سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 23 فروردين 1404
    14 شوال 1446
      Saturday 12 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        زنان به خوبی مردان می توانند اسرار را حفظ كنند، ولی به یكدیگر می گویند تا در حفظ آن شریك باشند. داستایوسکی

        شنبه ۲۳ فروردين

        طبل توخالی

        شعری از

        غلامرضا مهدوی (مهدوی)

        از دفتر دفتر شعرطنز، نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ ۵ روز پیش شماره ثبت ۱۳۶۹۳۰
          بازدید : ۳۶۷   |    نظرات : ۲۴

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        طبل توخالی
        ای ترامپ بی حیا بردار ناوت را، برو
        ای سگ زردِ بلا بردار ناوت را، برو
        ای شرور بی خرد، مصداقِ شیطان بزرگ
        حامیِ قومِ دغا بردار ناوت رابرو
        کرده ای شرمنده شیطان را تو با اعمال خود
        ای سزایت با خدا بردار ناوت را بر
        طبل توخالیِ رسوا این قدَر خالی نبند
        می کنیمت کلّه پا بردار ناوت را برو
        آب دریا را برایت ما جهنم می کنیم
        قمپزِ بی درکجا بردار ناوت را برو
        با نتانیاهوی جانی گاوبندی کرده ای
        تا کنی شرّی به پا بردار ناوت را برو
        کودکان غزّه را تا کی به قصّابی بَری
        صهیونیسم روسیا بردار ناوت را برو
        با همه توش و توانت قبر خود را کنده ای
        می فرستیمت هوا بردار ناوت را برو
        عرصه ی شیران ایران جای "پوشک بچه" نیست
        فاتح بیتُ الخلا ؛ بردار ناوت را برو
        ریشه ات را می کند این لشکر صاحب زمان،
        ها بیا و بی صدا ؛  بردار ناوت را برو
        بدترین فردای دوران انتظارت می کشد
        کدخدای بی خدا،  بردار ناوت را برو
        قلدری در ینگه دنیا، بهر ما موشی ضعیف
        گور خود را گم نما بردار ناوت رابرو
        با توکّل بر خداوندِعلی حیدر کنیم،
        بند از بندت جدا بردار ناوت را برو
        " لافَتی اِلّا عَلی، لاسَیفَ اِلّا ذُوالفَقار "
        مهدوی گفتا تو را بردار ناوت را برو
        غلامرضا مهدوی
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        محمد رضا خوشرو (مریخ)
        ۲ روز پیش
        درود
        شعر طنز اجتماعی خوبی بود
        برقرار باشید .
        خندانک
        غلامرضا مهدوی (مهدوی)
        سلام و درود بر شما جناب خوشرو
        ممنون از حضور و نظر ارزشمنمدتان خندانک
        پایدار باشی عزیز خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۲۳ ساعت پیش
        درود استاد عزیز
        حماسی و زیباست
        بجا و موثر
        دستمریزاد خندانک خندانک
        غلامرضا مهدوی (مهدوی)
        سلام و درود بر استاد استکی بزرگوار
        ممنون از حضور و نظر ارزشمنمدتان خندانک
        سرمریزاد عزیز خندانک
        پایدار باشی عزیز خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        غلامرضا مهدوی (مهدوی)
        ۱۲ ساعت پیش
        با سلام و احترام
        و کسب اجازه از سیّدُالاُستاد حاج احمدی زاده سایت خوب شعر ناب و سایر اساتید معزز و گرامی

        در پاسخ به نقد محتوایی بانوی محترم سیده نسترن طالب زاده در محتوای شعر: \"طبل توخالی\"

        درود بر شما ادیب وفرهیخته سیده بانوی گرامی
        و تقدیم ادب و احترام متقابل
        ابتدا حضور و خوانش شعرگونه ام توسط سرکارعالی گرامی افتخار است
        با اجازه از اساتید محترم سایت خوب شعرناب بویژه سیدالأستاد جناب احمدی زاده

        به عرض آن بانوی ادیب برسانم:

        1- اول بهتربود گزینه نقد را فعال کرده و متن مرقومه تان را در آن محیط ارسال می فرمودید زیرا این نقد محتوایی اگر مهمتر از نقد فنی نباشد کمتر نیست.
        ابتدا درجهت همه فهم بودن مطالب بهتراست حتّی الإمکان ازعبارات، واژه ها و اصطلاحات ساده تر ادبی استفاده کنیم.
        2- درشروع نقد فرموده اید: \"چند خطی، مبنی بر نه سویگیری سیاسی و نه مذهبی خدمتتان مینگارم\"
        در حالی که علارغم فرمایشتان هم سویگیری سیاسی ومذهبی در متن نوشتارتان کاملا مشهود و ملموس است؛ حال شما ادیب گرامی این مغایرت را چگونه توجیه می فرمایید نمیدانم.
        در عبارت بعد فرموده اید: \"اثر زبان وبیان تهاجمی و شارپ دارد\" لازم است عرض کنم که درمقابل آن همه جنایات وقیحانه و ضد بشری بی شرمانه، کودک کشی ها و... در این اثر کمترین و مودبانه ترین موضعگیری صورت گرفته است.
        3-در فرمایش بعدتان سوال نموده اید که : \" آیا در وادی سیاست امروز جهان، ما حکومت علوی به معنای حقیقی داریم!؟
        عرض می کنم آیا در وادی سیاست امروز جهان کدام حکومت روی زمین به حکومت علوی حقیقی حد اقل نزدیک و شبیه تر است وآیا این حکومت توسط اشخاص منصفِ هنرمند وعدالت طلب باید تقویت شود یا تضعیف؟!
        4- در فرمایش بعدتان از : \" معادلات قدرت امروز جهان\" ، \" فضای گفتمان جهانی و آگاهی ورزی\" سخن به میان آورده اید؛ لذا این سوال پیش می آید چه معادله ی قدرتی؟!، کدام فضای گفتمانی؟! و چه آگاهی ورزی؟! آیا ابرقدرتهای جهان امروز و در راسشان ابرقدرت آمریکا به معادله قدرت اعتقادی دارند و یا به گفتمان عادلانه حد اقلی پایبندند ویا مواضع همین سازمان ملل فشل را پذیرا هستند؟! یا برعکس خود را آقای چهان و ژن برترمی دانند این که دیگر در عمل ثابت شده و برای مردم دنیا اظهرُمِنَ الشّمس است که غیر از زبان زور، فشارها و فریبهای سیاسی، اجتماعی، ضدفرهنگی وضد دینی زبان و عمل بهتری ندارند .
        سپس نتیجه گرفته ایدکه : \" تقدس بخشیدن به جهاد رادیکالها و تلاش جهت تخریب ارکان تعادلگرای جهان امروز، رنگ باخته تر از همیشه به چشم میاید ،..\" که پاسختان درهمین ردیف 4 عرض شده است... که نه تنها رنگ نباخته بل این مبارزاتِ ضد استکباری روز به رور پر رنگ تر از هرزمان ظهور و بروز کرده است؛ و درثانی با دشمنان غیر منصف وشرورهای نیابتی(گروه جنایتکار صهیون) بشریت چگونه میتوان منصف بود؟!
        5- امّا از امام علی امیرالمومنین علیه السلام سخن به میان آورده اید که بسیاربعید میدانم شخص ادیب وفرزانه ای چون جنابتان در جامع اضداد بودن آن امام بزرگوار مطالعه و غور نداشته باشید که ایشان بعد از رسول خدا صلواتُ الله علیه وعلیهم سَمبُلِ \" أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم \"بوده، هستند که تنها بخواهیم بُعد رحمانیت ایشان را ببینیم و از بعد اسکبارستیزی ونفاق گریزی ایشان اغماض و غفلت داشته باشیم.
        6- نتیجه دیگری گرفته وبدین مضمون مرقوم فرموده اید که : \" هر گونه نفرت پراکنی و تهدید چنین نه تنها چهره ی زیبای شیعه را مخدوش میکند، دشمنان سیاسی بسیاری را از بطن دشمنی و تعارض دینی میرویاند.،.
        عرض می کنم که: پاسخ قسمتی از ابتدای این عبارت را درردیف چهارم بعرض مبارکتان رساندم و اما آیا چهره زیبای شیعه درنظر چهره های کریه ونازیبای مستکبرانِ جنایتکار، زورگو و چپاولگر دنیای امروز و در راسشان آمریکای خبیث ونایب جنایتکارشان صهیونیستهای غاصبِ کودک کش هم زیباست و آنها از زیبایی چهره ی شیعه چیزی میدانند و یا می خواهند بدانند و اگر بدانند که می دانند آیا این زیبایی را ابراز می کنند یا برعکس این چهره حق طلب، خدامحور، و انسان دوست را با تمام توانشان نا زیبا وخشن جلوه می دهند؟!!

