سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 9 خرداد 1404
    4 ذو الحجة 1446
      Friday 30 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        هرگز لبخند را ترک نکن حتی وقتی ناراحتی، چون هر کسی امکان دارد عاشق لبخند تو شود. گابریل گارسیا مارکز

        جمعه ۹ خرداد

        اولین خون

        شعری از

        آرمین اسدزاد (الف)

        از دفتر نـخـــــــــــــــــوان نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۸۱۰۲
          بازدید : ۲۰۴   |    نظرات : ۲۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        شُش‌هایِ مَشیانه شد مرا زهدان
        آه کشید و بالیدم
        دَم برآورد و در نفس‌هایش روییدم
        و دیدم:
        آبِ حَیوانِ کَیومرث
        که می‌خروشد در جانِ آوندانِ پایِسته
        غریوش رگان‌م را به ضربانِ "رفتن" می‌تَپاند!
        پس گسستم
        برچیدم پیوندها از برگ‌وبارم
        و رخوتِ خواب‌آلودِ گیاه را بجنباندم...
        تا کز جای جنبیدم درگرفت‌ش وزش
        فتاد بر تنِ ایستایی تنش
        زدودمش غریزانه
        که نبودش هنوزم اندیشه‌‌
        فقط کَیومرث که نعره‌اش نبضِ "رفتن" بود...
         
        غریب در مبدأ، غریب با خودم، غریب از مقصد
        هستنده‌ای که هیچ نمی‌داند از هست‌ش
        فقط رفتم
        بی‌آن‌که بگویَندَم
        که تو اوّلین خونی
        ز هرآنچه به زاد خواهد آمد جهان را از بطنِ مَشیانه!
        نگفتَندَم که تو
        در ذاتِ خود هوایِ وزیدن‌هایی
        گاهی ناخودآگاهِ یک آهی
        آری
        تو رب‌النوعِ بادی
        و نَفْخه‌یِ شیپورِ آغازِ آیین!
        که فراخِ سینه‌ام چاکیدش
        بازدمِ طوفان‌ها را برجَهیدش
        و بردَمیدش بر صور!
        صدا بر فقراتِ ایستاده‌مردگان نوسان انداخت:
        هان! زندگی
        دریافتم هست‌م را...
         
        هان ای مَشیانه ای مَشی
        باید بِشِناسانم بر همه نَفْسِ باد را
        پِی افکنم بنیانِ معبدِ بادها!
        هان ای کَیومرث
        همانا که مرا هماره "رفتن" باید
        باید بروم تا بُکُنم بر کُنهِ این دنیایِ کژآیین رسوخ
        نه بحری نه چکادی
        نیست ایستی برایم
        ولو اگر در ژرفایِ درّه‌هایم
        بال منم باد منم؛ ز پرواز هم سبک‌بال‌ترم!
        مَشی من دیده‌ام
        خِیلِ حرمان‌زدگان معبد را می‌آکَنَند
        اگر هوایِ تازه با خود نَبَرم
        نَوَزم آه‌ حنّاق می‌شود!
        بی من خفقان‌ست فقط
        ابرِ ایستا خاموشیِ آسمان‌ست فقط
        مَشی پس می‌وزم
        که نَسیمانِگی بِه‌آیینی‌ست:
        نو، خنک، آرام، نوبه‌نو، در گذر، نوازشگر، باز ز نو
        نو که مانداب نمانَد نمانَد لَختِگی!
        نو کَیومرث، نو...
        ۶
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۶ ساعت پیش
        درود بر اهالی ناب
        قصدم نقد نیست بلکه سباه مشقی ست برای یادگرفتن
        یک اصل هست در ریاضی

        برای کشف عدد صفر بایدقبلش 9 عدد دیگر را کشف کرد
        حال برای کشف این شعر عمیق و زیبایی ش باید در چیزها ی دیگر در ان تحقیق کرد
        شعر با مشیانه شروع می شود نام دختر کیومرث

        کیومرث از شاهان پیشدادی اولین آریایی وشاید بگویم اولین پیامبر ایران زمین بعد از ادم و شیث
        بنا به طوری که معلوم است کیومرث کسی است که مابین نوح وشیث زیسته است و قراین دیگر حاکی از این است کیومرث از نوادگان نوح است بهرحال اولین کسی ست در سرزمین ایران بوده است به نظرم حدود هشت هزار پیش در پیشوا ی امروزی ورامین زیسته است وبعد ها به کوه دماوند رفته است
        مشی و مشیانه از فرزندان کیومرث بوده اند که از روییدن گیاه ریواس به دنیا امده اند باید بگویم این گیاه در مناطق غربی ایران گیاهی مقدس است که معروف به سور پاست
        ششی که زهدان می شود تصویری بکر و فوق العاده قوی
        در نفس روییدن
        برچیدن پیوند
        کار استاد اسدزاد تصویرسازی و ترکیب سازی بکر وقوی و غیر منتظره است و حقیر سر تعظیم فرود می اورم

