چهارشنبه ۳ ارديبهشت
شعر تقدیمی
|
|
در من تاب و توانش نیست
کین طغیان را باور کنم
گویا زمان ایستاده بود
جایی که سکوت
آخرین کلام تو ش
|
|
|
|
|
هر که دلسوز است و عاشق ، مرد میدان می شود
با چنین مردانگی ها سرزمین سامان گرفت
|
|
|
|
|
سلامی از دل شاعر
به زیبا روی بی همتا
گل لبخند... گل زیبا
جمالین روی ومه سیما
هنرمند و هنر پرور
|
|
|
|
|
شاهزاده ی قوس کمانداران من.
|
|
|
|
|
داده بر ما اختیار تام قرآن کریم
|
|
|
|
|
دستهایمان را به سبکی
یک شکوفه
گشودیم و...
|
|
|
|
|
نوروز، نماد جاودانِ نو شدن و ازسرگیری جوانیِ جهان کهن است، یادگار جمشید خردمند پدر ایرانیان، این آیی
|
|
|
|
|
آغاز سخن به نام زیبای سلام
بر محضر تو عزیزدلم یار گرام
آرزویم برای تو دراین سال جدید
خندهها ا
|
|
|
|
|
هر ثانیه را به عشق پیوند بزن
|
|
|
|
|
لبخند زدی و با خدا خندیدم🥰
|
|
|
|
|
هنوزم واسه ی تو
شبا گریه میکنم
|
|
|
|
|
ما دوتا رفیقای خوبی شدیم
مثه خونواده کنارِ همیم
|
|
|
|
|
من پای رحل عشق نشستم برای تو
|
|
|
|
|
در فصل سرما
باران نم نم
در باغ ما زد
آرام و کم کم
بالای برگی
شبنم چکیده
از روی شاخه
ر
|
|
|
|
|
ای کاش خدا هم غمِ چشمانِ مرا داشت
صبرِ من و سرمای زمستانِ مرا داشت
|
|
|
|
|
تنگ و تار است زندگیمان ای خدا گردن بگیر
یک سراغی از منه آماده ی رفتن بگیر
چون بدان بر روح و جان ما
|
|
|
|
|
تقدیم به روح پاک سید مقاومت سید حسن نصرالله
|
|
|
|
|
چنگی بزنم
سلسله_موی_هنر را
|
|
|
|
|
اشکهای پاک در انتظار دیدن روی تو سیلاب شد
مه در طواف ابروی روی تو مهتاب شد
آفتاب ظهورت زمغرب ظلم
|
|
|
|
|
تازه دامادی گرفت یک نو عروس.
آن که کبکش خواند مانند خروس.
|
|
|
|
|
خدایا راضی ام من به رضای تو
و جانم طلبِ مهر و وفای تو
که خوبی و خداوند توانایی
نفس میکشم از لطف ه
|
|
|
|
|
تا به جهان هستم دیده فروبستم
داغ دلت رامن بادست فلک بستم
لیک ندانستم من فاش شود رازت
آنچه به من گ
|
|
|
|
|
از تو گفتن غزل می خواهد
آه که داغت برده از هر سخنی
وزن و هم قافیه را
|
|
|
|
|
پس فقط بر آنچه در اراده ی تو است ، تمرکز کن،
با آرامش بخشیدن،
به آرامش و سبک بالی برس.
با قدرت،
|
|
|
|
|
¸„.-•~¹°”ˆ˜¨ جانمممممممم پـבر ¨˜ˆ”°¹~•-.„¸
|
|
|
|
|
پدر
تکیه گاهی پر صلابت
به بلندای دماوند و سهند
هر کلامش گوهری
بر هر پندی دارد نشان برتری
میان
|
|
|
|
|
پدر، کوه قاف، پدر آفتاب
فرو افتاده از سپهر تابناک
|
|
|
|
|
جاجیم کوت درویش بی از سبوی سلطان...
|
|
|
|
|
نگاهت وعده ی عشق است چو اسفند
|
|
|
|
|
به نام نامی و نورانی خدای وطن
که میکنیم دل و جان خود فدای وطن
|
|
|
|
|
دخترِ احساس من! همواره در حسّ دلم،
دوستت دارم؛ عزیزم! نازنینم! مهربان!
|
|
|
|
|
تقدیم به ظالم ترین آدم دنیا ...
|
|
|
|
|
مرا بر بلندای دار دنیا بیاب..
|
|
|
|
|
دین اگر به کنج مسجد و خانه می باشد.
