دوشنبه ۱۳ اسفند
اشعار دفتر شعرِ مشقت عشق شاعر سید محسن نصرالهی
|
|
ما مرد میدانیم اما صبر داریم
از داغ سید دیده ای پر ابر داریم
|
|
|
|
|
یک جفت گوشوارهٔ قـلبـی برای رقیه....
|
|
|
|
|
من را نشد رطب وصل تو نصیب
حلوا بده که کنم درد خود دوا
|
|
|
|
|
جز همدلی میان مردم این دیار نیست ....
|
|
|
|
|
ما را کنار هم چه زود جمع می کند
|
|
|
|
|
خوش عاقبت هر که شود فانی حسین ...
|
|
|
|
|
لطف خدا شامل حالم شد و حسین
از ره رسید و بین گناهان مرا خرید
|
|
|
|
|
گدا بودم به درگاه امیدت بوسه آوردم...
|
|
|
|
|
چند بیتی با خدایم غرق در راز و نیاز ...
|
|
|
|
|
تقدیم به ظالم ترین آدم دنیا ...
|
|
|
|
|
در قلب زائر است آداب این حرم
|
|
|
|
|
نازم ایوان نجف آرامش جان و دل است ...
|
|
|
|
|
سید انگیزه ات از چیست
چقدر ابیات شعر بلغورند
|
|
|
|
|
اگر دلم نزدیک فاصله کـمی دور است ــــــــــ
|
|
|
|
|
پرسیدم آقا اتوبوس می رود مشهد ؟!
|
|
|
|
|
آتشی در سینه دارم باز نجوا می کنم
زین سبب سر درون را نذر دریا می کنم
|
|
|
|
|
پی آن باغبان هستم که در باغ عشق می کارد
|
|
|
|
|
قبل از شروع روضـه ها حضـرت مادر
برای سینه زنان چای تازه دَم گذاشته
|
|
|
|
|
حاجات خویش را تو از فاطمه بگیر ....
|
|
|
|
|
پـرچـم ایـران چرا سبز و سفید و قرمز است
چونکه پای این علم یک لشکر بی ترمز است
|
|
|
|
|
دریـا دریغ کرد زمانی ز تشنگـان
این است که هیچ گاه گوارا نمی شود
|
|
|
|
|
گـفتم به بچــهها کـه بـرای مراسم ام
عکسی که با حرم مادر است قاب کنند
تشییع و هفتـه و چهلم سالگـ
|
|
|
|
|
وقتی که زنان شهر طلا می بخشند
|
|
|
|
|
چهار فصل عمر یقینا بهار نیست
|
|
|