سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 6 ارديبهشت 1404
    28 شوال 1446
      Saturday 26 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        تفاوت بین حرف راست و حرف تقریبا راست مثل تفاوت صاعقه است با کرم شبتاب. مارک تواین

        شنبه ۶ ارديبهشت

        اشعار دفتر شعرِ کما شاعر حمید شیخی

        حمید شیخی

        سوختم از سوز سرما آتشی بنمای رب جام زهری برملا کن تا بی افتد از طلب فاش گوی و برملا کن بنده ی شیری
        ۳۹ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        در مصافی نابرابر حق ما تضعیف شد شکر این درماندگی بیخودترین تکلیف شد ما شکستیم و تبر بالا نشین قب
        ۲۹ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        گرنمیخواهی نده نان ات بیات و شور باد مثل بنایی که بی سیمان و هم بی ماله بود یک نفر را باعث فقر و گ
        ۵۴ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        تنگ و تار است زندگیمان ای خدا گردن بگیر یک سراغی از منه آماده ی رفتن بگیر چون بدان بر روح و جان ما
        ۹۳ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        شاید که بعد از مرگ من دیگر جهانی حاضر نباشد تا گریبانم بگیرد بیزارم از‌ افسار و نعل زندگانی باید
        ۷۴ بازدید     ۷ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        با بد و بیراه و ترس و چند قلم داد و هوار چشم من وا میشود در خلوتی دیوانه وار فکرِ قرض و وام و تنگد
        ۷۱ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        خدایا راضی ام من به رضای تو و جانم طلبِ مهر و وفای تو که خوبی و خداوند توانایی نفس میکشم از لطف ه
        ۷۲ بازدید     ۳ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        خدایا مبتلا کن تو به دردم ، اگر محتاجِ خلق تو بگردم توکل کرده قلبم به خداییت ، اگر در هر زمانی صب
        ۷۷ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        زیرم وبام نمیخواهم دگر ، از لبت کام نمیخواهم دگر هرچه کردم من حلالت نارفیق ، مزد و انعام نمیخواهم
        ۶۹ بازدید     ۱۲ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        شاید راه کج راهِ سعادت بود الله جان سحر و ساحری علم طبابت بود الله جان باشد این سخن دارِ مکافات من
        ۶۴ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        نه اسیرِ زر و املاک و فراوانیِ پول نه که در بند فلان مرتبه و قدرت و جنگ تو اگر امر کنی با دل و جان
        ۷۱ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        سالی یکبار هم برای رفع کوت یاری ام ده در خفا و در سکوت آنقدر سست و سبک بالم چنان صاف می افتم به
        ۸۵ بازدید     ۱۲ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        گر چخان کردم دلم مجبور بود چوب بالای سرم از زور بود من پذیرفتم که دست روزگار از نوازش کردن من دور
        ۹۲ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        چیست این رازِ بمان در انتظار لااقل چرب اش کن ای پروردگار اهل حال و دلبری کردن به ناز من کمر تا کر
        ۷۸ بازدید     ۱۲ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        خدایا خسته ام از خود امید تازه میخواهم نویدِ یک عبورِ خوش از این دروازه میخواهم دلم محتاج یک بوس
        ۸۱ بازدید     ۱۴ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        تیرِ یاران از کمان آزاد شد از خودی خوردیم و دشمن شاد شد سوگواران فکرِ نان اند و نوا فرب
        ۹۸ بازدید     ۱۷ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        خانه مان بی نور و در کافور و عریان است و ما شمعِ جانِ خویش را مغلوبِ طوفان می کنیم با خدای خویش
        ۹۴ بازدید     ۱۵ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        من در طلبِ عشقم و عشق در طلبِ توست هر عاشقِ رسوا شده در تاب و تبِ توست ای بانیِ احزاب شهادت طل
        ۵۷ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        سینزده میلیارد سال است و کمی هم بیشتر که جهان تو بنا گشته به عدل و به اصول موی لای درز یک پیدا
        ۷۰ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        در جهانی که خدا ما را روانی میکند شاید این باشد که شیطان حکمرانی میکند ظاهر از باطن همانگونه که من
