چهارشنبه ۱ اسفند
|
|
شیخی صنمی دید و سریع در پی او رفت تا داد خود از دولت مژگان....
|
|
|
|
|
مردکی گنده و بی چیز و سحر خیز، سحر گاه ، چو می خواست که بیرون رود از خانه خود دید ،که چه دردیست شکم
|
|
|
|
|
مریم آن معصوم بی گناه
همه کرده بودند او را رها
تو که نداری همسری
از کجا آمد آن پسری
نیش زبان
|
|
|
|
|
برادری عنوان شعری با سبک ترکیبی فکاهی و غزل و بحر طویل تقدیمی به تمامی برادرهای نازنین روی زمین به و
|
|
|
|
|
گاهی به دل هوای کودکی ام نقش می زند
|
|
|
|
|
...
توانا بُوَد هر که نادان بُوَد
|
|
|
|
|
به تماشای تو هر روز قدم بگذارم
|
|
|
|
|
به کلامی رخ آن یار بر آشفت که هیهات مگر شرم نداری ز سرت باد رها کن
|
|
|
|
|
ضربه مهلک روحی و روانی از یار و درج جزییات آن قسمت دوم
|
|
|
|
|
این اثر...شعر مطلع کتاب جدید بنده با همین نام میباشد و دوری از سرگذشت انسان بر زمین با توصیفی کمی مت
|
|
|
|
|
چندیست به هر پیچش مغزم شده شورا و به هر گوشه...
|
|
|
|
|
چقدردرپارادکس بودن
شوخ می شوی و صخره !
وگلبنان سیاووشان بر
جای جای ناهمواریهای جسارتت
می
|
|
|
|
|
ثانیه که یک به یک در گذر است و فکر من که خسته هست و...
|
|
|
|
|
دل من مست تو شد نیست دگر فرصت تدبیر و کشیدست دلم عقل مرا سخت به زنجیر و نشاندست دلم یاد تو را در سر
|
|
|
|
|
یک شـاعرِ از، خـاطره بیـزار، به جـا ماند.....
|
|
|
|
|
عيد است و دلم هواي دلبر دارد..!
|
|
|
|
|
باز شبی شد....شبی سرد و غم انگیز
بهارم شده پائیز .....وصبرم شده لبریز....
برایم رسد از عرض و سماوا
|
|
|
|
|
بیا تا اقتصادی تر شویم و کوری چشم منافق ها و آمریکا و اسراییل و بدخواهانمان کوشیم در راه مقاوم کردن
|
|
|
|
|
افسرده هستم و تنها فقط همین
عکس تو مونس شبها فقط همین
|
|
|
|
|
حال بابا خوب نیست اما نفس دارد هنوز
حالتی افسرده در کنج قفس دارد هنوز
|
|
|
|
|
در عمق خاطرات قدیمی و بی شمار
یک پیرمرد خسته و یک قلب بی قرار
|
|
|
|
|
ﭘﺎﻫﺎﯾﻢ ﻟﻐﺰﺍﻥ ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﻫﻤﭽﻨﺎﻥ ﻣﺤﮑﻢ
ﻧﺮﺩﻩ ﯼ ﺍﺣﺴﺎﺳﻢ ﺍﻧﮕﺎﺍﺍﺍﺍﺍﺍﺭ ﺗﺮﮎ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻪ ﺳﺖ
|
|
|
|
|
سرسفره ی سبز سخن عشق، غلخوان و غزلنوشم و نوشم زشراب لب لعلت که شب شاعری و شعر و شعور باتو جنون خواهد
|
|
|
|
|
کلامی را مزین میکنم من با سلامی تا فرستم احترامی .....
|
|
|
|
|
دلــم گـرفتـه امشب ، هـوای گــریـه داره
بعض گلـوم شکسته ، هق هق گریه داره
|
|
|
|
|
داستان قرآنی در باره خلقت آدم در بحر طویل
|
|
|
|
|
تمنی دارم ای گنجینه های مُلک حق فکری و تدبیری کنید این مِلک دارد رایگان و مفت میسوزد وما در خواب غف
|
|
|
|
|
هرچه بتوانیم دراین دنیا بهم خدمت کنیم شایسته تراست نه بعد از مرگ
|
|
|
|
|
که باید بشکند پشت مترسک را زمانی که به بالای درختان راه می یابد؟
|
|
|
|
|
ای مسافر سفرت خوش که روی چنین خرامان...