        7- اما این موضعگیری و ادعا از سیده بانوی فرهیخته ای چون جنابعالی بسیار تعجب آور است که فرموده اید: \\"شما با بردن نام کودکان غزه، که شخصا در خصوص سرنوشتشان اندوهگین و نااتوانم،
        ابزاری سیاسی در دست خواهید داشت که خشونتهای بسیار سالهاز گذشته در قبال ایرانیان را و _نقض حقوق بشر را_ به هاله های ابهام فرو برید. ایا کودکان ی که در جنگهای نیابتی و پی خشونت طلبی رادیکالها پرپر میشوند، ادعایی بر متد اشتباه اسراییلی هاست؟؟!\\"خندانک
        در این باره تنها به شمه ای از فرمایشات مقام معظم رهبری بسنده میکنم که بسیار بجا فرمودند :

        8- آمریکا مسئول خونریزی ها در غزه است

        \"مژدگانی که گربه عابد شد\" این مصرع کنایی و طنز از عبید زاکانی است که حضرت آیت‌الله خامنه‌ای نسبت به ژست ضدجنگ وزیر امور خارجه سابق آمریکا به کار بردند. ماجرا از این قرار بود که \"جان کری\" وزیر خارجه وقت آمریکا در جریان مذاکرات هسته‌ای با چشم گریان، گفته بود \"من از جوانی با جنگ مخالف بودم.\" رهبر انقلاب نیز با دست گذاشتن روی تعارض ذاتی آمریکا در زمینه صلح و حقوق بشر، بیان داشتند: «همین آدمی که از جنگ این‌قدر متنفّر است که از یادآوری جنگ گریه‌اش می‌گیرد و جلوی دوربین اشک می‌ریزد، این از همان آدم‌هایی است که [وقتی] صدها کودک را در غزّه قطعه‌قطعه می‌کنند و صهیونیست‌ها با کمال قساوت و بی‌رحمی به زن و کودک و بچّه و بزرگ و پیر و جوان رحم نمی‌کنند، اینها حتّی اخم هم نمی‌کنند! شما اگر این‌قدر از جنگ متنفّری، به این عنصر جلّادِ قصّابِ خبیث که این‌جور مردم را، کودکان را قتل‌عام می‌کند یک کلمه حرفی بزن، اخم بکن؛ اخم هم نمی‌کنند، تشویق هم می‌کنند!» ۱۳۹۴/۸/۱۲
        \"
        9- تعجب آورتر اینکه جنابعالی ادیب محترم با تمام فرهیختگی از محتوای شعر\"طبل توخالی\" قومیت صهیون(گروه جنایتکار کودک کش) را با قوم یهود جابجا انگاشته و با واژه یهودی ستیزی از آن یادکرده اید که جای تاسف است؛ چه اسلام(شیعه) نه تنها یهودستیز نیست بلکه قوم یهود را دارای کتاب آسمانی می داند و آیاتی در قرآن کریم در همین باره بر پیغمبر خاتم حضرت محمدابن عبدالله صلی الله علیه وآله نازل شده است که تقدیس قوم یهود را شامل است.
        .
        .
        .
        ----------

        از نزار قبانی، محبوب‌ترین شاعر عرب می‌خوانیم:
        «آي كودكان عرب!
        شماييد كه زنجيرها را مي‌گسليد
        از نسل درهم شكستۀ ما در گذريد
        كه چون پوست خربزه بي‌ارزشيم
        شما بذر باروري در زندگاني سترون ماييد
        كه شكست را
        در هم خواهيد شكست»
        یا در جای دیگر سالم یوسف جبران که به او لقب «شاعر الأرض و المقاومه» را داده‌اند این‌گونه از ظلم‌هایی که وطنش را محاصره کرده‌اند می‌گوید و از سکوت جامعۀ جهانی به فریاد می‌آید:
        «بگذار که جلاد
        قلبم را با خنجرش هزار پاره سازد
        بگذار با ابر سیاهش
        گونه‌هایم را بنوازد
        حتی از ترانه‌هایم برباید
        اما تلخ‌تر از همه ترحم شماست
        ای جهانیان!
        ترحم نمی‌خواهم
        مرحمت زیاد!»
        ------------------------
        از زنده یاد قیصر امین پور
        می‌خوانیم:
        «...هر سحر مادر از لانه می رفت
        در پی آب یا دانه می رفت
        باز می آمد از راه هر بار
        شاخه ی سبز زیتون به منقار
        ناگهان کرکسی بال وا کرد
        بر سر لانه چنگال وا کرد
        سایه ای شوم بر لانه افتاد
        خانه ی جوجه ها رفت بر باد
        بال می زد به هر سو کبوتر
        جوجه ها هم به دنبال مادر...
        ... آن کبوتر که یار من و توست
        خسته در انتظار من و توست...»
        &
        امین‌پور با زبانی روشن و البته نمادین به فلسطین و مبارزه با اسرائیل پرداخته است:
        «در انتهای کوچۀ شب، زیر پنجره
        قومی نشسته خیره به تصویر پنجره
        این سوی شیشه، شیون باران و خشم باد
        در پشت شیشه بغض گلوگیر پنجره
        اصرار پشت پنجرۀ گفتگو بس است
        دستی برآوریم به تغییر پنجره
        تا آنکه طرح پنجره‌ای نو در افکنیم
        دیوار ماند و حسرت تصویر پنجره
        ما خواب دیده‌ایم که دیوار شیشه‌ای است
        اینک رسیده‌ایم به تعبیر پنجره
        تا آفتاب را به غنیمت بیاوریم
        یک ذره راه مانده به تسخیر پنجره
        جز با کلید ناخن ما وا نمی‌شود
        قفل بزرگ بسته به زنجیر پنجره»
        &

        «...ماهیچ‌گاه قصد اقامت نکرده ایم
        باید نماز قصر بخوانیم
        زیرا مسافریم
        جای نماز عشق همین جاست
        برخیز تا نماز بخوانیم
        وقت نماز مرگ بر آمریکاست
        پاداش این نماز کم از آن نیست»
        &

        «...ماندند همرهان همه در وادی نخست
        جز سایه‌ها نماند کسی در قفای ما...
        ...دردا و حسرتا که ز بیگانه هم ربود
        در این میانه گوی ستم، آشنای ما...»



        با عرض پوزش از اساتید، گرامیان، شاعران و فرهیختگان بزرگوار سایت خوب شعرناب چنانچه صلاح بدانند در نقد و پاسخگویی این محتوا مشارکت ارجمندشان را داشته باشیم...

        خندانک خندانک
        خندانک
        سید مرتضی سیدی
        سید مرتضی سیدی
        ۱۰ ساعت پیش
        هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد! باید پرسید ربط توصیه مولا درباره سلوک و رفتار با اسیری که ضارب حضرت بوده، با مبحث جهاد و ایستادگی مقابل دشمن چیست؟

        چند خطبه مولا در مورد جهاد و ایستادگی و برخورد با دشمن و شرح حال شیعیان اندوهگین ناتوان !

        وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
        از خطبه های‌ آن حضرت است
        در جنگ با مخالفان
        وَ لَعَمْرى ما عَلَىَّ مِنْ قِتالِ مَنْ خالَفَ الْحَقَّ، وَ خابَطَ الْغَىَّ مِنْ
        به جان خودم قسم در جنگ با کسی‌ که با حق مخالفت کرده، و در گمراهی‌ قدم نهاده
        اِدْهان وَلا ايهان. فَاتَّقُوا اللّهَ، عِبادَ اللّهِ وَ فِرُّوا اِلَى اللّهِ مِنَ اللّهِ،
        مداهنه و سستی‌ نمی‌ کنم. عباد خدا! از خدا پروا کنید، و از خدا به خدا بگریزید،
        وَ امْضُوا فِى الَّذى نَهَجَهُ لَكُمْ، وَ قُومُوا بِما عَصَبَهُ بِكُمْ.
        و در راهی‌ که برای‌ شما قرار داده قدم نهید، و به ادای‌ تکالیف قیام کنید،
        فَعَلِىٌّ ضامِنٌ لِفَلْجِكُمْ آجِلاً، اِنْ لَمْ تُمْنَحُوهُ عاجِلاً.
        که اگر در دنیـا پیـروز نشوید علی‌ ضامن پیـروزی‌ شما در آخـرت اسـت.

        وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
        از خطبه های‌ آن حضرت است
        فِى اسْتِنْفارِ النّاسِ اِلى اَهْلِ الشّامِ
        در تحریک مردم برای‌ جنگ با شامیان
        اُفٍّ لَكُمْ، لَقَدْ سَئِمْتُ عِتابَكُمْ. اَرَضيتُمْ بِالْحَياةِ الدُّنْيا مِنَ الآخِرَةِ
        اُف بر شما، که از توبیختان به تنگ آمده ام. آیا در عوض حیات دائمی‌ به زندگی‌ دنیا راضی‌
        عِوَضاً؟ وَ بِالذُّلِّ مِنَ الْعِزِّ خَلَفاً؟ اِذا دَعَوْتُكُمْ اِلى جِهادِ عَدُوِّكُمْ
        شده اید؟ و به جای‌ عزت به ذلت دل خوش کرده اید؟ چون شما را به جهاد دعوت می‌ کنم
        دارَتْ اَعْيُنُكُمْ كَاَنَّكُمْ مِنَ الْمَوْتِ فى غَمْرَة، وَ مِنَ الذُّهُولِ فى سَكْرَة،
        دیدگانتان به گردش می‌ افتد گویی‌ به سختی‌ جان کندن دچار شده، و در بیهوشی‌ غفلت فرو رفته اید،
        يُرْتَجُ عَلَيْكُمْ حَوارى فَتَعْمَهُونَ، فَكَاَنَّ قُلُوبَكُمْ مَأْلُوسَةٌ
        به طوری‌ که راه گفت و شنودتان با من بسته می‌ شود و در پاسخ من دچار سرگردانی‌ می‌ شوید گویی‌ دلتان گرفتار
        فَاَنْتُمْ لاتَعْقِلُونَ. ما اَنْتُمْ لى بِثِقَة سَجيسَ اللَّيالى، وَ ما اَنْتُمْ بِرُكْن
        اختلال شده و عقلتان از کار افتاده است. هیچ گاه برای‌ من مردم مطمئنّی‌ نیستید، و پیشتوانه قابل توجهی‌
        يُمالُ بِكُمْ، وَلا زَوافِرِ عِزٍّ يُفْتَقَرُ اِلَيْكُمْ. ما اَنْتُمْ اِلاّ كَاِبِل ضَلَّ رُعاتُها،
        نمی‌ باشید، و یاران توانمندی‌ نیستید که به شما نیاز افتد. شما مانند شتران بی‌ ساربانی‌ هستید که
        فَكُلَّما جُمِعَتْ مِنْ جانِب انْتَشَرَتْ مِنْ آخَرَ. لَبِئْسَ لَعَمْرُاللّهِ سَعْرُ
        چون از طرفی‌ جمعشان کنند از طرف دیگر پراکنده شوند. به خدا قسم برای‌ شعلهور ساختن آتش
        نارِ الْحَرْبِ اَنْتُمْ، تُكادُونَ وَ لا تَكيدُونَ، وَ تُنْتَقَصُ اَطْرافُكُمْ
        جنگ بدمردمی‌ هستید، فریب می‌ خورید و چاره فریب نمی‌ نمایید، شهرهایتان به تصرف دشمن می‌ رود
        فَلا تَمْتَعِضُونَ، لا يُنامُ عَنْكُمْ وَ اَنْتُمْ فى غَفْلَة ساهُونَ. غُلِبَ وَاللّهِ
        به خشم نمی‌ آیید، دیده دشمن بیدار است و شما در بی‌ خبری‌ هستید. به خدا قسم شکست خوردند آنان که
        الْمُتَخاذِلُونَ. وَ ايْمُ اللّهِ اِنِّى لاََظُنُّ بِكُمْ اَنْ لَوْ حَمِسَ الْوَغى،
        با یکدیگر همراهی‌ نکردند. سوگند به خدا گمانم در حق شما این است که اگر جنگ شدت گیرد،
        وَاسْتَحَرَّ الْمَوْتُ، قَدِ انْفَرَجْتُمْ عَنِ ابْنِ اَبى طالِب انْفِراجَ الرَّأْسِ.
        و تنور مرگ گرم شود، شما مانند جدا شدن سر از بدن از پسر ابوطالب جدا شوید.
        وَاللّهِ اِنَّ امْرَءاً يُمَكِّنُ عَدُوَّهُ مِنْ نَفْسِهِ يَعْرُقُ لَحْمَهُ، وَ يَهْشِمُ عَظْمَهُ،
        سوگند به حق، کسی‌ که زمینه سلطه دشمن را بر خود فراهم کند تا دشمن گوشتش را بخورد، و استخوانش را بشکند،
        وَ يَفْرى جِلْدَهُ، لَعَظيمٌ عَجْزُهُ، ضَعيفٌ ما ضُمَّتْ عَلَيْهِ جَوانِحُ
        و پوستش را بکَند، عجز و بی‌ غیرتیش بزرگ، و دلش که در قفسه سینه اش جای‌ دارد ناتوان و ضعیف
        صَدْرِهِ. اَنْتَ فَكُنْ ذاكَ اِنْ شِئْتَ، فَاَمّا اَنَا فَوَاللّهِ دُونَ اَنْ اُعْطِىَ ذلِكَ
        است. تو اگر می‌ خواهی‌ این گونه باش، اما من به خدا قسم قبل از آنکه فرصت سلطه به دشمن بدهم
        ضَرْبٌ بِالْمَشْرَفِيَّةِ تَطيرُ مِنْهُ فَراشُ الْهامِ، وَ تَطيحُ السَّواعِدُ
        با شمشیر مشرفی‌ چنان بزنم که استخوان ریزه های‌ سرش بپرد، و بازو و قدمش قطع
        وَ الاَْقْدامُ، وَ يَفْعَلُ اللّهُ بَعْدَ ذلِكَ ما يَشاءُ.
        شـود، و بعد از آن خداونـد هر چـه را خواهـد انجام دهـد.


        وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
        از خطبه های‌ آن حضرت است
        - وَ قَدْ تَواتَرَتْ عَلَيْهِ الاَْخْبارُ بِاسْتيلاءِ اَصْحابِ مُعاوِيَةَ عَلَى الْبِلادِ، وَ قَدِمَ عَلَيْهِ
        آن گاه که پی‌ درپی‌ به حضرت خبر رسید که ارتش معاویه به شهرها دست اندازی‌ کرده اند، و دوعامل او
        عامِلاهُ عَلَى الْيَمَنِ وَ هُما عُبَيْدُ اللّهِ بْنُ عَبّاس وَ سَعيدُ بْنُ نَمْرانَ لَمّا غَلَبَ عَلَيْهِما
        در یمن عبیداللّه بن عباس و سعید بن نَمران پس از شکست از بُسر بن ارطاة به
        بُسْرُ بْنُ اَبى اَرْطاةَ. فَقامَ عَلَيْهِ السَّلامُ عَلَى الْمِنْبَرِ ضَجِراً بِتَثاقُلِ اَصْحابِهِ عَنِ الْجِهادِ،
        حضورش رسیدند، امام در حالی‌ که از سنگینی‌ یارانش از جهاد و مخالفتشان با رأی‌ آن جناب
        وَ مُخالَفَتِهِمْ لَهُ فِى الرَّأْىِ، فَقالَ:-
        آزرده خاطر بود به منبـر رفت و فرمود:
        ما هِىَ اِلاَّ الْكُوفَةُ اَقْبِضُها وَ اَبْسُطُها. اِنْ لَمْ تَكُونى اِلاّ اَنْتِ تَهُبُّ
        غیر از کوفه که اختیار قبضوبسطش در دست من است برایم نمانده. ای‌ کوفه، اگر مرا جز تو نباشد در حالی‌ که
        اَعاصيرُكِ، فَقَبَّحَكِ اللّهُ. - وَ تَمَثَّلَ بِقَوْلِ الشَّاعِر:-
        بادهای‌ فتنه ات بوزد، خدایت زشت کند. و اینجا قول شاعر را مثال آورد:
        لَعَمْرُ اَبيكَ الْخَيْرِ يا عَمْرُو اِنَّنى *** عَلى وَضَر مِنْ ذَا الاِْناءِ قَليل
        «سوگند به جان پدر خوبت ای‌ عمرو که از این ظرف (حکومت) جز ته مانده ای‌ اندک بهره ای‌ برایم نیست»
        - ثمَّ قالَ عَلَيْهِ السَّلاَمُ:- اُنْبِئْتُ بُسْراً قَدِ اطَّلَعَ الْيَمَنَ، وَ اِنِّى وَ اللّهِ
        سپس فرمود: شنیده ام بُسر وارد یمن شده; سوگند به خدا می‌ بینم
        لاََظُنُّ اَنَّ هؤُلاءِ الْقَوْمَ سَيُدالُونَ مِنْكُمْ بِاجْتِماعِهِمْ عَلى باطِلِهِمْ،
        که این قوم به زودی‌ بر شما چیره شوند به خاطر اجتماعی‌ که آنان بر باطلشان دارند،
        وَ تَفَرُّقِكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ، وَ بِمَعْصِيَتِكُمْ اِمامَكُمْ فِى الْحَقِّ، وَ طاعَتِهِمْ
        و تفرقه ای‌ که شما از حق دارید، و محض اینکه شما در راه حق به امام خود عاصی‌ هستنید، و آنان در راه
        اِمامَهُمْ فِى الْباطِلِ، وَ بِاَدائِهِمُ الاَْمانَةَ اِلى صاحِبِهِمْ وَ خِيانَتِكُمْ،
        باطل مطیع رهبر خویشند، و به علّت اینکه آنان امانت او را ادا می‌ کنند و شما خیانت می‌ورزید،
        وَ بِصَلاحِهِمْ فى بِلادِهِمْ وَ فَسادِكُمْ. فَلَوِ ائْتَمَنْتُ اَحَدَكُمْ عَلى قَعْب
        و به جهت اینکه آنان در شهرهای‌ خود درستکارند و شما فاسد هستید. من اگر قدح چوبینی‌ در اختیار شما بگذارم
        لَخَشيتُ اَنْ يَذْهَبَ بِعِلاقَتِهِ.
        می‌ تـرسـم بنـد بی‌ ارزش آن را ببـریـد.
        اللّهُمَّ اِنّى قَدْ مَلِلْتُهُمْ وَ مَلُّونى، وَ سَئِمْتُهُمْ وَ سَئِمُونى،
        الهی‌ من از اینان ملول شده ام و آنان از من، من از اینان افسرده ام و آنان از من،
        فَاَبْدِلْنى بِهِمْ خَيْراً مِنْهُمْ، وَ اَبْدِلْهُمْ بى شَراًّ مِنِّى. اَللّهُمَّ مُثْ قُلُوبَهُمْ
        پس بهتر از اینان را به من عنایت کن، و به جای‌ من شرّی‌ را بر ایشان بگمار. خداوندا، دلشان را آب کن
        كَما يُماثُ الْمِلْحُ فِى الْماءِ. اَما وَاللّهِ لَوَدِدْتُ اَنَّ لى بِكُمْ اَلْفَ
        چون نمکی‌ که در آب حلّ شود. به خدا قسم دوست دارم به جای‌ شما هزار سوار از
        فارِس مِنْ بَنى فِراسِ بْنِ غَنْم.
        قبیله بنی‌ فِراس بن غَنم داشتم.
        هُنا لِكَ لَوْ دَعَوْتَ اَتاكَ مِنْهُمْ *** فَوارِسُ مِثْلُ أَرْمِيَةِ الْحَميمِ
        «اگر آنان را دعوت می‌ کردی‌ چون ابرهای‌ بارنده تابستان به سرعت به کمک تو می‌ شتافتند»
        - ثُمَّ نَزَلَ عَلَيْهِ السَّلامُ مِنَ الْمِنْبَرِ.
        سپس از منبر فرود آمد.


