دوشنبه ۱۳ اسفند
شعر نثر و انواع آن
|
|
چه بیهوده میان کوچه های شهر می گردم
|
|
|
|
|
پای یادت از دلم بیرون بکش
|
|
|
|
|
دلگیرم مانند دریایی که هیچ ساحلی نداشته
|
|
|
|
|
ای دریغ از روزهای رفته بر باد
|
|
|
|
|
خورشید در سیطره ی سیاه شب زندانی است
|
|
|
|
|
[ آخرین نامه]
کاغذ، زیر انگشتانم میلرزد. .
اشکهایم، بر روی کاغذ میریزند و کلمات را تار میکنند.
|
|
|
|
|
پشت شیشه برف می بارد و من ..
|
|
|
|
|
........پیرمردی را میبینم که در سپیدهدم سرد زمستانی، با قامتی خمیده و دستانی لرزان، کارتنهای باطل
|
|
|
|
|
گفت من بنده ی محبوب خدایم...
|
|
|
|
|
ارزشمندتر از خودم ، دیدن خودم است ...
|
|
|
|
|
نجوم، علم مورد علاقه ی من است. من عاشق آسمان هستم. همیشه به آن نگاه می کنم و دوست دارم بدانم در آنجا
|
|
|
|
|
آتر و آتشک؛جنگ میان ایزد و آتر ؛بر سر تصاحب کردن عشق...
|
|
|
|
|
مرا دیرینه زخمی میدهد آزار
نه از نوعی که بر روی تنی آزرده و مجروح،
نه از جنسی که برهم میزند آسایش
|
|
|
|
|
ما سرشار از حرف های نگفته ام
اشک های نریخته
بعض های مانده
ما لبریز حسرت هایی که افسوس شدند
آغو
|
|
|
|
|
مهمان ناخوانده ای
که شب
به خانه ام آمد
|
|
|
|
|
سروده های به هنگام، التیام مشام
در ارغوان غزل گاه، انتشار کلام
|
|
|
|
|
او نماز میخواند و
من به شیوه ی خود
با خدا راز و نیاز میکردم
در ذهن خود چنین پنداشت
|
|
|
|
|
مادر! گُلِ سرسبدِ آفرینش، پدر ستون سترگِ هَستی."م.ق"
|
|
|
|
|
آنکه در جریانی فرو می غلطدد و غرق می شود لاجرم میمیرد،چه در دریا،چه در بخل و حسد،....
|
|
|
|
|
دوستی حقیقی را "خِرَد" در عرصه ی باور و در ملکِ دل راهبری میکند و ادای دوستی را "عقل" موجِد میگردد
|
|
|
|
|
قلمه زدن ایستادن میخواهد!
|
|
|
|
|
و آخر میرسد روزی که دیگر ما نمینمیمانیم !
|
|
|
|
|
از گلستان من ببر ورقی با دکلمه ی همایون فتاح
یکی از ملوک بی انصاف پارسیی را پرسید: از عبادتها کدام
|
|
|
|
|
ازگلستان من ببر ورقی
پیاده ای سروپابرهنه با کاروان حجاز از کوفه بدر آمد وهمراه ماشد
|
|
|
|
|
رادیو باپوک تقدیم میکند :
پادکست * طبقه زیر همکف *
نویسنده، گوینده و میکس : مبین پرویزی
|
|
|
|
|
از رشته کلامهای پیرزن روشن بنام:شاجوان*
|
|
|
|
|
عشق را در کلام خود به حق سپردم
عشق را در وصال خود به او سپردم........
خدا در آب و گل آدم.........
|
|
|
|
|
آزادی و اختیار انسان تکلیف اوست در قبال حقیقت، نه حق او برای ولنگاری و رهایی از همه ی تعهدات.
|
|
|
|
|
در دوزخ تنهایی
با نغمه ی شیدایی
|
|
|
|
|
هوالمحبوب...
میدانی چیست؟
بی تو هرگز نمی شود جهان را تصور کرد
تاریک است و سرد
یخبندان است و ت
|
|
|
|
|
متن عاشورایی _ امام حسین بن علی (ع)
|
|
|
|
|
به صدای قدمهای آدم هایی که تشنه اند خوب گوش فرابده
اینان تشنه سجده وصالند
اینان عاشقانی هستند که ر
|
|
|
|
|
داستانکِ صوتیِ پسرِ آقا معلّم
|
|
|
|
|
آنان که به هیولای جهل آگاهی یافته اند وحشت زده در تلاش برای رهایی از زندان ظلمت و گمراهی خویش هستند.
|
|
|
|
|
گــورکَــن و دفــن دلــخـوشــی
|
|
|
|
|
جمله ادبی عاشورایی _ حضرت حر ریاحی
|
|
|
|
|
بنویس
، که بابا نان نداره
چون که دیگه
، نایی به جان نداره
ازبس که
صبح تا شب،همش دویده
|
|
|
|
|
بگذارید که من فقط من باشم
|
|
|
|
|
متن عاشورایی _ حضرت زینب (س)
|
|
|
|
|
جمله ادبی درباره حضرت قمر بنی هاشم (ع)
|
|
|
|
|
متن عاشورایی _ امام حسین (ع) و حضرت عبدالله بن حسن (ع)
|
|
|
|
|
متن عاشورایی _ حضرت زینب (س)
|
|
|
|
|
نهنگ که آزادی بدون خرد را پذیرفته است....
|
|
|
|
|
آب به لانه ی مورچه ها افتاد
|
|
|
مجموع ۴۵۱ پست فعال در ۶ صفحه |