با سلام و احترام
و کسب اجازه از سیّدُالاُستاد حاج احمدی زاده سایت خوب شعر ناب و سایر اساتید معزز و گرامی
در پاسخ به نقد محتوایی بانوی محترم سیده نسترن طالب زاده در محتوای شعر: "طبل توخالی"
درود بر شما ادیب وفرهیخته سیده بانوی گرامی
و تقدیم ادب و احترام متقابل
ابتدا حضور و خوانش شعرگونه ام توسط سرکارعالی گرامی افتخار است
با اجازه از اساتید محترم سایت خوب شعرناب بویژه سیدالأستاد جناب احمدی زاده
به عرض آن بانوی ادیب برسانم:
1- اول بهتربود گزینه نقد را فعال کرده و متن مرقومه تان را در آن محیط ارسال می فرمودید زیرا این نقد محتوایی اگر مهمتر از نقد فنی نباشد کمتر نیست.
ابتدا درجهت همه فهم بودن مطالب بهتراست حتی لآِمکان ازعبارات، واژه ها و اصطلاحات ساده تر ادبی استفاده کنیم.
2- درشروع نقد فرموده اید: "چند خطی، مبنی بر نه سویگیری سیاسی و نه مذهبی خدمتتان مینگارم"
در حالی که علارغم فرمایشتان هم سویگیری سیاسی ومذهبی در متن نوشتارتان کاملا مشهود و ملموس است؛ حال شما ادیب گرامی این مغایرت را چگونه توجیه می فرمایید نمیدانم.
در عبارت بعد فرموده اید: "اثر زبان وبیان تهاجمی و شارپ دارد" لازم است عرض کنم که درمقابل آن همه جنایات وقیحانه و ضد بشری بی شرمانه، کودک کشی ها و... در این اثر کمترین و مودبانه ترین موضعگیری صورت گرفته است.
3-در فرمایش بعدتان سوال نموده اید که : " آیا در وادی سیاست امروز جهان، ما حکومت علوی به معنای حقیقی داریم!؟
عرض می کنم آیا در وادی سیاست امروز جهان کدام حکومت روی زمین به حکومت علوی حقیقی حد اقل نزدیک و شبیه تر است وآیا این حکومت توسط اشخاص منصفِ هنرمند وعدالت طلب باید تقویت شود یا تضعیف؟!
4- در فرمایش بعدتان از : " معادلات قدرت امروز جهان" ، " فضای گفتمان جهانی و آگاهی ورزی" سخن به میان آورده اید؛ لذا این سوال پیش می آید چه معادله ی قدرتی؟!، کدام فضای گفتمانی؟! و چه آگاهی ورزی؟! آیا ابرقدرتهای جهان امروز و در راسشان ابرقدرت آمریکا به معادله قدرت اعتقادی دارند و یا به گفتمان عادلانه حد اقلی پایبندند ویا مواضع همین سازمان ملل فشل را پذیرا هستند؟! یا برعکس خود را آقای چهان و ژن برترمی دانند این که دیگر در عمل ثابت شده و برای مردم دنیا اظهرُمِنَ الشّمس است که غیر از زبان زور، فشارها و فریبهای سیاسی، اجتماعی، ضدفرهنگی وضد دینی زبان و عمل بهتری ندارند .
سپس نتیجه گرفته ایدکه : " تقدس بخشیدن به جهاد رادیکالها و تلاش جهت تخریب ارکان تعادلگرای جهان امروز، رنگ باخته تر از همیشه به چشم میاید ،.." که پاسختان درهمین ردیف 4 عرض شده است... که نه تنها رنگ نباخته بل این مبارزاتِ ضد استکباری روز به رور پر رنگ تر از هرزمان ظهور و بروز کرده است؛ و درثانی با دشمنان غیر منصف وشرورهای نیابتی(گروه جنایتکار صهیون) بشریت چگونه میتوان منصف بود؟!
5- امّا از امام علی امیرالمومنین علیه السلام سخن به میان آورده اید که بسیاربعید میدانم شخص ادیب وفرزانه ای چون جنابتان در جامع اضداد بودن آن امام بزرگوار مطالعه و غور نداشته باشید که ایشان بعد از رسول خدا صلواتُ الله علیه وعلیهم سَمبُلِ " أَشِدّاءُ عَلَى الكُفّارِ رُحَماءُ بَينَهُم "بوده، هستند که تنها بخواهیم بُعد رحمانیت ایشان را ببینیم و از بعد اسکبارستیزی ونفاق گریزی ایشان اغماض و غفلت داشته باشیم.