        وَ مِنْ خُطْبَة لَهُ عَلَيْهِ السَّلامُ
        از خطبه های‌ آن حضرت است
        در نکوهش اصحاب از نرفتن به جهاد
        اَمّا بَعْدُ، فَاِنَّ الْجِهادَ بابٌ مِنْ اَبْوابِ الْجَنَّةِ، فَتَحَهُ اللّهُ لِخاصَّةِ
        پس از حمد خدا، جهاد دری‌ است از درهای‌ بهشت، که خداوند آن را به روی‌ اولیاء
        اَوْلِيائِهِ، وَ هُوَ لِباسُ التَّقْوى، وَ دِرْعُ اللّهِ الْحَصينَةُ، وَ جُنَّتُهُ الْوَثيقَةُ.
        خاصّ خود گشوده، جهاد جامه پرهیزگاری‌، زره استوار، و سپر مطمئن خداست.
        فَمَنْ تَرَكَهُ رَغْبَةً عَنْهُ اَلْبَسَهُ اللّهُ ثَوْبَ الذُّلِّ وَ شَمْلَةَ الْبَلاءِ،
        هر کس آن را از باب بی‌ اعتنایی‌ ترک کند خداوند بر او جامه ذلت بپوشاند، و غرق بلا نماید،
        وَ دُيِّثَ بِالصَّغارِ وَالْقَماءَةِ، وَ ضُرِبَ عَلى قَلْبِهِ بِالاِْسْهابِ،
        و به ذلّت و خواری‌ و پستی‌ گرفتار آید، بر دلش پرده های‌ بی‌ عقلی‌ زده شود،
        وَ اُديلَ الْحَقُّ مِنْهُ بِتَضْييعِ الْجِهادِ، وَ سيمَ الْخَسْفَ، وَ مُنِعَ النِّصْفَ.
        و در برابر ضایع کردن جهادْ حق از او گرفته شود، و محکوم به ذلت و خواری‌، و محروم از انصاف گردد.
        اَلا وَ اِنِّى قَدْ دَعَوْتُكُمْ اِلى قِتالِ هؤُلاءِ الْقَوْمِ لَيْلاً وَ نَهاراً، وَ سِراًّ
        بدانید که من شب و روز و نهان و آشکار، شما را به جنگ این قوم دعوت
        وَ اِعْلاناً، وَ قُلْتُ لَكُمُ: اغْزُوهُمْ قَبْلَ اَنْ يَغْزُوكُمْ، فَوَاللّهِ ما غُزِىَ قَوْمٌ
        کردم، به شما گفتم که با اینان بجنگید پیش از اینکه با شما بجنگند، به خدا قسم هیچ ملّتی‌ در خانه اش مورد حمله
        قَطُّ فى عُقْرِ دارِهِمْ اِلاّ ذَلُّوا. فَتَواكَلْتُمْ وَ تَخاذَلْتُمْ حَتّى شُنَّتْ عَلَيْكُمُ
        قرار نگرفت مگر اینکه ذلیل شد. اما شما مسئولیت جهاد را به یکدیگر حواله کردید و به یاری‌ یکدیگر برنخاستید
        الْغاراتُ، وَ مُلِكَتْ عَلَيْكُمُ الاَْوْطانُ. وَ هذا اَخُو غامِد وَ قَدْ وَرَدَتْ
        تا دشمن از هر سو بر شما تاخت، و شهرها را از دست شما گرفت. این مرد غامدی‌ است که
        خَيْلُهُ الاَْنْبارَ، وَ قَدْ قَتَلَ حَسّانَ بْنَ حَسّانَ الْبَكْرِىَّ، وَ اَزالَ خَيْلَكُمْ
        لشکرش به انبار وارد شد، حسّان بن حسّان بکری‌ را کشت، و مرزبانان شما را از جای‌
        عَنْ مَسالِحِها. وَ لَقَدْ بَلَغَنى اَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ كانَ يَدْخُلُ عَلَى الْمَرْاَةِ
        خود راند. به من خبر رسیده مهاجمی‌ از آنان بر زن
        الْمُسْلِمَةِوَ الاُْخْرَى الْمُعاهَدَةِ فَيَنْتَزِعُ حِجْلَها وَ قُلْبَها وَ قَلائِدَها
        مسلمان و زنِ در پناه اسلام تاخته و خلخال و دستنبد و گردنبند و گوشواره او را
        وَ رِعاثَها، ما تَمْتَنِعُ مِنْهُ اِلاّ بِاِلاْسْتِرْجاعِ وَ الاِْسْتِرْحامِ، ثُمَّ انْصَرَفُوا
        به یغما برده، و آن بینوا در برابر آن غارتگر جز کلمه استرجاع و طلب دلسوزی‌ راهی‌ نداشته، آن گاه این غارتگران
        وافِرينَ، ما نالَ رَجُلاً مِنْهُمْ كَلْمٌ، وَلااُريقَ لَهُمْ دَمٌ.
        باغنیمت بسیار بازگشته، در حالی‌ که یک نفر از آنها زخمی‌ نشده. و احدی‌ از آنان به قتل نرسیده.
        فَلَوْ اَنَّ امْرَءاً مُسْلِماً ماتَ مِنْ بَعْدِ هذا اَسَفاً ما كانَ بِهِ مَلُوماً، بَلْ كانَ
        اگر بعد از این حادثه مسلمانی‌ از غصه بمیرد جای‌ ملامت نیست، بلکه مرگ او در نظر
        بِهِ عِنْدى جَديراً.
        مــن شــایستـه اســت.
        فَيا عَجَباً عَجَباً! وَاللّهِ يُميتُ الْقَلْبَ، وَ يَجْلِبُ الْهَمَّ اجْتِماعُ
        عجبا عجبا! به خدا سوگند که اجتماع اینان بر باطلشان، و پراکندگی‌ شما از حقّتان
        هؤُلاءِ الْقَوْمِ عَلى باطِلِهِمْ، وَ تَفَرُّقُكُمْ عَنْ حَقِّكُمْ. فَقُبْحاً لَكُمْ
        دل را می‌ میراند، و باعث جلب غم و غصه است.رویتان زشت و قلبتان غرق غم باد
        وَ تَرَحاً حينَ صِرْتُمْ غَرَضاً يُرْمى، يُغارُ عَلَيْكُمْ وَ لاتُغيرُونَ،
        که خود را هدف تیر دشمن قرار دادید، آنان شما را غارت کردند و شما چیزی‌ به دست نیاوردید،
        وَ تُغْزَوْنَ وَلا تَغْزُونَ، وَ يُعْصَى اللّهُ وَ تَرْضَوْنَ. فَاِذا اَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ
        جنگیدند ولی‌ شما نجنگیدید، خدا را معصیت می‌ کنند و شما خشنودید. در تابستان شما را
        اِلَيْهِمْ فى اَيّامِ الْحَرِّ قُلْتُمْ: هذِهِ حَمارَّةُ الْقَيْظِ، اَمْهِلْنا يُسَبَّخْ عَنَّا
        دعوت به جهاد آنان می‌ کنم گویید: هوا گرم است، مهلت ده تا گرما
        الْحَرُّ. وَ اِذا اَمَرْتُكُمْ بِالسَّيْرِ اِلَيْهِم فِى الشِّتاءِ قُلْتُمْ: هذِهِ صَبارَّةُ الْقُرِّ،
        برود. و در زمستان شما را می‌ خوانم گویید: هوا سرد است، مهلت ده
        اَمْهِلْنا يَنْسَلِخْ عَنَّا الْبَرْدُ. كُلُّ هذا فِراراً مِنَ الْحَرِّ وَالْقُرِّ. فَاِذا كُنْتُمْ مِنَ
        تا سرما بنشیند. همه این بهانه ها برای‌ فرار از گرما و سرماست. شما که از گرما
        الْحَرِّ وَ الْقُرِّ تَفِرُّونَ فَاَنْتُمْ وَاللّهِ مِنَ السَّيْفِ اَفَرُّ.
        و سرما می‌ گریزید پس به خدا سوگند از شمشیر گریزان تر خواهید بود.
        يا اَشْباهَ الرِّجالِ وَلا رِجالَ، حُلُومُ الاَْطْفالِ، وَ عُقُولُ رَبّاتِ
        ای‌ نامردان مردنما، دارندگان رؤیاهای‌ کودکانه، و عقلهایی‌ به اندازه عقل زنان
        الْحِجالِ! لَوَدِدْتُ اَنِّى لَمْ اَرَكُمْ وَلَمْ اَعْرِفْكُمْ. مَعْرِفَةٌ وَاللّهِ جَرَّتْ
        حجله نشین، ای‌ کاش شما را ندیده بودم و نمی‌ شناختم. به خدا قسم حاصل شناختن شما پشیمانی‌
        نَدَماً، وَ اَعْقَبَتْ سَدَماً. قاتَلَكُمُ اللّهُ، لَقَدْ مَلاَْتُمْ قَلْبى قَيْحاً،
        و غم و غصه است. خدا شما را بکشد، که دلم را پر از خون کردید،
        وَ شَحَنْتُمْ صَدْرى غَيْظاً، وَ جَرَّعْتُمُونى نُغَبَ التَّهْمامِ اَنْفاساً،
        و سینه ام را مالامال خشم نمودید، و پی‌ در پی‌ جرعه اندوه به کامم ریختید،
        وَ اَفَسَدْتُمْ عَلَىَّ رَأْيى بِالْعِصْيانِ وَالْخِذْلانِ، حَتّى لَقَدْ قالَتْ قُرَيْشٌ:
        و تدبیرم را به نافرمانی‌ و ترک یاری‌ تباه کردید، تا جایی‌ که قریش گفت:
        اِنَّ ابْنَ اَبى طالِب رَجُلٌ شُجاعٌ وَلكِنْ لاعِلْمَ لَهُ بِالْحَرْبِ. لِلّهِ اَبُوهُمْ!
        پسر ابوطالب شجاع است ولی‌ دانش جنگیدن ندارد. خدا پدرانشان را جزا دهد،
        وَ هَلْ اَحَدٌ مِنْهُمْ اَشَدُّ لَها مِراساً، وَ اَقْدَمُ فيها مَقاماً مِنِّى؟ لَقَدْ
        آیا هیچ کدام آنان کوشش و تجربه مرا در جنگ داشته؟ و پیشقدمیش از من بیشتر بوده؟ هنوز
        نَهَضْتُ فيها وَ ما بَلَغْتُ الْعِشْرينَ، وَها اَنَا ذا قَدْ ذَرَّفْتُ عَلَى
        به سن بیست سالگی‌ نرسیده بودم که آماده جنگ شدم، اکنون عمرم از شصت
        السِّتِّينَ، وَلكِنْ لا رَأْىَ لِمَنْ لايُطاعُ.
        گذشته، ولی‌ برای‌ کسی‌ که اطاعت نشود تدبیری‌ نیست.
        ارسال پاسخ
        سیده نسترن طالب زاده
        درود مجدد ادیب معزز
        عرض ادب دیگرباره
        خیلی مایل بودم در پاسخ به فرمایشات جناب عالی، از فکتورها
        و المانهای تشخیص عدالت بنگارم، خارج از چهارچوب اعتقادات بنده و شخص حضرت عالی خارج از سیاستهای فعلی شکست خورده ی داخلی و غیرداخلی جمهوری اسلامی
        ،،،
        ، چرا که مفاهیم منطقی و عقلانی لاجرم تحت تاثیر احساسات مذهبی ما و ناسیونالیسم مقدس قرار میگیرد..
        اگر
        بخواهم از مجادلات سیاسی مرسوم استفاده کنم، بیم ان میرود که فضای ارجمند ادبی مخدوش شود، شایسته نیست در فضایی که شاعران احساسات رقیق،والا و . معنوی خود را به اشتراک میگذارند، بنده بخواهم حقایق مبرهنی که مینیمم برای خودم قابل تحلیل و تعمیقست منتشر کنم که در تعارض با قوانین جمهوری اسلامی باشد.. ـ
        و باز بسیار مایل بودم از گفتمان های فرهنگی بیشتر سخن بگوییم، گفتمانهایی که بر مدار تشویش و فرافکنی نباشد، در واقع مبتنی بر حقایق ملی و بین المللی و بدون سانسور!
        بر انچه در خصوص حضرت امیر ع مکتوب فرمودید، ایمان کامل دارم، کمترین نیز مانند شما مفتخر به ایین تشیع هستم
        دوست داشتم تخصصی تر در ارتباط با انواع ناسیونالیسم، انواع مذهبی گرایی و بنیاد گرایی، تقابل مذهب و ملیت، تقابل آزادی و ملیت، تقابل مذهب و تفکر بنگارم..
        باری زمان مقتضی در اختیار ندارم..
        امیدوارم
        گاهی که در خصوص کودکان عرب مینگارید، از رنجها و گنجهای جهان بزرگ عرب، هر ان گاهی که مانند این جانب و خیل عظیم شاعران شرافتمند ناسیونالیزم رمانتیک سرایه هایتان را منتشر میفرمایید،
        نیم نگاهی به خاطرات کودکان اردوگاه های نازی هم
        داشته باشید..
        به مشکلات امروز جامعه ی اسیب دیده اما سربلند یهودیت.. در هیاهوی نژادپرستیها، در تلاطم فتنه ها، تهدیدها و بی سرزمینهایشان در ادوار گوناگون..
        جهان در ورای نژادها و ادیان، و اشلهایی که در ذهن و فراسوی واقعیت ترسیم میکنیم
        در ورای ماسکهای متزورانه ی سیاستمداران،
        میتواند بسیار بسیار زیبا باشد
        بر این باورم!
        سپاس که با سعه ی صدر پاسخ فرمودید
        متانت کلام حضرت عالی بسیار بیش از خشونت اشعارتان بود
        از اشنایی با کلک ادیبانه تان مسرور و مفتخرم
        امیدوارم در چالش های مشترکی که گاها به عنوان کافه اندیشه در ناب داریم، نظر و نقد شما بزرگوار را بخوانم

