جمعه ۲۵ آبان
اشعار دفتر شعرِ انتها شاعر نادر اقبال
|
|
راست و دروغ مشرک نا معلوم و اعمالش بر ضد مظلوم
|
|
|
|
|
گفتگو با احمق از بی هوشی است
چون جواب اَبلهان خاموشی است
بحث با احمق،نشان از احمقیست
چون جوابِ
|
|
|
|
|
برای ایام جاودانی کمک به نیازمندان را اندکی آشکارا و بیشتر پنهانی، وجدانی و منطبق بر مبانی عقلانی.
|
|
|
|
|
مرگ و پیری ناگزیر بر همه سرازیر، نه توان فرار و نه قرار، پس چون احرار به راستی و درستی اصرار و بر آن
|
|
|
|
|
از مدح ظالمان به دور و قلم و زبانش را از این کار معذور.
در مدح نیکان از افراط اجتناب و راه میانه ر
|
|
|
|
|
تا که درمان منی، دارو چه سود
شیشه ها افتاد وداروها شکست
|
|
|
|
|
من ندانستم آخر ،من که بود
از من و من ها به جا نقشینه ها
|
|
|
|
|
مرغ یک پا داشت در چشمان تو
عاقبت هر را ز بر نشناختی
|
|
|
|
|
کاذب بی اعتمادی را جاذب وهمین عذاب وافی او را کافی
|
|
|
|
|
هنرمند باید اندیشمند وخردمن باشدو به مردم علاقه مند
|
|
|
|
|
چگونه کارگردان را زیر فشار بگذاریم
وقتی زمان قلمه زدن است
نه قلم زدن
|
|
|
|
|
در پی ابزار یک پرواز باش
هیچ کس در آسمان بی بال نیست
|
|
|
|
|
دزد دلهایِ تهی
شاد و آرام به هر خانه ی بی مسئله است
|
|
|
|
|
خوبِ خوبم
خوب
جمله یِ تکراری
|
|
|
|
|
به پایان می رسد ،چون ماهِ اسفند
بیا رو کن به سویِ، شهرِ میمند
چواز شیراز ،مقداری گذشتی
|
|
|