سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

پنجشنبه 22 شهريور 1403
    9 ربيع الأول 1446
      Thursday 12 Sep 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        پنجشنبه ۲۲ شهريور

        نا بلد

        شعری از

        حمید شیخی

        از دفتر کما نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ جمعه ۱۲ مرداد ۱۴۰۳ ۲۱:۲۳ شماره ثبت ۱۳۱۶۸۹
          بازدید : ۱۲۸   |    نظرات : ۱۸

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر حمید شیخی

        خدا دیگر صدا کردن بلد نیست
        یه دردی را دوا کردن بلد نیست
        به حدی که نفس میگیرد از ما
        گلومان را رها کردن بلد نیست
        اگر میگوید این حکمت بدانید
        چرا رفع بلا کردن بلد نیست
        فقط ایمان ما را بی ثمر کرد
        یه قدری اعتنا کردن بلد نیست
        تو نیکی میکن و در دجله انداز
        و خود حتی شنا کردن بلد نیست
        بشر چشمانِ عقلت را نخوابان
        که او غیر از عزا کردن بلد نیست
        بجز سرتاسرِ دنیای ما را
        به حسرت مبتلا کردن بلد نیست
        تداعی میکنم در باور خویش
        که او رسم وفا کردن بلد نیست
        من از ***شدن باکی ندارم
        ** هم دیده وا کردن بلد نیست
        که تنها جرم من در جهنم این است
        چرا گفتم چها کردن بلد نیست
         
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بزرگوار
        رب جلیل؟؟ خندانک
        حمید شیخی
        حمید شیخی
        حدود ۱ ماه پیش
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        طاهره حسین زاده (کوهواره)
        حدود ۱ ماه پیش


        سلام و درود
        مناجات قشنگ و صمیمانه ای نگاشتید دلگویه ای ناب
        باحضرت حق تعالی . امیدوارم حاجت روا شوید
        دعاهایتان‌مستجاب .
        ما نابلدان را هم دعاگو باشیدلطفاً .


        بداهه :

        بخشیده دست و خَط تورا ، یکتاخدای جانفدا
        تا با همان نعمت چُنین ناشُکر گویی ؟ مرحبا