|
|
|
|
|
بسمه تعالی
یکی کج می رود آخر به ما چه
|
|
|
|
|
ایستاده ایم کنار هم/اما/میخکوب به دیوارِ روبرو!
|
|
|
|
|
نگو از دین و از ایمان و اخلاص
بگو هم با کلاس ، هم باسوادی
ندارم طاقت هیچ انتقادی
|
|
|
|
|
ﭼـــﺮا ای ﺷﯿﻌﯿــﺎن ھــﺮ ﺟﻤﻌﻪ ﻧﺎﻟﻪ و زاری ﻣﯽ ﮐﻨﯿﻢ ؟
ﻓﻘﻂ ﻣﯿـﮕﯿﻢ آﻗـــــﺎ ﺑـﯿــــــﺎ ، ﻣـﺎ ﺗـﻮ رو ﯾـــ
|
|
|
|
|
من که شاعرنیستم
تابه یک واژه ی مستور
لب دلبر شیرین دهنی برگیرم
وبه یک قافیه ی دور س
|
|
|
|
|
کیست مرا یاری کند؟-شب زده ای پر ز غمم-دنیای من مجازیه-خد
|
|
|
|
|
ناگهان درمان شدم
از یک،نگاهِ چشمهایی
در شبِ تارِ سیاهی
در میانِ کوچه هایی
|
|
|
|
|
فراموش کردنت سخته( یصعب علی انساک )
|
|
|
|
|
بهار آمد با هزارانش دلیل
شعر من باشد در بحر طویل
|
|
|
|
|
طفل یتیم ........
موجودی نحیف ....
کودکی ضعیف ......
|
|
|
|
|
مردم شهر به گوشید...؟
امشب همه ی میکده را سیر بنوشید.
|
|
|
|
|
آثار جرم (تقدیم به روح پاک مرحوم سجاد کهنسال)
|
|
|
|
|
تقدیم به روح پاک نلسون ماندلا
|
|
|
|
|
امروز شنیدم که دراین عالم اعجوبه و دنیای مجازی به نظر گاه و بخواندم نظری از نظرات یکی از اهل قلم را
|
|
|
|
|
خدایا تو کریم و من کریم و او کریم!!!
|
|
|
|
|
ما که رفتیم و گذشتیم...
از این کوچه سفر کرده و در راه دگر پای به خدمت بگرفتیم.
|
|
|
|
|
هر کس و ناکس وبد بخت وگرفتار شود دوست؛
کند خرد و شود کار به پتکی که کند خارو ذلیل و همه بیمار
|
|
|
|
|
داستان نادرشاه و بچه سرتق(بازهم بحرطویل)
|
|
|
|
|
داستان دزد و درویش سراینده توانا خانم پروین اعتصامی را حتمن خوانده اید. اکنون بحرطویل آن را بخوان
|
|
|
|
|
فصل المدرسه / فصلِ مدرســـــه (عربی و فارسی)
سروده جاسم ثعلبی (حسّانی)
|
|
|
|
|
جرح الزمن / زخم روزگار ( عربی و فارسی)
|
|
|
|
|
فراموش کردنت سخته( یصعب علی انساک )
|
|
|
|
|
قصیده بحق الامام الصادق (ع) (شعر عربی و فارسی )
|
|
|
|
|
رازِ ولایت قلم یک لحظه در دل گام برداشت خدا در عشقِ خود بی غم نگهــدار ولایت از نبی جوشیده
|
|
|
|
|
مردم شهر به گوشید...؟ امشب همه ی میکده را سیر بنوشید. با مردم این کوچه و آن کوچه بجوشید.
|
|
|
|
|
باز هم تاريخ غم تكرارشد كوفه غرق ماتمي خونبارشد كوفه يعني آخر نامردمي كوفه يعني يك جهان س
|
|
|