        با تحیات و سپاس خندانک
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        ۶ ساعت پیش
        سلام جناب مهدوی
        طیب الله
        دست و بازویتان را باید بوسید که چنین حکیمانه و عالمانه از حق و حقیقت سخن می گویید و دفاع می کنید
        در صراط مستقیم خویش موید و منصور باشید
        ارسال پاسخ
        سیده نسترن طالب زاده
        دیروز
        درودتان ادیب گرامی
        و تقدیم ادب و احترام
        نخستین اثر جنابتان است که افتخار حضور دارم در پیج گرامیتان
        چند خطی، مبنی بر نه سویگیری سیاسی و نه مذهبی خدمتتان مینگارم، امید که بیش بیاندیشیم

        جناب مهدوی معزز، اثر موزون حضرت عالی، ورای ارکان ادبی، و چهارچوب بوطیقایی، که در تخصص کمترین نیست، زبان و بیانی تهاجمی و شارپ دارد

        نامی از حضرت امیر ع بردید،
        ایا در وادی سیاست امروز جهان، ما حکومت علوی به معنای حقیقی داریم!؟
        سوالیست که در بدو عرایضم از شما میپرسم گرامی..
        مبارزات سیاسی و معادلات قدرت امروز جهان، در فضای گفتمان جهانی و اگاهی ورزی رخ میدهد لذا، تقدس بخشیدن به جهاد رادیکالها و تلاش جهت تخریب ارکان تعادلگرای جهان امروز، رنگ باخته تر از همیشه به چشم میاید ،..حضرت امیر ع، تاریخ عدالت شیعه و ادیان بودند، حتی با دشمنان خود، منصف ..
        شرح واگویه های حضرت به فرزندش در ارتباط با ضارب ایشان تکرار مکررات است
        لذا هر گونه نفرت پراکنی و تهدید چنین نه تنها چهره ی زیبای شیعه را مخدوش میکند، دشمنان سیاسی بسیاری را از بطن دشمنی و تعارض دینی میرویاند.،.
        شما با بردن نام کودکان غزه، که شخصا در خصوص سرنوشتشان اندوهگین و نااتوانم،
        ابزاری سیاسی در دست خواهید داشت که خشونتهای بسیار سالهاز گذشته در قبال ایرانیان را و _نقض حقوق بشر را_ به هاله های ابهام فرو برید. ایا کودکان ی که در جنگهای نیابتی و پی خشونت طلبی رادیکالها پرپر میشوند، ادعایی بر متد اشتباه اسراییلی هاست؟؟!
        دیگد اینکه، سیستهای دوگانه و دوگانگی اخلاق در اثر ارجمندتان، استفاده از واژه ی دغا در خصوص قومیت خاص و.. شمیم یهودی ستیزی میپراکند،، چگونه واقعه ی هفتم اکتبر و کودکان و زنان و کهنسالان بیگناه را باید به فراموشی تاریخی سپرد،، این جنایت چه توجیه عقلانی و انسانی و اخلاقی ای میتواتد داشته باشد..
        !

        شما بذ استعمال واژگان تخریب به جای دیالوگ های موجه، با خطاب قرار دادن افراد به وسیله ی دشنام ایا زبانی و بیانی مهدوی استعمال فرموده اید!؟

        در نگاهم سرایه ی شما شاعر گرامی، یاداور ایدئولوژی خشن غیرشیعی و سواستفاده از احسااسات مذهبیست
        .
        پوزش از اطاله ی کلام
        با مهر


        غلامرضا مهدوی (مهدوی)
        با سلام و احترام
        و کسب اجازه از سیّدُالاُستاد حاج احمدی زاده سایت خوب شعر ناب و سایر اساتید معزز و گرامی

        در پاسخ به نقد محتوایی بانوی محترم سیده نسترن طالب زاده در محتوای شعر: "طبل توخالی"

        درود بر شما ادیب وفرهیخته سیده بانوی گرامی
        و تقدیم ادب و احترام متقابل
        ابتدا حضور و خوانش شعرگونه ام توسط سرکارعالی گرامی افتخار است
        با اجازه از اساتید محترم سایت خوب شعرناب بویژه سیدالأستاد جناب احمدی زاده

        به عرض آن بانوی ادیب برسانم:

