چیست؟🌹
🌹 امید است آیا؟ 🌹
🌹یا که شاید برعکس؟🌹
|
|
|
|
|
کوه به کوه نمی رسه، آدم به آدم می رسه
آخرش این فریادها به گوش عالم می رسه
وقتی که تشنه افتادم، رو
|
|
|
|
|
روزی عشقم را به زبان خواهی آورد...
|
|
|
|
|
لایه لایه لایه لایه آدمهای چند لایه
زنده لای، مرده لای حرفهای بی مایه
خاک های، آب های، ماهیان گر گ
|
|
|
مجموع ۵۷۹۴ پست فعال در ۷۳ صفحه |