        غریب بودن با سه موضوع
        مبدا و خود و مقصد که کل زندگی بشر در این فلسفه خوابیده است خود مبدا و مقصد
        نهایت تلاش برای بیگانگی با محیط اطراف و خود
        شاعر نوعی غریب وارگی در این موضوعات می بیند
        هستنده ای که هیچ نمی داند از هست ش
        کسی که وجود دارد ولی از وجود خود بی خبر است
        این یک خط مش فلسفه ی عمیق است
        یک فلسفه ی خاص
        یک نوع فلسفه بیگانگی و غریب وارگی با وجود خود
        به نظرم قهرمان راوی سیامک است که بدست فرزندان اهریمن خونش ریخته می شود چون قبل از مرگ کیومرث اولین کسی که خونش ریخته شد سیامک بود نه کس دیگر
        از ازدواج مشی و مشیانه پسری به نام سیامک و دختری به نام سیامی به دنیا می آید
        رب النوع باد
        نفخه ی شیپور
        معبد باد
        فراخ سینه چاکیدن
        بازدم طوفان
        تصاویر زیبای دیگری بودند که مرا به وجد اورد و متحیر کرد احسنت به این ذوق و قریحه
        شاعر شاه نشین این شعر است از تولد و خود و مرگ خود بیگانه می شود تا به جنگ کژ آییننان برود
        تا به جنگ قاتلان سیامک فرزند مشی و مشیانه
        بهر حال بنده قصدم نقداین شعر زیبا و قدرتمند نیست و نخواهد بود بلکه خواستم در خدمت استاد یاد بگیرم بقیه تحلیل را به استادان و دوستان می سپارم اگر کمی و نقصانی بود مرا ببخشید
        محمدرضا آزادبخت
        آرمین اسدزاد (الف)
        آرمین اسدزاد (الف)
        ۱۶ ساعت پیش
        سلامم بر دوست جناب آزادبخت گرانمهر
        اقبالم را تبریک می‌گویم که حضورتان برای بنده افتخارست
        همیشه هم‌صحبتی با حضرتتان را قدر دانسته‌ام...

        در تحلیل‌تان برداشت بسیار مستحکمی داشته‌اید که عمق دریای معلومات‌تان را هویدا کرد... همیشه گفته‌م که قویاً معتقدم به مرگ مولف، یعنی هیچ دست و غلطی در برداشت از نوشته‌هایم وجود ندارد.
        لایه‌ی رویی صرفاً یک داستان‌واره است، بازآفرینی اسطوره‌ی آفرینش بنا بر متون پسازرتشتی، الی‌الخصوص بندهشن. لایه‌ی دیگر هم که مشخصاً بازنمود مجدد فلسفه‌ی شخصی «رفتن» است... مابقی دیگر ذهن مخاطب است و برداشت او...

        امید که در سلامت و سعادت باشید
        سپاسگزارم از مهر بی‌شائبه‌تان
        در پناه حق
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        درود استاد آزاد بخت عزیز
        تشکر از نقد حکیمانه و موشکافانه این سروده بسیار جالب و زیبا
        بهره بردم
        خرم و تندرست باشید خندانک

        ارسال پاسخ
        آرمین اسدزاد (الف)
        آرمین اسدزاد (الف)
        ۱۱ ساعت پیش
        عرض سلام و ادب بزرگوار
        قدردان حضورتان هستم
        دست حق به همراه‌تان
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۱ ساعت پیش
        درود استاد استکی ممنونم
        محمدرضا آزادبخت
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۱ ساعت پیش
        درود استاد اسد زاد در محضرتان مدام می اموزم
        سپاس
        ارسال پاسخ
        میکائیل نجفی(سراب )
        ۲۳ ساعت پیش
        درود بر شما..
        زیبااااست..
        خندانک خندانک
        خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        آرمین اسدزاد (الف)
        ۲۰ ساعت پیش
        درود بر شما بزرگوار
        سپاسگزارم از حضورتان
        ارسال پاسخ
        سیده نسترن طالب زاده
        ۲۳ ساعت پیش
        درودتان
        بسیار زیبا و غنی
        نام کیومرث را با عنوان نخستین خلقت نورانی، نخستین پادشاه جهان و معادل با ادم ع در ادیان ابراهیمی به تصویر کشیدید..
        خیلی به فضای شاهنامه اشنایید، بهره و لذت میبرم
        البته ناگفته نماند، محمدرضا پهلوی پس از تاجگذاری، در سپهر سلطنت با نام اریامهر و کیومرثمهر هم شناخته میشذ خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        آرمین اسدزاد (الف)
        ۲۰ ساعت پیش
        درودم بر بانو طالب‌زاده گرانقدر
        که هربار بر صفحه‌ی بنده فرود می‌آیند، نکاتی در توشه دارند که بر من می‌افزاید... لطفاً مراتب قدردانی، سپاس و امتنان بنده را پذیرا باشید ای بانوی دانا...