        1- اول بهتربود گزینه نقد را فعال کرده و متن مرقومه تان را در آن محیط ارسال می فرمودید زیرا این نقد محتوایی اگر مهمتر از نقد فنی نباشد کمتر نیست.
        ابتدا درجهت همه فهم بودن مطالب بهتراست حتی لآِمکان ازعبارات، واژه ها و اصطلاحات ساده تر ادبی استفاده کنیم.
        2- درشروع نقد فرموده اید: "چند خطی، مبنی بر نه سویگیری سیاسی و نه مذهبی خدمتتان مینگارم"
        در حالی که علارغم فرمایشتان هم سویگیری سیاسی ومذهبی در متن نوشتارتان کاملا مشهود و ملموس است؛ حال شما ادیب گرامی این مغایرت را چگونه توجیه می فرمایید نمیدانم.
        در عبارت بعد فرموده اید: "اثر زبان وبیان تهاجمی و شارپ دارد" لازم است عرض کنم که درمقابل آن همه جنایات وقیحانه و ضد بشری بی شرمانه، کودک کشی ها و... در این اثر کمترین و مودبانه ترین موضعگیری صورت گرفته است.
        3-در فرمایش بعدتان سوال نموده اید که : " آیا در وادی سیاست امروز جهان، ما حکومت علوی به معنای حقیقی داریم!؟
        عرض می کنم آیا در وادی سیاست امروز جهان کدام حکومت روی زمین به حکومت علوی حقیقی حد اقل نزدیک و شبیه تر است وآیا این حکومت توسط اشخاص منصفِ هنرمند وعدالت طلب باید تقویت شود یا تضعیف؟!
        4- در فرمایش بعدتان از : " معادلات قدرت امروز جهان" ، " فضای گفتمان جهانی و آگاهی ورزی" سخن به میان آورده اید؛ لذا این سوال پیش می آید چه معادله ی قدرتی؟!، کدام فضای گفتمانی؟! و چه آگاهی ورزی؟! آیا ابرقدرتهای جهان امروز و در راسشان ابرقدرت آمریکا به معادله قدرت اعتقادی دارند و یا به گفتمان عادلانه حد اقلی پایبندند ویا مواضع همین سازمان ملل فشل را پذیرا هستند؟! یا برعکس خود را آقای چهان و ژن برترمی دانند این که دیگر در عمل ثابت شده و برای مردم دنیا اظهرُمِنَ الشّمس است که غیر از زبان زور، فشارها و فریبهای سیاسی، اجتماعی، ضدفرهنگی وضد دینی زبان و عمل بهتری ندارند .
        سپس نتیجه گرفته ایدکه : " تقدس بخشیدن به جهاد رادیکالها و تلاش جهت تخریب ارکان تعادلگرای جهان امروز، رنگ باخته تر از همیشه به چشم میاید ،.." که پاسختان درهمین ردیف 4 عرض شده است... که نه تنها رنگ نباخته بل این مبارزاتِ ضد استکباری روز به رور پر رنگ تر از هرزمان ظهور و بروز کرده است؛ و درثانی با دشمنان غیر منصف وشرورهای نیابتی(گروه جنایتکار صهیون) بشریت چگونه میتوان منصف بود؟!
        5- امّا از امام علی امیرالمومنین علیه السلام سخن به میان آورده اید که بسیاربعید میدانم شخص ادیب وفرزانه ای چون جنابتان در جامع اضداد بودن آن امام بزرگوار مطالعه و غور نداشته باشید که ایشان بعد از رسول خدا صلواتُ الله علیه وعلیهم سَمبُلِ " أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم "بوده، هستند که تنها بخواهیم بُعد رحمانیت ایشان را ببینیم و از بعد اسکبارستیزی ونفاق گریزی ایشان اغماض و غفلت داشته باشیم.
        6- نتیجه دیگری گرفته وبدین مضمون مرقوم فرموده اید که : " هر گونه نفرت پراکنی و تهدید چنین نه تنها چهره ی زیبای شیعه را مخدوش میکند، دشمنان سیاسی بسیاری را از بطن دشمنی و تعارض دینی میرویاند.،.
        عرض می کنم که: پاسخ قسمتی از ابتدای این عبارت را درردیف چهارم بعرض مبارکتان رساندم و اما آیا چهره زیبای شیعه درنظر چهره های کریه ونازیبای مستکبرانِ جنایتکار، زورگو و چپاولگر دنیای امروز و در راسشان آمریکای خبیث ونایب جنایتکارشان صهیونیستهای غاصبِ کودک کش هم زیباست و آنها از زیبایی چهره ی شیعه چیزی میدانند و یا می خواهند بدانند و اگر بدانند که می دانند آیا این زیبایی را ابراز می کنند یا برعکس این چهره حق طلب، خدامحور، و انسان دوست را با تمام توانشان نا زیبا وخشن جلوه می دهند.
        .
        .

        تا نزدیک فرصتی دیگر ادامه پاسخ ارجمندتان را عرض خواهم کرد...

        ----------

        از نزار قبانی، محبوب‌ترین شاعر عرب می‌خوانیم:
        «آي كودكان عرب!
        شماييد كه زنجيرها را مي‌گسليد
        از نسل درهم شكستۀ ما در گذريد
        كه چون پوست خربزه بي‌ارزشيم
        شما بذر باروري در زندگاني سترون ماييد
        كه شكست را
        در هم خواهيد شكست»
        یا در جای دیگر سالم یوسف جبران که به او لقب «شاعر الأرض و المقاومه» را داده‌اند این‌گونه از ظلم‌هایی که وطنش را محاصره کرده‌اند می‌گوید و از سکوت جامعۀ جهانی به فریاد می‌آید:
        «بگذار که جلاد
        قلبم را با خنجرش هزار پاره سازد
        بگذار با ابر سیاهش
        گونه‌هایم را بنوازد
        حتی از ترانه‌هایم برباید
        اما تلخ‌تر از همه ترحم شماست
        ای جهانیان!
        ترحم نمی‌خواهم
        مرحمت زیاد!»
        ------------------------
        از زنده یاد قیصر امین پور
        می‌خوانیم:
        «...هر سحر مادر از لانه می رفت
        در پی آب یا دانه می رفت
        باز می آمد از راه هر بار
        شاخه ی سبز زیتون به منقار
        ناگهان کرکسی بال وا کرد
        بر سر لانه چنگال وا کرد
        سایه ای شوم بر لانه افتاد
        خانه ی جوجه ها رفت بر باد
        بال می زد به هر سو کبوتر
        جوجه ها هم به دنبال مادر...
        ... آن کبوتر که یار من و توست
        خسته در انتظار من و توست...»
        &
        امین‌پور با زبانی روشن و البته نمادین به فلسطین و مبارزه با اسرائیل پرداخته است:
        «در انتهای کوچۀ شب، زیر پنجره
        قومی نشسته خیره به تصویر پنجره
        این سوی شیشه، شیون باران و خشم باد
        در پشت شیشه بغض گلوگیر پنجره
        اصرار پشت پنجرۀ گفتگو بس است
        دستی برآوریم به تغییر پنجره
        تا آنکه طرح پنجره‌ای نو در افکنیم
        دیوار ماند و حسرت تصویر پنجره
        ما خواب دیده‌ایم که دیوار شیشه‌ای است
        اینک رسیده‌ایم به تعبیر پنجره
        تا آفتاب را به غنیمت بیاوریم
        یک ذره راه مانده به تسخیر پنجره
        جز با کلید ناخن ما وا نمی‌شود
        قفل بزرگ بسته به زنجیر پنجره»
        &

        «...ماهیچ‌گاه قصد اقامت نکرده ایم
        باید نماز قصر بخوانیم
        زیرا مسافریم
        جای نماز عشق همین جاست
        برخیز تا نماز بخوانیم
        وقت نماز مرگ بر آمریکاست
        پاداش این نماز کم از آن نیست»
        &

        «...ماندند همرهان همه در وادی نخست
        جز سایه‌ها نماند کسی در قفای ما...
        ...دردا و حسرتا که ز بیگانه هم ربود
        در این میانه گوی ستم، آشنای ما...»


        با عرض پوزش از اساتید، گرامیان، شاعران و فرهیختگان بزرگوار سایت خوب شعرناب چنانچه صلاح بدانند در نقد و پاسخگویی این محتوا مشارکت ارجمندشان را داشته باشیم..

        خندانک خندانک
        خندانک
        ارسال پاسخ
        سید مرتضی سیدی
        دیروز
        دم شما گرم استاد خندانک خندانک خندانک
        عالی سرودید خندانک خندانک خندانک خندانک

        یاد شهید بزرگوار میرزاده عشقی(روحش شاد و لعنت بر قاتلانش) افتادم؛

        نامِ دژخیمِ وطن، دل بشنود، خون می‌کند

        پس بدین خون‌خوار، اگر شد روبه‌رو چون می‌کند؟

        آن‌که گفتی، محوِ قرآن را همی باید نمود

        عن‌قریب این گفته با سرنیزه مقرون می‌کند!

        وای از این مهمان، که پا در خانه ننهاده هنوز

        پای صاحب‌خانه را از خانه بیرون می‌کند؟!

