صفحه رسمی شاعر علی پورزارع هیچ
|
علی پورزارع هیچ
|
تاریخ تولد: | دوشنبه ۱۳ اسفند ۱۳۶۳ |
برج تولد: | |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | يکشنبه ۱۴ آبان ۱۴۰۲ | شغل: | آزاد |
محل سکونت: | ساری |
علاقه مندی ها: | تاریخ، ادبیات، موسیقی سنتی ایرانی، طبیعت |
امتیاز : | ۳۷۶ |
تا کنون 30 کاربر 48 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: علی پورزارع، متخلص به «هیچ»، در سیزدهم اسفند ۱۳۶۳ در محله آبانبار نو، یکی از محلههای قدیمی ساری به دنیا آمدم.
ورود من به عرصه شاعری و نویسندگی ریشه در دوران کودکیام دارد. علاقهام به ادبیات از زمانی آغاز شد که داستانها و اشعار فارسی را میشنیدم. از نوجوانی، با خواندن کتابها و اشعار فاخر ایرانی، به دنیای نویسندگی و شاعری کشیده شدم. آثار بزرگان ادبیاتی چون نیما یوشیج، سهراب سپهری، خیام، حافظ، سعدی، مولانا، صادق هدایت و احمد کسروی تأثیر عمیقی بر روح و فکر من گذاشتند و با تشویق خانواده، با تخلص «هیچ» دست به قلم بردم.
نوشتههایم انعکاسی از احساسات درونیام هستند؛ همان احساساتی که همواره دوست داشتم با دیگران به اشتراک بگذارم. داستانها و شعرهایم نیز زادهی افکار من هستند. تاکنون در سه کتاب شعر مشترک با عناوین «ترنم واژهها»، «باران احساس» و «آغوش باران» حضور داشتهام و همچنین کتاب مستقل شعرم به نام «دلنامه» را منتشر کردهام. علاوه بر این نیز دو کتاب به نامهای «واهشتهی بنشت» و «دروج» نوشتهام.
اگر بخواهم از علاقههایم بگویم، تاریخ و ادبیات فارسی مرا محو خود میکند. باید اعتراف کنم که به همه ژانرهای ادبی علاقه دارم، اما بیش از همه، از نوشتن درباره چیزهایی که از درونم سرچشمه میگیرند لذت میبرم. هدفم از نویسندگی این است که احساساتم را با دیگران تقسیم کنم، اندیشههایم را به اشتراک بگذارم و از این راه آرامش و شادی را پیدا کنم.
تحصیلاتم در زمینه مدیریت بازرگانی بوده و دارای مدرک کارشناسی ارشد این رشته هستم، اما شاعری و نویسندگی همیشه بخش مهم و جداناشدنی زندگیام بوده است؛ جایی که میتوانم خود را آنطور که هستم بیان کنم.
زندگی من پر از واژههاست؛ واژههایی که مرا به جهانهای تازهای میبرند و ارتباطی عمیقتر با دیگران میسازند.
|
|
|
|
اشعار ارسال شده
|
|
«رقص برف و آتش»
برف میبارد،
آرام و بیصدا،
مثل شکوفههای سفید بهاری،
که از آسمان آبی،
تا به ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۵۲۱۶ در تاریخ ۸ روز پیش
نظرات: ۸
|
|
«تاسیان»
شرم،
و تو چه دانی که شرم چیست؛
آنگاه که قامتت را خمیده،
سر بر گریبان داری.
غم،
و ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۴۹۳۴ در تاریخ ۲ هفته پیش
نظرات: ۷
|
|
«شکوفههای خیال»
آوای جغدی،
در هم شکست
سکوت شب را.
غم،
غریبهای آشنا،
در کوچههای بیانتها
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۴۳۶۷ در تاریخ پنجشنبه ۲۲ آذر ۱۴۰۳ ۰۳:۰۹
نظرات: ۸
|
|
«پگاه»
زمستان،
با تمام سردیاش،
همهی تاریکی اش،
ابرهای سیاهش،
با برف و بارانش،
باد و بورانش ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۳۹۴۴ در تاریخ جمعه ۲ آذر ۱۴۰۳ ۲۰:۳۱
نظرات: ۱۲
|
|
«نیوشا»
روحم میسوزد،
مانند رقص شیره انجیر،
بر پوست تن.
در رگهایم جاری است،
شرارههای آتش.
...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۳۳۱۲۲ در تاریخ يکشنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۳ ۲۳:۲۶
نظرات: ۶
مجموع ۵۹ پست فعال در ۱۲ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر علی پورزارع هیچ
هیچ پستی ارسال نشده است.