آن بسان پرنده ایست که فکر لانه می باشد.
|
|
|
|
|
باورم باش یاورم باش تا که بارورمن بسازم باورت را
با تو بودن باوری از جنس زورق می برد تا رهروان ها
|
|
|
|
|
سی سال برای بودنش کافی بود
|
|
|
|
|
درسی زعبرت آرد ، پیر کمر خمیده
|
|
|
|
|
تا حسن گفتیم اشک جاری شده...
|
|
|
|
|
فکر کردم هدیه گل آرم ،سرایت مادرم
بعد دیدم گل شود پژمرده ،جایت مادرم
|
|
|
|
|
بیچاره مادر بعد او فکرش جنون افتاد
🥀🖤🥀🖤
|
|
|
|
|
مادر ای چشمه نور
مادر ای جام بلور
مادر آیینه اوصاف تویی
گوهر بی غش و کمیاب تویی
|
|
|
|
|
معنی مهر و محبت زتو جان گشته پدید
عشق هم جزتو به خود معنی بهتر که ندید
زیر پای تو بهشت است و خدا گ
|
|
|
|
|
یار دیرین غزل های شبانه مادرم!
|
|
|
|
|
مادر یعنی، تحفهٔ بی تکرار...
|
|
|
|
|
به یلدا یار و دلبر دربرت باد
به شادی تاج شاهی بر سرت باد
انارین بوسه های سرخ و شیرین
خوشی د
|
|
|
|
|
تو غایب از نظری و به جستجوی توام!
|
|
|
|
|
با تمام عشق و ایمان از وطن باید نوشت
|
|
|
|
|
لاله رخان بین که داغ دلند
روشنی وچشم وچراغ دلند
لاله چو خون جوشد وگلگون شود
دامن ودشت بین همه پ
|
|
|
|
|
به نام خداوند جان و جهان
دیاری نباشد به از اصفهان
|
|
|
|
|
اگر چه خانه دل از غم تو ویران است
برای تو وطنم جان سپردن آسان است
|
|
|
|
|
بنام ابر حيات ابر زندگي رویش
بنام آتش و خاک زندگانی آسایش
|
|
|
|
|
پـرچـم ایـران چرا سبز و سفید و قرمز است
چونکه پای این علم یک لشکر بی ترمز است
|
|
|
|
|
دریـا دریغ کرد زمانی ز تشنگـان
این است که هیچ گاه گوارا نمی شود
|
|
|
|
|
تـــو آمــدی...
کــه:
اَلـوانِ پـاییـز را بـه لطفِ ظُهُـور...
|
|
|
|
|
معلـم گـرامـی...
مَلَکـهٔ مُلـکِ کـلام ، سـلام
|
|
|
|
|
و هر زمان که شاد باشی و دغدغه ها مرده باشند زندگی از آن توست.
برای یک کودک سیبی سرخ بهتر از هزار خا
|
|
|
|
|
دواره چیدو،دواره چیدو/ مالم رمانی کوره مالم رمانی
|
|
|
|
|
بپرسی اگر نام او نیم تاج
بوَد بهترین خصلتش ابتهاج
|
|
|
|
|
گویا هنر به ذات معلم سرشته شد
از آن زمان که قسمت آدم نوشته شد
|
|
|
|
|
در اول سـرود ، ای مــاهرو درود...
حَمــدْ،
حَـــیِّ واحِــــد را...
|
|
|
مجموع ۲۷۸۷ پست فعال در ۳۵ صفحه |