دوش دیدم در میخانه ز مستی بزرگان و ز اشعار فراوان و ز مهتاب مه کامل چون گنج پر از سیم و زر و گوهر الماس و ز اشعار پر از عشق و شرابی که شود خوانده ز حافظ و طربناکی تنبک و ز معشوقهی ریحانه و پر عطر و گلاب و دل چون سنگ ستایش، که بشر خاک پیاش شد، شده قرمز چو شرابی که شده ساخته بر دست مسیح و شده چون شیشه تمیز و شده چون قوس سه بخشی پر تزئین، شده با جلّ و جلال و شده چون درب بهشتی، شده پر یا حق و یا هو، شده چون عرش سماوات و شده قبلهی عالم، شده محراب نماز و شده آتشکدهی پیر مغان و شده پر صولت و مسعود و شده عالم لاهوت و شده عالم ناسوت و شده مستی سعدی و شده رستم دستان و شده نقشهی گنجی که دهد ملک سلیمان و شده آیهی قرآن و شده رحمت انجیل و شده قدرت تورات و شده مسجد شاهان و شده نصف جهان همچو سپاهان و شده بارش باران و شده ابر بهاری که دهد جان به زمینی که شده تشنه لبان بیرمق و کشته شده، فرسوده!
کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست . استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
بسیار عالی
ولی نفهمیدم چی فرسوده شده..
میشه بگید..🤔