صفحه رسمی شاعر محمدحسن پورصالحی
|
 محمدحسن پورصالحی
|
تاریخ تولد: | سه شنبه ۲ دی ۱۳۸۲ |
برج تولد: |  |
جنسیت: | مرد |
تاریخ عضویت: | يکشنبه ۱۸ ارديبهشت ۱۴۰۱ | شغل: | بدون اطلاعات |
محل سکونت: | خلخال ( اردبیل ) |
علاقه مندی ها: | رادیو ... آواز ... خطاطی ... کتاب ... بدنسازی |
امتیاز : | ۱۴۱۳ |
تا کنون 105 کاربر 683 مرتبه در مجموع از این پروفایل دیدن کرده اند. |
درباره من: اگر در جمع تنهایی نشینم در کنار خود/
یقین دارم که بِه باشد ز آن جمعی که تنهایم /
محمدحسن |
|
|
|
اشعار ارسال شده
ثبت شده با شماره ۱۱۲۶۶۹ در تاریخ ۲ روز پیش
نظرات: ۶۶
ثبت شده با شماره ۱۱۲۶۰۳ در تاریخ ۴ روز پیش
نظرات: ۰
ثبت شده با شماره ۱۱۲۴۶۶ در تاریخ ۸ روز پیش
نظرات: ۰
ثبت شده با شماره ۱۱۲۳۸۳ در تاریخ ۱۰ روز پیش
نظرات: ۴۵
|
|
السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ...
|
|
ثبت شده با شماره ۱۱۲۳۴۷ در تاریخ ۱۲ روز پیش
نظرات: ۳۵
مجموع ۲۳ پست فعال در ۵ صفحه |
مطالب ارسالی در وبلاگ شاعر محمدحسن پورصالحی
|
|
مامان من دارم میرم خدافظ. باز داری کجا میری؟ میرم قبرستون. ای خدا مرگم بده ... پسر چرا اینطوری داری حرف میزنی!؟ به خدا دارم میرم قبرستون سر مزار بابابزرگ دلم واسش تنگ شده. آخه محمد جان امروز که پنج شن
|
|
|
|
(تمام کارکنان لطفا در محوطهی شرکت جمع شوید) مدیر این جمله را از بلندگو دوبار تکرار کرد و هربار بر روی بخش /جمع شوید/ تکیهی خاصی میکرد. تا فاصلهای که کارکنان جمع شوند شانهی
|
|
|
|
مامان!! ... مامان!!؟ ... این رادیوی من کووو!؟ چرا پیدا نمی کنمش؟ مامان با توام آخه!! ... صبر کن پسر، صبرکن، شیش ماهه که به دنیا نیومدی!! از دست تو و داداشت می خوام دیوارو بکوبم به سرم ، مامان اون سرمو
|
|
|
|
در اتاق را محکم بست طوری که ستون فقرات خانه به لرزه در آمد ، همیشه وقتی کسی حرف هایش را نمی فهمید به اتاق خود پناه می برد گویی گوشه ی دیوار آغوش شنوایی بود برای بیان ناگفته ها
|
|
|
|
بازگشت و توبه خدایا ، آمدم ... میدانم دیر است ... میدانم گفته بودی ( لا تتبعوا خطوات الشیطان) حتی ، حتی این را هم میدانم هربار که گناه کردم نه از تو بلکه از خودم
|
|
مجموع ۹ پست فعال در ۲ صفحه |