        ۶۸ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        راه از تو چاه از تو ما زِ تو این جهان گر زشت و گر زیبا زِ تو فازِ بد دارد اگر این روزگار فصلهای
        ۹۸ بازدید     ۱۷ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        آنکه اعلامِ خدایی میکند با ستم قدرت نمایی میکند نزد او محکوم میباشد اگر هر که حق اش را گدایی می
        ۱۲۱ بازدید     ۱۳ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        به ظالم میدهی قدرت مساکین را لگدمالی بگو از رازِ این حکمت چرا هر دم در این حالی خدایی تو خدایی ک
        ۱۳۴ بازدید     ۲۲ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        خدا لعنت کن انسان را اگر فرمانده ی شر شد اگر تا غنچه روئید و سپس در باطنِ خر شد زِ آب و گِل بنا گ
        ۱۰۱ بازدید     ۱۱ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        گرگ بالان دیده بیرون از قفس آزاد نیست هر که در عالم بمیرد هم که روحش شاد نیست هم سواری کرده ایم و
        ۱۰۲ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        خدا دیگر صدا کردن بلد نیست یه دردی را دوا کردن بلد نیست به حدی که نفس میگیرد از ما گلومان را رها
        ۱۷۵ بازدید     ۱۸ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        از زمین و آسمانت شکر ، روی پنهان و نهانت شکر میشوم آسوده ای باقی چند صباحی میهمانت شکر داده ای ه
        ۱۰۵ بازدید     ۱۲ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        (( یا حسین بن علی (ع) )) لب تشنه به ده روز و دمی بیشتر هم شاید بحران زده شد سفره که درویش تر
        ۱۱۷ بازدید     ۲۱ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        یکی را ریگ دادی در بیابان یکی را زیر کردی در خیابان یکی را زلزله کشت و یکی رعد یکی را دوش دادی
        ۱۱۰ بازدید     ۹ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        اگر خارج شدم از راه نفرینم نکن الله من برگ گلی بودم در تعبیرِ شاهنشاه کوتاه میکنم لب را چون س
        ۸۷ بازدید     ۰ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        به یک بوسه عشق معتبر میشود به کویت دلی مفتخر میشود همانیکه از وصف حالش سرود که از غربت اش با خبر
        ۱۳۸ بازدید     ۱۳ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        چه فرقی میکند در گور باشم و یا همواره لال و کور باشم زمانیکه خدا هم رفتنی شد چرا من بنده ی دستور
        ۱۰۷ بازدید     ۱۵ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        مردان خدا میلِ شهادت بستانند از دست بریده ، تنِ آن مشکِ دریده یاران ابوالفضل و حسین باک ندارند چو
        ۱۰۶ بازدید     ۲ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        دهانِ بسته گِل خوردن ندارد نگاهِ خسته دل بردن ندارد به تیپ و جیب و ایمانم مپرداز بدهکاری کم از مر
        ۱۱۷ بازدید     ۴ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        نسلها قربانی اند و اصل ها زاری شده وعده ها دیگر سراسر پوچ و تکراری شده دردها درمان ندارد بانیان وی
        ۱۲۵ بازدید     ۱۱ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        در خوابی که می پنداشتی رویا نخواهی دید اسلامی تر از این خطه در دنیا نخواهی دید در وهم و خیالت با و
        ۱۴۹ بازدید     ۷ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        در صفوف دشمنان جز آشنا نیست رفیق عافیت را چاره جز شکر خدا نیست رفیق هر که می آید فلان روزی به خل
        ۱۸۶ بازدید     ۱۲ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        ته نامردی و رو کردی برام میتونستم از خجالتت درام…♬♪♫♪ ولی قلبمو سیاه نمیکنم من مثه تو اشتباه
        ۴۳۱۰۵ بازدید     ۱۳ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        به سادگی رفتی که سخت درگیرم من با خیال تو آروم نمیگیرم هر چی که می بینم بی روحه و سرده بی تو نمیت
        ۳۴۷۲ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        ای وای از این دل دیوونه از دست این زمونه حرفای عاشقونه ای وای تویی که بهارم از اینکه تورو دارم تو ع