        اسطوره‌ی «کیومرث» و «مشی» و «مشیانه» یکی از بنیادی‌ترین روایت‌های آفرینش در اسطوره‌شناسی ایرانی است که ریشه در متون اوستایی و به‌ویژه در آثار پسازرتشتی چون بندهشن و روایات پهلوی دارد. این اسطوره، آغاز آفرینش انسان و تقابل خیر و شر را در کیهان‌شناسی مزدایی توضیح می‌دهد.
        «کیومرث» نخستین انسان و نخستین شاه در اسطوره‌ی ایرانی است، اما فراتر از آن، سرنمون انسان یا انسان کیهانی نیز هست. در بندهشن، او به عنوان نخستین آفریده‌ی مادیِ اورمزد، به شکل انسانی درخشان و تابان توصیف شده که بر کوه البرز می‌ایستد. اهریمن برای نابودی او دست به عمل متقابل زد و دیوها را پدید آورد، سرانجام نیز او را کشت.
        در هنگام مرگ، نطفه‌ای از «کیومرث» خارج گشت و بر خاک افتاد. پس از چهل سال، از این نطفه گیاهی دوشاخه به شکل ریواس رویید، که حامل نخستین جفت انسانی یعنی «مشی» و «مشیانه» بود. این دو موجود از نظر اسطوره‌ای کارکردی هم‌راستا با «آدم» و «حوا» در ادیان ابراهیمی دارند.
        ارسال پاسخ
        علی نظری سرمازه
        ۲۳ ساعت پیش
        درود جناب اسد زاد
        زیباست و همچنان سنگین
        خندانک خندانک
        خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        آرمین اسدزاد (الف)
        ۲۰ ساعت پیش
        درودم بر جناب نظری گرامی
        شاید زیبا اما صحیح که مطمئناً سنگین است...
        سپاسگزارم از بذل توجه‌تان
        ارسال پاسخ
        سید مرتضی سیدی
        ۲۲ ساعت پیش
        که نَسیمانِگی بِه‌آیینی‌ست:
        نو، خنک، آرام، نوبه‌نو، در گذر، نوازشگر، باز ز نو
        نو که مانداب نمانَد نمانَد لَختِگی!
        نو کَیومرث، نو...
        خندانک خندانک خندانک خندانک

        سلام استاد جان خندانک
        دمت گرم دوست عزیزم خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        آرمین اسدزاد (الف)
        ۲۰ ساعت پیش
        سلامم بر دوست‌ترین سید
        همراهی حضرت‌تان را همیشه ارج نهاده‌ام
        ممنونم از حضور گرمتان
        می‌سپارمتان بر پناه حق
        ارسال پاسخ
        نرگس زند (آرامش)
        ۲۰ ساعت پیش
        درود وعرض ارادت خدمت شاعر شعرهای سخت خندانک
        از صبح چند بار چراغ خاموش خوندم و هر بار بیشتر از هنر شما لذت بردم واقعا زیبا قلم زدید هر چند نیاز به معنا کردن بعضی کلمات است ولی ارزشش رو داره خندانک خندانک خندانک
        وبا خوندن اشعارتون به اطلاعات ما هم اضافه میشه ..سپلس از اشتراک آثارتون خندانک
        موفق وسلامت باشید خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        آرمین اسدزاد (الف)
        ۱۹ ساعت پیش
        درودم بر بانوی آرامش
        حضور پرمهر و صمیمی‌تان همیشه باعث تسکین خاطرست
        خرسندم که مورد قبول‌تان واقع شده
        باور بفرمایید من نیستم که... کلمات خود انتخاب می‌کنند...
        سپاسگزارم از حسن نظرتان
        در پناه حق
        ارسال پاسخ
        مرتضی میرزادوست
        ۱۸ ساعت پیش
        سلام و درود جناب اسدزاد گرامی خندانک
        بامفهوم و ناب سرودید
        البته بنده کم سواد شنا بلد نیستم که دل به این دریا بزنم
        لاجرم از دور از تماشای زیبایی هایش لذت می برم
        خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        آرمین اسدزاد (الف)
        ۱۶ ساعت پیش
        درودم بر جناب میرزادوست گرانقدر
        شما ز دریایید و دریا می‌روید... فروتنی شما ستودنی‌ست
        و توفیق مراست که حضور حضرتتان را در صفحه‌م داشته باشم.
        قدردانم از چشم زیبابین شما
        دست حق به همراه‌تان
        ارسال پاسخ
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۷ ساعت پیش
        درود بر اهالی ناب
        قصدم نقد نیست بلکه سیاه مشقی است برای یادگرفتن
        اصلی هست در ریاضی که می گوید
        برای کشف عدد صفر باید قبلش 9عدد دیگر را کشف کرد
        حال برای کشف این شعر و زیبایی این باید در چیزهای دیگر ان تحقیق کرد
        شعر با مشیانه شروع می شود
        کیومرث از شاهان پیشدادی اولین اریایی ایران وشاید بگویم اولین پبامبر ایرانی بعد از حضرت ادم و شیث است
        طوری که معلوم است کیومرث کسی مابین نوح وشیث زندگی کرده است و قراین دیگر حاکی از این است از نوادگان حضرت نوح است بهر حال اولین کسی است که در سرزمین ایران بوده است به نظرم حدود 8هزار سال پیش کیومرث در پیشوای انروزی ورامین زیسته است و بعد ها درکوه دماوند وجود داشته است
        مشی و مشیانه از فرزندان کیومرث بوده اند که از روییدن گیاه ریواس به دنیا آمده اند البته باید بگویم این گیاه در مناطق غربی ایران گیاهی مقدس است که معروف به سور پا ست
        ششی که زهدان می شود تصویری بکر و فوق العاده قوی
        در نفس روییدن
        برچیدن پیوند
        کار استاد اسدزاد تصویر سازی و ترکیب سازی بکر و غیر منتظره است وحقیر سر تعظیم فرود می اورم
        غریب بودن با سه چیز
        مبدا خود ومقصد
        نهایت تلاش برای بیگانگی با محیط اطراف و خود
        به نظرم شاعر نوع غریب وارگی در این چیز ها می بیند
        کسی که وجود دارد ولی از وجود داشتن خود بی خبراست
        این یک فلسفه خاص است این یک نوع بیگانگی با خود و محیط اطراف
        هستنده ای که هیچ نمی داند از هست ش
        خیلی زیبا و فلسفی بیان شده است
        به نظرم قهرمان راوی سیامک است که به دست فرزند اهریمن خونش ربخته می شود چون قبل از مرگ کیومرث اولین خونی ریخته شد خون سیامک بود نه کس دیگر
        از ازدواج مشی و مشیانه فرزند پسری به دنیا امد به سیامک و دختری به دنیا آمد به نام سیامی
        رب النوع باد
        نفخه ی شیپور
        فراخ سینه چاکیدن
        معبد باد
        بازدم طوفان
        تصاویر زیبای دیگری بودند که مرا متحیر کرد احسنت به این ذوق و قریحه
        شاعر شاه نشین این شعر است از خود و تمام اطرافش بیگانه می شود تا به جنگ کژ آیینان برور که همان فرزندان اهریمن
        همان قاتلان سیامک فرزند مشی و مشیانه
        بهر حال بنده قصدم نقد این شعر زیبا و قدرتمند نیست ونخواهد بود بلکه خواستم در خدمت استاد اسد زاد چیزی بیاموزم بقیه تحلیل را به دوستان واستادان شعر ناب می سپارم
        محمدرضا آزادبخت خندانک

        آرمین اسدزاد (الف)
        آرمین اسدزاد (الف)
        ۱۶ ساعت پیش
        سلامم بر دوست جناب آزادبخت گرانمهر
        اقبالم را تبریک می‌گویم که حضورتان برای بنده افتخارست
        همیشه هم‌صحبتی با حضرتتان را قدر دانسته‌ام...

        در تحلیل‌تان برداشت بسیار مستحکمی داشته‌اید که عمق دریای معلومات‌تان را هویدا کرد... همیشه گفته‌م که قویاً معتقدم به مرگ مولف، یعنی هیچ دست و غلطی در برداشت از نوشته‌هایم وجود ندارد.
        لایه‌ی رویی صرفاً یک داستان‌واره است، بازآفرینی اسطوره‌ی آفرینش بنا بر متون پسازرتشتی، الی‌الخصوص بندهشن. لایه‌ی دیگر هم که مشخصاً بازنمود مجدد فلسفه‌ی شخصی «رفتن» است... مابقی دیگر ذهن مخاطب است و برداشت او...

        امید که در سلامت و سعادت باشید
        سپاسگزارم از مهر بی‌شائبه‌تان
        در پناه حق
        ارسال پاسخ
        ابوالحسن انصاری (الف رها)
        ۹ ساعت پیش


        درود جناب اسد زاد خندانک خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        درود ما هم بر شما
        خوش آمدید بزرگوار
        ارسال پاسخ
        مسعود مدهوش( یامور)
        ۴ ساعت پیش
        درودتان جناب الف ارجمند☄️🙏🌹🌼🌞🌞
        تصاویر زیبا و پر مفهومی را به قلم پرداختید☘️🌞🌼🌹🌹🌹🙏
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1