پنجشنبه ۱ آذر
اشعار دفتر شعرِ دل ساقی شاعر ابراهیم صفری (ساقی)
|
|
عاشق شده بودم به گلی
چشمه ها آب نیاورد
دیدم ز عطش پاک بپژمرد
که دلم تاب نیاورد
|
|
|
|
|
مریـز اشـک ندامـت بعد مرگـم که دیگر جان من، خشکیده برگم
مزن بر سر مکـن شیوه تو جـانا
|
|
|
|
|
ببار باران ، ببار از دیده گانم
ببار از درد و غم از ناله هایم
|
|
|
|
|
کجـایی کجـایی کجـایی کجـایی
همه پیش هم اند، اما تو کجـایی
عمـرپـردرد من که آسـان نگـردد
ز
|
|
|
|
|
دوست دارم که دهم دست به دستت چه کنم
یا که نوشم می و آن باده ی مستت چه کنم
چـون که اینجـاست کـرونا
|
|
|
|
|
دستم از دنیا کوتاه ، زبانم بسته
دلی پرازدرد اما، وجودم خسته
سینه ام سنگین ز اندوه روزگار
غب
|
|
|
|
|
شکسته ام
چو شاخ و برگ
زیر پاهات له شده ام
از آن نگاه سر تو
|
|
|
|
|
دلم شکسته اما همیشه بردبارم
اندوه و غصه دارم از دست روزگارم
|
|
|
|
|
به کدامین گناه باید سوخت
به کدامین نگاه باید دوخت
|
|
|
|
|
شهرمان پر شده از درد و عذاب
دلمان پر شده از غصه و غم
|
|
|