جمعه ۲ آذر
محو تماشات... شعری از حامد بیدار کهنمویی
از دفتر طنزونه نوع شعر بحر طویل
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۷ مرداد ۱۳۹۶ ۰۲:۱۹ شماره ثبت ۵۸۱۲۱
بازدید : ۸۷۵ | نظرات : ۱۵
|
دفاتر شعر حامد بیدار کهنمویی
آخرین اشعار ناب حامد بیدار کهنمویی
|
ثانیه که یک به یک در گذر است و فکر من که خسته هست و این چنین محو تماشات شدم کز نظرم محو شدند این همه مخلوق و چه مطبوع چنین حس ومنم غرقه در اوهام و به پیچش به میان چمن و گل که دو پایت نشود ساکن و یک دم برود چپّ و بپیچد و دو دستان تو همچون سبدی باز شود باز بپیچد، کمر از شدت جنبش به مثال فنر شاهی و فرزی تو چو ماهی و بگردی و بگردی و چمن جان خودش را به فدای توتیای خاک پای تو کند باز نهی پای به فرقش و تو و پرنسسان را چه فرق است مگر اینکه برایت چو منی بی تومنی هست، فدایت شو و آنان که محیط است پر از زور و زر و دون کیشوت و لرد که لوءلوء برشان هست چو تیتاب ، نه چون من که ندارم قلمی تا که برایت بنویسم که تویی ماه و تویی جاه و تویی غایت و معنا و تویی اینقده رعنا و بدانم که زیادی به سرم هم ، ولی باز به یک دم نتوانم ز خیالت گذرم باز بخیزم نظری بر رخ زیبای تو ریزم و دو دوستان تو گیرم و بدانی که به دست تو اسیرم ولی از رو که نمیرم ، بزنم دکمه استارت و شروعی بکنم باز سر صبح که این چَه چَه تو عقل برد از سر این ملت بی حال و شعف بر سر هر رهگذر آرد اگرم فحش و فشاری به من آرد تو مبادا ، نگران گردی و مشغول برقسا ای چمن زن من ای عزیزا...
|
نقدها و نظرات
|
حق با شماست استاد متن پر از ایراد است | |
|
درود بر شما بانو ناصری نسب | |
|
درود بر شما بزرگوار | |
|
جاودان باشید استاد | |
|
درود بر شما استاد بزرگوار | |
|
شما لطف دارین خانم حاجیان این متن رو در نوجوانی نوشتم ، ذوقم مثل قدیم نیست ولی سعی میکنم بازهم اینطوربنویسم | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود
جسارتا « اینقده» در گویشهای محلی است