        ۴۲۳۹ بازدید     ۲۹ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        در میره از دستِ دلم عشق تقدیرِ قلب من همینه هر چی که میخونم به یادش نیست تا غمِ ما رو ببینه بارو
        ۵۰۸ بازدید     ۴۵ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        مثل ماتم در دلم جا کرده ای درد را در سینه ابقا کرده ای زندگان را درنیابیده چرا مردگان را باز احیا
        ۱۷۳ بازدید     ۲۳ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        پشت من خنجرِ دوست ، مشت من بر دیوار هشتِ من گیرِ نه و ، میل من بر سیگار خوابها دیدم از عشق ، عشقِ
        ۱۲۵ بازدید     ۱۵ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        نه این گوشه گیری نه این انتظار نه این حال و روز دلِ بیقرار نمیتونه از عشق تو کم کنه توو قلبم همیش
        ۱۹۱ بازدید     ۳۳ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        ای بنده تو از چه در هراسی ای دوست چرا در التماسی الله تو را رفیق و یار است معشوق تو آفریده گار اس
        ۱۴۷ بازدید     ۱۳ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        بنام خدایی که فرد آفرید مرا در بیابان چو گرد آفرید خدایی که تنها در این روزگار شکست و غم و روی زر
        ۲۰۸ بازدید     ۲۱ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        عمریست که سیگارِ مرا دود نکردی از سنجشِ بیهوده ی من سود نکردی قدرم که ندانستی و از محنتِ بسیار بن
        ۱۴۸ بازدید     ۲۳ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        ای که مُلکِ بی وفا را چاکری اول و آخر خدا را شاکری گوید این اندیشه را با رقص و ناز یارِ دلبر با
        ۱۷۶ بازدید     ۶ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        تا کِی زند این سنگِ پر از ننگ به بالم با هر نفس از غصه ی تقدیر بنالم بر صاحبِ این سنگ فراوان تُف و
        ۱۸۳ بازدید     ۹ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        مرگ هم شرف دارد به این سگ زندگانی ها چیزی نمیخواهند جز این بی وقفه بانی ها گویند فصل امتحانات است
        ۱۸۰ بازدید     ۲۱ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        گهی در شادی شیرین گهی در هق هق فرهاد دمی در صلح و آرامش دمی در ظلم و استبداد و مائیم و تنی لرزان
        ۲۶۳ بازدید     ۳۴ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        نزن باران که ما را آب برده پناهِ بی کسان را خواب برده غلامان را به ذلت وا مدارید اگر امروزشان ارب
        ۲۴۴ بازدید     ۳۳ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        عاجز شدم از قلبِ زبان بسته ی خویش محتاجِ جوانه ای ام از هسته ی خویش خورشید مرا به تن کسوف است و خس
        ۲۲۲ بازدید     ۱۶ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        تو ای سید علی(ع)محبوب عالم تو را دارم کنارم خوشبحالم امام عصری و فرمانروایی چراغ راهی و نور خدایی
        ۱۸۱ بازدید     ۱۶ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        هر چه آید به سرم خشک و تر اش باکی نیست تنم از آهن و فولاد و دگر خاکی نیست بانیان در صف پرشور صلات
        ۲۲۱ بازدید     ۲۷ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        آن شبیخون و شرر مضحکه ای بیش نبود سخن از توپ و تشر معرکه ای بیش نبود ما که دکان دیانت به مراتب دید
        ۱۷۸ بازدید     ۱۷ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        اهل خوبان را چه ماند و آن عجوزان را چه شد قلبِ تاریک و سیاه و شمع سوزان را چه شد همدلی در عشق مصدا
        ۵۱۲ بازدید     ۲۵ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        اسم تو را دگر بر سر زبان نمی برم با اینکه یاد تو دشنه میزند به پیکرم عشق تو آخرین ضربه میشود به
        ۲۰۰ بازدید     ۱۴ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        نفرین به مرگِ در کمین ، نفرین به اسرار زمین نفرین به اشکِ عاشق و ، نفرین به سر تا پای کین نفرین به
        ۱۹۷ بازدید     ۲۸ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        تو را گفتمت ای گل اندام ناز وجودم کنارت پر احساس شد دمی از کلامت چو مهمان شدم دلم مست عطر گل یاس
