محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
يکشنبه 14 خرداد 1402
رحلت حضرت امام خميني -ره- رهبر كبير انقلاب و بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران، 1368هـ ش انتخاب حضرت آيت الله خامنهاي به رهبري، 1368 هـ ش 17 ذو القعدة 1444
Sunday 4 Jun 2023
بنویس تا زنده بمانی ،هر که نوشت پادشاه می شود. فکری احمدی زاده(ملحق)
يکشنبه ۱۴ خرداد
شعر دلشکستگی
از کلامِ سر بریده , واژۀ پرپر شکستم
اشک های دلتنگی چو شبنم به روی گلبرگ است..
او دخت فغان امّا
در غصّه نهان اما
دردی که درمانش طبیب باشد
هیچ دارویی درد را درمان نکند ...
زندگی جنگ و مصیبت بینوا زیبندۀ من
بر نگاه زخمی اش نقش تورا میبینم
تو چه وحشتناکی
به فوتِ عزّتِ بابا شده هم آشیان گریان
✨✨✨
یادم را به خانه بیاور
در انزوای سرد سلولی در خیالت
هر صبح متولد می شود
به اجابتِ درد
دهانِ استعاره می خندد
برای ریشه کن کردن فقر ...
ماتم گرفته جنبشِ واژه برای زیست
شب بود درمبهمی سکوت
دوختم نگاه را
از پنجره ی ماه به ایوان ملکوت
هلال ماه وزیبای مهتاب
نظاره
دو چشم هایم به سوی ات می چرخانم
تو می رفتی و من در آتیش رفتن ات می سوختم
این مرد اسیرِ شهرِ ناهنجار است
ابراهیم اسماعیلت را خدا به تو بخشید
اما شیطان نفس جان اسماعیل ها را گرفت
آه
نیلوفر
ای گل بیخار
تو هم ریشه در لجن داری
الا ای عشق پر آتش کجایی
نباشد دوری تو خوش خدایی
تا حسرت اوست خانه را نفروشم
✍️تصنیف
م.مدهوش❤️🔥
🎧بانو هستی احمدی🕊️
کس نیست در این غمکده پیگیر دل ما
غم خورده از زمان و زمین خسته میشوم
این لحظهها دیوانهام، لعنت به این تقدیر
با طعم تلخت کنار نیامدیم
سالهاست
چهل وچند بهار
درقفس
جان داده اند از سرما
که دیو افسانه بافت
چه بد گرفتار تار مویی شدیم...
رفتن بد است شاید ، اما در این مکان
حتی اگر گناه باشد ، خلاف نیست
ما که خواهان مرگ شدیم . . .
خندق به خندق
جبههی دل را باختم
دل تا نظرش دید به یک باره کفن شد!
زیرا ز قفس مژدهی پرواز نیامد!
ای خدایا روز عید است غمگسار من کجــاست؟
آه یا رب مونس و شب های تار من کجــاست؟
سوختــــم از رفتنش
اگریک روز تامرگم بماند
همان یک روز راهم مست باشم
بنوشم بی خبر از دارِ دنیا
فدای ساقیان دربست باشم
پس تو هم با من نداری دوستی...
چه ها از دستِ تو که من کشیدم
بـــرخیــز تـــا بـــر نـــاتــــوان یـــاری نمـایی
افتـــــــاده او از پــــــا بیـــــــا کــــا
غرق در لجنزار این افکار سیاهِ آلوده...
خسته ام من خسته، دیگر به تَنَم جانی ندارم
دختر گل را چید
بیچاره افتاد و مرد
نیلوفر در پارک
تقدیم به روح پاک یارم...
به دَرک که بعدِ من چه می شود
-توهم امید
بعضی وقت ها آنقدر غرق خوبی های تو می شوم
که در عالم مستانه خود برایت رویای آرزو ها را م
مژده دهد صبحِ سپید
در شبِ طوفانی تو
باز شود چترِ خدا
بر سرِ بارانی تو
باد در علفزار می وزد ، و درختان بید را به رقص در می آورد
ماه می تابد ، چه شب روشنی
گاهی چه بیهوده دلتنگ میشوم (ادامه شعر)
تشنه ایم تشنة کمی لبخند
ظالمان خنده را به ما ندهند
همه در خود تپیده ایم از غم
غصه ما را به هم ز
خبر از لحظه دیدار نداشتم/عشق در سینه بجز یار نداشتم/ ...
لبنمیریزد این حنجره
پرم از
نالههای سکوت
نام ترانه: رفتی و قصه را تمام کردی
شبی به قبرستان رفته بودم...
شاپرک های لرزان قلبم ....
بازهم قطار فلاکت براه افتاد...
کمرم خم شده از اینهمه آزار
بی تو بیچاره ترین شاعر شهرم...برگرد!
بخت من خوابیده انگار، کو همدمی بیدارش کند! بی تفاوت گشته اند مردم ، این همه از
صدای شکستن دل شاپرک ها می آید...
دلی دارم در این سینه لبالب رنج و بی تابی
مجموع ۴۲۱۷ پست فعال در ۵۳ صفحه
محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک