قصد رفتن دارد اما پای رفتن نیستش
بال می گیرد ولیکن جای رفتن نیستش
تنگ می بیند قفس را مرغک جلد آشیان
کوه رفتن باشدش ، عنقای رفتن نیستش
آب دارد دانه دارد نیست اما دانه چین
دانه بهتر خواهد اما نای رفتن نیستش
اشتیاق پر کشیدن می گدازد جان او
همّت پرواز نبوَد ، رای رفتن نیستش
مرغ دوراندیش با عزم و اراده می پرَد
بال و پر بگشاید و پروای رفتن نیستش
با قفس خوکرده را اندرز دادن کاهلیست
آصفا خاموش ، گرغوغای رفتن نیستش
قصد رفتن دارد اما پای رفتن نیستش
بال می گیرد ولیکن جای رفتن نیستش
تنگ می بیند قفس را مرغک جلد آشیان
کوه رفتن باشدش ، عنقای رفتن نیستش
آب دارد دانه دارد نیست اما دانه چین
دانه بهتر خواهد اما نای رفتن نیستش
اشتیاق پر کشیدن می گدازد جان او
همّت پرواز نبوَد ، رای رفتن نیستش
مرغ دوراندیش با عزم و اراده می پرَد
بال و پر بگشاید و پروای رفتن نیستش
با قفس خوکرده را اندرز دادن کاهلیست
آصفا خاموش ، گرغوغای رفتن نیستش
غزلی زیبا بود
پایدار باشید 🌺🙏🌺