شنبه ۸ ارديبهشت
شعر دلنوشته
|
|
به پاس روز بزرگداشت جناب سعدی و درگذشت جناب سهراب سپهری
|
|
|
|
|
درد گرفت در ازل، لایه به لایه گِلم..
|
|
|
|
|
اسیر پنجه ی دریا / رها در تُنگِ تَنگِ تو
|
|
|
|
|
شبی در بسترم آرام؛ در فکرت فرو رفتم
|
|
|
|
|
عشقه یاری شده امْ عاشق و دلدار
هشیارتر و بیدار هیهات از این دل
|
|
|
|
|
می دونید قصد عکاس از عکس انداختن چیه؟!
|
|
|
|
|
نو بهار من چو میخواهد شود...
|
|
|
|
|
جز او کسی پای نخواهد گذاشت...
|
|
|
|
|
هر زرد پریشانْ جامه ی سَرسبز اِختِیارِ خودَش
اُمّید زِ عالَمِ بالا!در کِشاکِشِ آن قاصِدِ سَرسبز!
|
|
|
|
|
آسمانم ...زمین سر سبزی
آبی ات پاک و ساده بی رمزی
|
|
|
|
|
گـاهـی درمـانـگـران ؛ بـیـمـارانِ
" خـودبـین و مـنیّـت هـستنـد "
اغـلــب پـزشـکـهـای کـشـورم ،
|
|
|
|
|
ایمان دارم
در پس فرداهای دور
روزی از راه میرسی
|
|
|
|
|
بوتون وارلیغلارا جان دیر آنا جان
دامارلاردا آتا قان دی اینان سان
|
|
|
|
|
به مَزاجِ دله مَنْ قَهّار مَشو ای عشق
که قَهرَتْ همه کاخ آرایَد و مَنِ دلسوز
|
|
|
|
|
غرق تنهاییه خود بودم که...،
|
|
|
|
|
من به تنهاییه خود داشتم عادت...
|
|
|
|
|
فکر تو...
در سرم فکر تو بود.
که مرا خوابم برد.
و تو پیدایت شد.
مثل ان لحظه اول که نگاهت ک
|
|
|
|
|
روزنه باز شد!
نور آمد!
و ...
|
|
|
|
|
دلا عیدست ولی خوشحال نیستم...
|
|
|
|
|
گاهی تا سحر به پروفایلت خیره میشم
|
|
|
|
|
دلم خینه و خو نیروم امشو
خدا دونه چقد داغونم امشو
یه چند روزه که خیلی بده حالم
انگار که اشکهسه د
|
|
|
|
|
دلم برای کودکی هایم تنگ شده است...
|
|
|
|
|
جواب غزل، نــــــو
پاسخ خدا به شکوائیه! ✓
بشنو ای بندهٔ من
بشنو ای بندهٔ من
من خدایت هستم...
|
|
|
|
|
روحْ به جسم آیَد و مَنْ جانِ جانَم
من آویخته خودم راْ که از روحْ بَرآیَم
بهتر از دیدِ جانْ تماشا
|
|
|
|
|
مرگ برای پرنده در قفس آرزوییست که سال ها باید انتظارش را بکشد و در خیال با بال شکسته در آسمان پرواز
|
|
|
|
|
مَنَم مَجالِ زندگیْ آرمیدهْ زِ بالِ عشق
دیدن خواهم و بی دغدغهْ مالِ عشق
بیافرینیم دقایقیْ حُزنْ دی
|
|
|
|
|
تو برایم بنویس در نامه ای که هرگز به دستم نمی رسد....
|
|
|
|
|
ای خدا این زندگی زندان زندانهای ماست // آنکه زندان بان این زندان بود نامش خداست
|
|
|
|
|
تو ای راوی ز رؤیت آمدیْ عِشقَتْ بِگُستَر
مزاجِ عشقه تو میشوَد صُحبَتْ اما بِگُستَر
چو مَردُم از
|
|
|
|
|
درست است که، قسمت من از تو فقط یک سایه است . درست است که، دست سرنوشت من را از دیدن روی ماهت محروم کر
|
|
|
|
|
گویند که بزرگان در پی نام و ...
|
|
|
|
|
امشب برای نوشتن دلنوشته ام تکه ای از قلبم را در گوشه اتاق تنهایی هایم می یابم....
|
|
|
|
|
در مکر این زمانه جانا مانده بودم
|
|
|
|
|
آخرین باری ست که به دیدنت آمدم...
|
|
|
|
|
زحمت مردن من یک قدم است تا لب گور /
دائما کفن ز تن دارم عزیز در شب و روز /
من که از خان بودنم یاد
|
|
|
|
|
در انتهای این راه، من ماندهام و تباهی
که مملو از درد است در این سیاهی
در گردابی بیپایان گرفتارم
|
|
|
|
|
با عشق صدای تو شنیدمْ گِره آغاز شد
فَرشِ تو بافتم و چهره هم پَدیدار شد
دستم به هر تار چه قشنگْ تصو
|
|
|
|
|
بازم صدای باد و نم نم باران گوشم را نوازش می کند.
|
|
|
|
|
نمی دانستم روزی حالم آنقدر بد می شود که نتوانم آن را وصف کنم...
|
|
|
|
|
شب است و دلهای بی تاب
چشمان نگران با اشکهای ناب
چشم بی خواب منتظر یار
مثل کودکی پر از نشاط و لجبا
|
|
|
|
|
نگذاشتند پروانه ها به عاشقی
|
|
|
|
|
منتظرم و آمده ام سر قرار که بیایی....
|
|
|
|
|
گفتم که تمام خواهشم ماندن توست
|
|
|
|
|
جوانیم مجردیم فرزندی نداریم.......
|
|
|
|
|
کی شود این تن غمباره
گیسوی سحر ناز کند
زلف شب دیده پنهان کند
|
|
|
|
|
تا حالا دقت کرده اید کلمه ی هیچی
|
|
|
|
|
فکر هر روز من اینست که یارم به کجاست؟
|
|
|
|
|
نمی توان برایت بنویسم.......
|
|
|
مجموع ۱۰۰۷۴ پست فعال در ۱۲۶ صفحه |