6- نتیجه دیگری گرفته وبدین مضمون مرقوم فرموده اید که : " هر گونه نفرت پراکنی و تهدید چنین نه تنها چهره ی زیبای شیعه را مخدوش میکند، دشمنان سیاسی بسیاری را از بطن دشمنی و تعارض دینی میرویاند.،.
عرض می کنم که: پاسخ قسمتی از ابتدای این عبارت را درردیف چهارم بعرض مبارکتان رساندم و اما آیا چهره زیبای شیعه درنظر چهره های کریه ونازیبای مستکبرانِ جنایتکار، زورگو و چپاولگر دنیای امروز و در راسشان آمریکای خبیث ونایب جنایتکارشان صهیونیستهای غاصبِ کودک کش هم زیباست و آنها از زیبایی چهره ی شیعه چیزی میدانند و یا می خواهند بدانند و اگر بدانند که می دانند آیا این زیبایی را ابراز می کنند یا برعکس این چهره حق طلب، خدامحور، و انسان دوست را با تمام توانشان نا زیبا وخشن جلوه می دهند.
.
.
تا نزدیک فرصتی دیگر ادامه پاسخ ارجمندتان را عرض خواهم کرد...
----------
از نزار قبانی، محبوبترین شاعر عرب میخوانیم:
«آي كودكان عرب!
شماييد كه زنجيرها را ميگسليد
از نسل درهم شكستۀ ما در گذريد
كه چون پوست خربزه بيارزشيم
شما بذر باروري در زندگاني سترون ماييد
كه شكست را
در هم خواهيد شكست»
یا در جای دیگر سالم یوسف جبران که به او لقب «شاعر الأرض و المقاومه» را دادهاند اینگونه از ظلمهایی که وطنش را محاصره کردهاند میگوید و از سکوت جامعۀ جهانی به فریاد میآید:
«بگذار که جلاد
قلبم را با خنجرش هزار پاره سازد
بگذار با ابر سیاهش
گونههایم را بنوازد
حتی از ترانههایم برباید
اما تلختر از همه ترحم شماست
ای جهانیان!
ترحم نمیخواهم
مرحمت زیاد!»
------------------------
از زنده یاد قیصر امین پور
میخوانیم:
«...هر سحر مادر از لانه می رفت
در پی آب یا دانه می رفت
باز می آمد از راه هر بار
شاخه ی سبز زیتون به منقار
ناگهان کرکسی بال وا کرد
بر سر لانه چنگال وا کرد
سایه ای شوم بر لانه افتاد
خانه ی جوجه ها رفت بر باد
بال می زد به هر سو کبوتر
جوجه ها هم به دنبال مادر...
... آن کبوتر که یار من و توست
خسته در انتظار من و توست...»
&
امینپور با زبانی روشن و البته نمادین به فلسطین و مبارزه با اسرائیل پرداخته است:
«در انتهای کوچۀ شب، زیر پنجره
قومی نشسته خیره به تصویر پنجره
این سوی شیشه، شیون باران و خشم باد
در پشت شیشه بغض گلوگیر پنجره
اصرار پشت پنجرۀ گفتگو بس است
دستی برآوریم به تغییر پنجره
تا آنکه طرح پنجرهای نو در افکنیم
دیوار ماند و حسرت تصویر پنجره
ما خواب دیدهایم که دیوار شیشهای است
اینک رسیدهایم به تعبیر پنجره
تا آفتاب را به غنیمت بیاوریم
یک ذره راه مانده به تسخیر پنجره
جز با کلید ناخن ما وا نمیشود
قفل بزرگ بسته به زنجیر پنجره»
&
«...ماهیچگاه قصد اقامت نکرده ایم
باید نماز قصر بخوانیم
زیرا مسافریم
جای نماز عشق همین جاست
برخیز تا نماز بخوانیم
وقت نماز مرگ بر آمریکاست
پاداش این نماز کم از آن نیست»
&
«...ماندند همرهان همه در وادی نخست
جز سایهها نماند کسی در قفای ما...
...دردا و حسرتا که ز بیگانه هم ربود
در این میانه گوی ستم، آشنای ما...»
با عرض پوزش از اساتید، گرامیان، شاعران و فرهیختگان بزرگوار سایت خوب شعرناب چنانچه صلاح بدانند در نقد و پاسخگویی این محتوا مشارکت ارجمندشان را داشته باشیم..
شعر طنز اجتماعی خوبی بود
برقرار باشید .