        داستانِ موش و گربه است، عهدِ ما و انگلیس

        موش را گر گربه برگیرد، رها چون می‌کند؟

        شیر هم باشیم گر ما، روبهِ دهر است او

        شیر را روباه معروف است، مغبون می‌کند؟

        هیچ می‌دانی حریفِ ما، چه دارد در نظر؟

        این همه خرجِ گزافی را که اکنون می‌کند؟

        انگلیس آخر دلش، بهرِ من و تو سوخته؟

        آن‌‌که بهرِ یک وجب خاک این‌قدر خون می‌کند؟

        آن‌قدر می‌دانم امروز، ار که بر ما داده پنج:

        غاز، فردا دعوی پنجاه میلیون می‌کند!

        دانم آخر جمله ما را به مُلکِ خویشتن

        بی‌نصیب از آب و خاک و دشت و هامون می‌کند!

        آن که در افریک بر ریگِ بیابان چشم داشت

        چشم‌پوشی از دیارِ گنجِ قارون می‌کند؟

        دزدِ رهزن، دزدِ نادان است، راحت پشتِ میز

        دزدِ دانا، دزدی از مجرای قانون می‌کند!

        گوش آوخ ندهد، این ملّت بدین‌ها! ور دهد:

        گوش از این گوش، از آن گوش بیرون می‌کند!

        طبعِ من، مسئولِ تاریخ است و ساکت مانَم ار

        هان به وجدانم مرا، تاریخ مدیون می‌کند!

        ورنه می‌دانم در احساساتِ این بی‌حس‌نژاد

        گفته‌های من نه چیزی کم، نه افزون می‌کند!

        ملّتی کاو مُرده در تاریخ و اینش امتیاز

        نعشِ خود با دستِ خود، این مُرده مدفون می‌کند!

        ملّتی کز دادنِ تن، با کمالِ امتنان:

        بر اسارت، خصم را از خویش ممنون می‌کند!

        ملّتی کاو باز قرن بیستم بر دردِ خود

        چاره با ختم و دعا و ذکر و افسون می‌کند!

        ملّتی کآلودهٔ تریاک باشد صبح و شام

        دائم آگنده دماغ، از گند افیون می‌کند!

        ملّتی کاو با چو من، پورِ عزیزِ این وطن

        آنچه با یوسف نمود از بُخل شمعون می‌کند!

        ملّتی کاو روز و شب بر خونِ خود شد تشنه‌لب

        دشمنان را دعوت از بهرِ شبیخون می‌کند!

        ملّتی کز هر جهت بهرِ زوال آماده است

        صرفِ احساساتِ من، احیا، وِرا چون می‌کند!

        خود نه‌تنها خلقِ دنیا، جملگی در حیرت‌اند

        حیرت از اوضاعِ ما، خَلّاق بی‌چون می‌کند!

        ز آسمان نارد مَلَک، ناچار یک مشتِ دنی

        ز اهلِ این مُلْک، آمرِ این ملّتِ دون می‌کند!

        گشته است اسباب خنده: گریه بر حالِ وطن

        بیشم از حالِ وطن، این نکته محزون می‌کند!

        ای خدا جای تشکر، چشم‌زخمم می‌زنند!

        چشم من هم‌چشمی ار با رودِ جیحون می‌کند!

        آن خیانت‌ها که با ایران وزیران می‌کنند!

        بارها بدتر به من، این سفله گردون می‌کند!

        یأس من زین قوم تا اندازه‌ای باشد به‌جا

        طبعِ من بی‌جاست، کز اندازه بیرون می‌کند!

        «عشقی» از عشق وطن، آن‌سان مُجَرَّب شد که این

        کهنه دیوانه جنون، تعلیم مجنون می‌کند!
        غلامرضا مهدوی (مهدوی)
        سلام و درود بر سیدمرتضی بزرگوار
        ممنون از حضور، ارسال شعر خوش محتوا و نظر ارزشمنمدتان
        خندانک
        پایدار و سرفراز باشی عزیز خندانک
        خندانک خندانک
        ارسال پاسخ
        سید مرتضی سیدی
        سید مرتضی سیدی
        ۱۰ ساعت پیش
        سلام علیکم و رحمت الله و برکاته استاد عزیز و ارجمند

        سلامت و برقرار باشید در پناه حق به لطف و فضل عظیمش

        خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        ۱۱ ساعت پیش
        درود استا موفق و موید باشید
        غلامرضا مهدوی (مهدوی)
        سلام و درود بر استاد آزادبخت
        ممنون از حضورتان
        خندانک
        پایدار باشی عزیز
        خندانک
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        ۷ ساعت پیش
        سلام و عرض ارادت خدمت دوستان بزرگوار
        من فکر کنم از لابلای این گفتگوها چیزی که سربلند شد متانت گفتار و احترام به طرف مقابل بود خندانک
        از دوستان سعه صدر آموختیم

        یک مطلب به ذهنم رسید در مورد الگوهای موفق حاکمیت در جهان امروز .
        تقریبا از هر منظری نگاه کنیم کشورهای شمال اروپا مثل دانمارک و ایسلند و سوئد همراه با نیوزلند و استرالیا بعلاوه سنگاپور و ژاپن و مالزی و کره جنوبی و کانادا رتبه های اول در موضوع عدالت ، استقلال قوه قضائیه کیفیت آموزش ، مقوله رواداری
        توسعه انسانی و ... دارند . در این مسیر بدیهیه که چالش‌هایی هم هست مثلا بحث برخورد با گروه‌های مهاجر
        در موضوع آزادی‌های فردی هم در بعضی جوامع مثل ژاپن تعاریف گاهی با مفهوم غربی تعارض داره
        در مجموع عرضم این هست که با تکیه بر واقعیت‌های موجود نزدیکترین سیستم‌ها به آنچه در آموزه های دینی می‌بینیم کشورهایی که عرض کردم هستن و ایران متاسفانه وضعیت خوبی نداره در اغلب موارد و از اون بدتر اینکه جهت‌گیری به سمت مطلوب نیست.
        زنده باشید خندانک
        سیاوش آزاد
        سیاوش آزاد
        ۷ ساعت پیش
        سلام برادر امید که شاهد تعمق بیش تری از جنابتان باشیم
        ارسال پاسخ
        سیاوش آزاد
        ۷ ساعت پیش
        سلام
        طیب الله
        احسنت
        بله به یاری حق مستکبران عالم مضمحل خواهند شد
        سیاوش آزاد
        ۷ ساعت پیش
        در مورد طوفان الاقصی حق طبیعی و مسلم فلسطینیان است که غاصبان را از سرزمین خویش بیرون کنند
        محمدرضا آزادبخت
        ۶ ساعت پیش
        خندانک
        فرشید به گزین
        ۶ ساعت پیش
        سلام سیاوش جان
        عرض بنده معطوف به مطلبی با این مضمون بود که حاکمیتی که نزدیکترین وضعیت رو به عدالت داره جمهوری اسلامی ایران هست .
        و فارغ از جهت گیری سیاسی و با بررسی پارامترهایی که مورد اجماع جهانی هست ما وضعیت خوبی نداریم و روز به روز شاهد عمیقتر شدن شکافها هستیم
        فرشید به گزین
        ۶ ساعت پیش
        واضحه که هر آدم‌ی جهت گیری سیاسی داره کم و بیش
        ولی میشه روی واقعیت‌هایی هم توافق داشت
        چون معمولا جهت گیری سیاسی تعصبات خاص خودشو داره به خصوص در دو سر طیف .
        ولی واقعیت‌های آماری معمولا مورد مناقشه نیستن
        جمهوری اسلامی در کمیت اموزش عالی و بهداشت و درمان رتبه های قابل قبولی داره . مسئله تحریم ها هم بوضوح موثره در پایین بودن رتبه ایران . که واقعا برای اغلبمون پیش اومده خوردن به سد تحریم و ظالمانه بودنش روشنه
        ولی بیشتر عرضم شاخص های اجتماعی بود که تا حدودی میشه مستقل از سیاست‌های خارجی بهش پرداخت
        مخلصیم خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        ۴ ساعت پیش
        خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1