        ۲۰۷ بازدید     ۳۰ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        هوای دلکشی از مخرج یاران به راه افتاد از آن بالانشینان تا مشام پادشاه افتاد بنا شد هیچکس گردن نگ
        ۱۶۹ بازدید     ۱۷ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        به حلقوم فقیران داس بردن به صحرای عدو الماس بردن خران را با وقاحت مست کردن به جیبِ مستمندان دست ک
        ۲۵۶ بازدید     ۲۴ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        زمین از وجودت خجالت بکش بسی سوختم در عزاداری ات صغیر و کبیر از تو دردآشنا کشیدند دست از هواداری ا
        ۲۲۸ بازدید     ۲۱ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        نوری که عقب میکشد از ظلمتِ این دهر بی پرده تر از عالم خورشید ندارد سکنی نگزیند در این دار مکافات
        ۲۴۶ بازدید     ۲۸ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        ما سلسه وار از لبه ی تیغ گذشتیم بستیم دهان را دگر از جیغ گذشتیم در خواب حماقت به گمان حوصله کردیم
        ۲۰۰ بازدید     ۲۸ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        دیریست کویر دل ما را وطنی نیست از خانه بدوشان غمِ گور و کفنی نیست با هجرتِ باران به رهِ کاخ نشینان
        ۱۸۸ بازدید     ۲۶ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        تو بری حال دلم بد میشه بیخ گوشم هی خطر رد میشه ضربان قلب من میدونم بعد تو یه خط ممتد میشه تو اگه
        ۱۸۵ بازدید     ۱۸ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        بعدِ عمری آمدی یاد چه کردی بی وفا دل ما پوسید از نامهربانی و جفا دیگر از راهی که برگشتی برو ای نار
        ۱۶۴ بازدید     ۱۸ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        بارالهی تن خورشید تو فانوس که نیست شمعکِ جان جهانت تهی از بوس که نیست ما از آغازِ بهار عابر و دلسر
        ۱۷۳ بازدید     ۱۲ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        آنکه محتاج گره بود گره پیچم کرد بست تا در گذر پوچ زمان هیچم کرد گیج از حاصل این بی خبری میخ شدم ه
        ۲۴۱ بازدید     ۲۲ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        خدا دردا که دردم را نداند همان محبوب کل انتخابات سوادش را ندارد یا که هرگز نمیخواند کتابی از کتاب
        ۱۷۴ بازدید     ۳۲ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        وطن عمریست غمخواری ندارد کسی با معرفت کاری ندارد قسم حرفیست در باب تجارت خداهم دیگراصراری ندارد
        ۱۹۱ بازدید     ۲۹ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        توثابت کن مسلمانی، دین و مذهب اش بامن خداراگوش به فرمانی،مقام ومنصب اش بامن صداقت نقش م
        ۲۴۲ بازدید     ۲۳ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        روزها درفکر پولم، شامگاهان در هوس در سحرگاهان ملولم چون مریدان درقفس درخرابستان غریقم ناز مژگانِ ت
        ۲۱۸ بازدید     ۱۲ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        نه سیاست بلدم نه از حماقت دورم نه طبابت بلدم نه خسته و رنجورم نه زیارت روم و نه کافر و بدبینم ن
        ۱۲۲ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        پشتمان چونکه سوارندبگوییم ای ول قالمان هم بگذارندبگوییم ای ول ما به شکرانه ی انبوهِ جهالت مستیم
        ۱۳۲ بازدید     ۵ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        گریه کن بر حالِ خویش و سنگ زن بر بالِ خویش مغزها پوسیده امواج لجن در کامِ ماست ما زبان بسته به
        ۳۰۴ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        ذهنم همه آبستن امرار معاش است شهر دل من از گذر عشق شلوغ نیست گویی تو مرا بیرقِ مردانگی ات کو
        ۱۸۶ بازدید     ۸ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        به هرمیخانه ای رفتم بیادت مست نوشیدم بنامت زندگی کردم به راهت سخت کوشیدم
        ۲۸۹ بازدید     ۱۰ نظر

        ادامه شعر

        حمید شیخی

        این همه دوری چراباماکنی مثل مارادرکجاپیداکنی مادرآغازوصالت مانده ایم ازچه در ماندنت پروا کنی
        ۱۶۷ بازدید     ۲۲ نظر

        ادامه شعر

        مجموع ۹۱ پست فعال در ۲ صفحه

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        7