بسمه تعالی
یکی کج می رود آخر به ما چه
اگر لج می کند آخر به ماچه
دلش خواهد جهنم را ببیند
و می خواهد شود کافر به ما چه
بهشت و دوزخ و روز قیامت
نمیخواهد کند باور به ما چه
به پستی طی کند عمر خودش را
ز پا آلوده شد تا سر به ما چه
کند شیطان فساد و فتنه سازی
در این دنیای پهناور به ما چه
سپاه حق بوَد مظلوم اما
ندارد هیچ کس یاور به ما چه
حیات و زندگی بردینمداران
شده هم سخت ورنج آور به ما چه
اگر چه ماغریب و ناشناسیم
توئی مشهور و نام آور به ما چه
گرفتم بیست کل نمره ها را
ولی گشتی تو تک آور به ما چه
زدی گل های خوبی را ولیکن
کند اجحاف این داور به ما چه
منم سرباز ساده ای برادر
ولی هستی تو ت َکاور به ما چه
یکی عارف شد از عشق الهی
گرفت ازحق می و ساغر به ماچه
نتان یاهو بریزد خون مردم
وهابی های ترس آور به ما چه
یکی چاق است وازچاقی بمیرد
شد اما عده ای لاغر به ما چه
حسادت می کند حاسد به محسود
ه دل دارد همه آذر به ما چه
زنی اندر خیابان آید اما
به طوری زشت و شرم آور به ما چه
ندارد آبرو از بی حیایی
به نزد خالق و داور به ما چه
یکی در جاده ها زیگزاگ میره
بوَد ماشین او خاور به ما چه
نباید کرد، امری را به معروف
چو منکر گشته درد آور بما چه
نگفتم شعر خوبی را به عمرم
تو داری شعر زیباتر به ما چه
-
بگفتم این همه اما مکن تو
اراجیف مرا باور چراکه
کند تاثیر ، کار ما به افکار
نباید گفت هیچ ، آخر به ما چه
فرامرز فرخ