شنبه ۴ بهمن
شعر افراغ اندیشه
|
|
زن،
روز نامه ای
گُر گرفته
از آتش ست!
|
|
|
|
|
*ستاره سهیل*
یاس میبندند بار سفر از این صحراء
می رود در راه
شکارچی شکار دل نتوانست بکند
امّا،
|
|
|
|
|
⚘میلادحضرت عیسی مسیح(س)مبارک⚘
|
|
|
|
|
بر خنجر خود غلاف ماییم
بر جرم خود اعتراف ماییم
|
|
|
|
|
ازپس شبهای تاریک خزان....
|
|
|
|
|
دنبال آقای گلِ جهان نگردید
|
|
|
|
|
*وصف یار *
اجازه هست که شاعر بگوید سخنی؟
تو سینه ات دریاست، زیبا، آبی
آغوشت آسمان است و قلبت خورش
|
|
|
|
|
ای چشمت شبِ پر ستاره ی من برگرد
لبت
آن لبت
لبت مزه ی پرتغالِ نارنجی برگرد
آسان نرو جان من
جان
|
|
|
|
|
به کدام راه بی نشان تو مقصد بودی؟
از تمام این شب
راه غم جدا، راه تو جدا، راه من جدا
این بار که وج
|
|
|
|
|
ببریدم به سوی آبادی/
شهر بی غم بلا خیز است
|
|
|
|
|
خدایا دیدی امشب،چقدر حالم پریشونه...
|
|
|
|
|
در گذر از تاریخ تلخم
اما تو صدایت قند است
یکی به من چایی بدهد
میچشم تو را سراسر میشوم شیرین
ک
|
|
|
|
|
کرونا
نوعی بیماری ویروسی که عده ای را بیمارو گاهی
تلف و عده ای را کر و بی اعتنا میکند
|
|
|
|
|
سی هزاربه یک دلار
سماوربی بخار
|
|
|
|
|
این پائیز فرق میکنه با پائیز های دیگه
دلم بی حد و اندازه داره بی قرارت میشه
میرم یه گوشه میشینم خو
|
|
|
|
|
دراُفق نگاهم غروبی نمی بینم..
|
|
|
|
|
چشم دوختم به مسیرِ عبورت...
|
|
|
|
|
رفتی و غمی گلو گیر شد شب و روزم را
لعنت به این دنیا که قیچی کرد عمر عزیزم را
ی. س
تقدیم به روح پا
|
|
|
|
|
تقدیم به مادران چشم انتظار...
|
|
|
|
|
سلام
احوال شریف؟ عالیم من
پاخورده،وسط، چو قالیم من
پرسی تو ز من نشانیت چیست؟
یک دوست در این حوال
|
|
|
|
|
ای غم کوله باری بر بند و به دور دست های ذهن روانه شو..
|
|
|
|
|
می گفتند از ژاپن آمده است
|
|
|
|
|
این حسین (ع)کیست که عالم نامش بر پرونده خود دارد..
دهان و دل و چشم و جان بر خود گمارد..
|
|
|
|
|
ساعتایی که میزنم بیرون...
|
|
|
|
|
اونی که نباید میشد ، شُد....
|
|
|
|
|
تا ريشه هست
جوانه بايد زد
|
|
|
|
|
ای که باب الحوائجت خوانند
رو به درگاهت آمدیم آقا
|
|
|
|
|
میروی
و
میزنی زخم
و
میشکنی
ای دوست
اگر خدا را خوش می آید
پس، عیبی نیست!
اما
اگر خدا ببیند
|
|
|
|
|
⚠به عزیزانی که خواندن مرقومه های ضعیف ناراحتشان می کنند توصیه نمی شود.
|
|
|
|
|
بانوي تير
در باغچه ي چشمانم ، سبز ميشوم
چشمان سبزي ، كه صد باغ در ان پنهان كرده ام
در كوچه باغ ه
|
|
|
|
|
می بافد رج به رج رویاهایم را ..........
|
|
|
|
|
همان که میسازد ما را
همان میبازد ما را
|
|
|
|
|
عجب شرابی دارند چشمانت .......
|
|
|
|
|
مـومـن بـه عـشـق شـدم ...
|
|
|
|
|
دخترانه هایم را پاییز برد...............
و برگهای خشک خاطراتم بازیچه ی بادهای سهمگین سرنوشت شد.
|
|
|
|
|
بی صبری مطلق
این گونه آغاز، آواز سخن را
سخت پیچیده و ناهمگون می کند
|
|
|
|
|
در کـودتـای عـشـق بـیـن دو نـگـاه ...
|
|
|
|
|
مادر
نگاهت لطيف تر از برگ گل
بوي تنت خوشبو تر از فصل بهار
قلبت سرچشمه زيبايي ها
مهر تو پاك ترين
|
|
|
|
|
خواهر
مهربان تر از تو در دنيا نديدم خواهرم
خواهري چون تو روياييست در دنياي بي رحمم
فرشته اي يا كه
|
|
|
|
|
در دل انگیز روزی از بهار تقویم،
دستِ دل کوتاه از فتوای عقل
در خلوت شب ...
|
|
|
|
|
روی خطی از خون صدای ناله های زنان ده شنیده می شود
|
|
|
|
|
خیابان زیر پایم قدم میزند
|
|
|
|
|
وقتی هیچ دلیلی درست نیست
بهتر است احمق خوبی باشی
در این زندگی
که چیزی جز جدول کلمات متقاطع نیست
|
|
|
|
|
در تنهاییت هیچ وقت سراغِ کسی را نگیر...
آدمها چند صباحی داخل زندگیت ورود میکنند...
|
|
|
|
|
تنهایی، همیشگی ست. اما عصرهای جمعه به استخوان میزند!
|
|
|
|
|
به لطفِ خیالات ، گذر میکنم ..
|
|
|
|
|
من از ابتدای شروعت که ابتدای پایانم بود میترسیدم. من، بی تو –ای خاطرهی خوبِ قدیمی- شعر خواهم نوشت.
|
|
|
|
|
میخواستم ننویسم، تا تو نخوانی.
|
|
|
مجموع ۱۱۶۲ پست فعال در ۱۵ صفحه |