        وَ قَلیلاً مِن عبادی الشَّکور


        حمید شیخی
        حمید شیخی
        حدود ۱ ماه پیش
        تشکر استاد خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        حدود ۱ ماه پیش
        سلام وعرض ادب
        زیبا وبامحتوا بود
        بزرگوار وعزیز
        درودتان باد
        خندانک خندانک خندانک
        حمید شیخی
        حمید شیخی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بر استاد بزرک ما خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد اکرمی (خسرو)
        حدود ۱ ماه پیش
        .
        .
        .
        دید گفتارش فساد انگیخته - وان گره بگشوده گندم ریخته !!!
          بانگ برزد کای خدای دادگر - چون تو دانایی نمی داند مگر !
          سال ها نرد خدایی باختی - این گره را زان گره نشناختی ؟!
          این چه کار است ای خدای شهر و ده ؟- فرق ها بود این گره را زان گره
         چون نمی بیند چو تو بیننده ای؟ - کاین گره را بگشاید بنده ای
          تا که بر دست تو دادم کار را - ناشتا بگذاشتی بیمار را
          هرچه در غربال دیدی بیختی - هم عسل ،هم شوربا را ریختی
          من ترا کی گفتم ای یار عزیز - کاین گره را بگشای و گندم را بریز !!!
          ابلهی کردم که گفتم ای خدای - گر توانی این گره را بگشای
          آن گره را چون نیارستی گشود - این گره بگشودنت دیگر چه بود؟؟؟
          من خداوندی ندیدم زین نمط !- یک گره بگشودی آن هم غلط  !
        الغرض برگشت مسکین دردناک - تا مگر بر چیند آن گندم ز خاک
          چون برای جستجو خم کرد سر - دید افتاده یکی همیان زر
          سجده کرد و گفت ای رب ودود - من چه دانستم ترا حکمت چه بود
          هر بلایی کز تو آید رحمتی است - هر که را فقری دهی آن دولتی است
        .
        .
        .
        (پروین اعتصامی)
        خندانک خندانک خندانک
        حمید شیخی
        حمید شیخی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بر شما و شعر زیبایتان خندانک
        ارسال پاسخ
        حمید شیخی
        حمید شیخی
        حدود ۱ ماه پیش
        ممنون محمد عزیز خندانک
        ارسال پاسخ
        محمد شریف صادقی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود. من هر چند با محتوای شعر شما موافق نیستم اما آن را پسندیدم و لایک کردم. چرا؟! چون اصلا معیار من هنر شعری یک نفر است و اینکه ایدئولوژی طرف مقابل چیست در حاشیه است.
        درباره شکواییه شما هم بگویم که «انگارهٔ» ما از خدا بسیار انسانی و عوامانه است و این ریشه بسیاری از مشکلات ماست. بسیاری از خداباوران و خداناباوران همین معضل را دارند و اینان خدایی را «قبول» دارند یا «رد» می‌کنند که «انسان‌وار» است. البته این بحث دراز است و من عمدهٔ نوجوانی خودم را صرف کلنجار رفتن با این مفاهیم کردم- عدالت، اخلاق، دین، خدا و... و الان هم ادعا ندارم حرف من حق و مطلق است و حرف بقیه اشتباه...
        ضمنا بیت
        تو نیکی میکن و در دجله انداز
        و خود حتی شنا کردن بلد نیست
        کنایه بسیار سختی بود و اگر عینک شاعرانه شما را به چشم بزنیم، برای من شاه بیت است.
        حمید شیخی
        حمید شیخی
        حدود ۱ ماه پیش
        بسیار سپاسگزارم که بنده ی حقیر را سزاوار نقد دانستید ، من منکر وجود خدا نیستم و اعتماد و توجه فراوان به سپاسگزاری و ادای احترام به خداوند متعال را دارم ، شاید وقت دلگیری از گذشته ها و مشکلات فراوان همچون شعری به ذهنم آمد که سرودم ، دیدگاه متفاوت است ولی همچنان به فرمان خدا هستم. توکل بر خدا
        ارسال پاسخ
        محمد شریف صادقی
        محمد شریف صادقی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود. دقیقاااا همین است. شاعر «ابن الحال» است. هیچ کس نباید هنرمندی را برای گفتن چیزی هنری مورد حمله قرار دهد. به قول یکی از بزرگان ادب، این مثل این است که به کسی که «نقش شمر» را در تعزیه بازی می‌کند حمله کنند و او را بزنند در حالی که او صرفا میخواهد نقشش را به بهترین شیوه اجرا کند و زیبایی خلق کند. شعر شما هم همین است. یعنی لحظه‌ای آن گله و شکایت‌هایی که برای همه ما رخ می‌دهد می‌آید و شاعر دغدغه هایش را مطرح می‌کند. ممنون از توضیحاتتان و ببخشید اگر بیان من غلط انداز بود.
        نیره صدری
        حدود ۱ ماه پیش
        درود واحترام جناب شیخی ارجمند خندانک

        میدانم این گلایه ریشه در عمق دردها دارد
        و البته که هر انسانی حق دارد با خدای خویش سخن بگوید و گله مندی کند
        اما یادمان باشد شاعری رسالتی سنگین است بر دوش فهم های آبستنی که با درد
        زندگی می زایند وعشق وامید
        چشم های نابالغ را با تابلوهای سبز شعریمان درست هدایت کنیم
        ایکاش که در مورد این سروده تجدید نظر بفرمایید

        اطمینان دارم که خداوند بندگانش را فراتر از آنچه که فکرش را میکنیم بلد هست
        2: خندانک
        شما شاعری فهیم و خدادوست هستید
        موفق وسربلند باشید



        حمید شیخی
        حمید شیخی
        حدود ۱ ماه پیش
        کاملا درست میفرمایید ، همیشه از نظرات سازنده شما کمال بهره را برده ام خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        حدود ۱ ماه پیش
        برو از کفر و دین بگذر ، مرا از کفر و دین مشمر
        که هم ایمان من کفر است و هم کفر است ایمانم

        زنده باشید
        مرز خطیری هست خندانک خندانک
        حمید شیخی
        حمید شیخی
        حدود ۱ ماه پیش
        مرسی استاد خندانک
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        حدود ۱ ماه پیش
        درود کفر در هرزبانی باید شیرین ورسا باشد وابدا ناشکری در آن نباشد ودر آن صورت می توان پذیرفت مثل کفرنامه فروغ
        حمید شیخی
        حمید شیخی
        حدود ۱ ماه پیش
        درود بر جناب آزادبخت عزیز خندانک
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        0