سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

اعضای آنلاین

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 16 ارديبهشت 1404
    10 ذو القعدة 1446
      Tuesday 6 May 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        بخشندگی را از گل بیاموز؛ زیرا حتی ته كفشی را كه لگدمالش می كند خوشبو می سازد.اونوره دو بالزاك

        سه شنبه ۱۶ ارديبهشت

        برای نرفتن نیامده‌ام

        شعری از

        آرمین اسدزاد (الف)

        از دفتر نـخـــــــــــــــــوان نوع شعر آزاد

        ارسال شده در تاریخ ۱۸ ساعت پیش شماره ثبت ۱۳۷۵۲۳
          بازدید : ۶۰   |    نظرات : ۱۲

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه

        رد می‌اندازد شِیهه‌یِ اسبانِ آذرخش بر آسمانم
        تگرگ و میخ می‌بارد، می‌خَلَد تا مغزِ استخوانم
        تیغِ شاخی که چشم‌م را نشانه رفته بود، می‌شِکنم به زیرِ پا می‌گیرم
        هرچند تنیده‌ریشگان تَمَرگیده‌اند سخت بر مسیرم
        قوزک را به آغوش می‌کِشند، ساق را فرو می‌بلعند
        طوفان‌هایی که در گذرند، می‌خراشند و به مفصل‌هایِ کبودم می‌خندند...
         
        (برایِ زندگان دهان می‌گشاید دندان‌ها را می‌نمایاند
        مردگان را به کام می‌کِشد، لب فرو می‌بندد
        کینه نه، این کهنه‌عادتی‌ست با بدعت‌هایِ نو‌)
         
        شیارهایِ تا ابد تلخِ لابه‌لایِ خیزِ صخره‌هایِ بی‌نام
        شیب‌ونشیب، نم‌زده خزه‌هایِ روشن را
        به قِتال من می‌شوراند
        مُشتی برمی‌کَنم و با تأنی می‌جَوَم و
        دندان‌هایِ سبزِ نیشم قیامِ سبزیده‌ها را فرومی‌خواباند
        این هم از این...
         
        (انزوا جا خوش می‌کند
        زیرِ ناخن، لایِ آرنج، پشتِ پلک
        اوست روشن‌ترین تاریکی)
         
        در خموشیِ سایه‌یِ هر پیچِ ناگهان
        هماره ازشکل‌افتاده سکوتی در اعوجاج 
        هست که خود به دنبالِ خودم کشیده‌ام...
        خرج‌ش ندایی بیش نیست
        تا سکوتِ بی‌سکون موج بگیرد آهنگ شود
        و وجودِ فراموشِ جاده به جادویِ رقص
        بندهایِ این گرفته‌فضایِ راکد را بشکند...
        حنجره‌‌یِ بی‌تار را اما یارایِ یک ندا هم نیست حتی
        تنهاتر از همیشه تنم را می‌کِشانم باز هم...
         
        (بلعیدن‌ست و خرچ‌خرچ در خرخره
        خشک‌افتاده گلو بر ترک‌خورده‌ترین کویر
        طراوتی نیست برایِ آغازِ آوازِ طرب در حنجره)
         
        فرسوده‌خاک، زمین را پیش‌وپس، هِی رانش می‌دهد
        زلزال‌هایِ بی‌بنیه تا تزلزل آید زانوانم را؟ هه
        من برایِ نرفتن نیامده‌ام که پرتگاهان بیایند و سد شوند
        ورم‌کرده وریدانم را می‌بُرم می‌دَرَم، ریسمان می‌بافم
        برون می‌کِشم استخوان از لایِ زخمانم، پل می‌سازم
        هِی... دیرزمانی‌ست که دگر نمی‌تواند
        لعنِ زمین تحرکم را بستاند...
         
        (هم هیچ‌ست هم همه
        همهمه‌یِ همه از برایِ هیچ
        و هیچیدن همه را بی‌واهمه)
         
        تَر می‌شوم با اشکِ مه
        آهِ ابران لفافی می‌‌کِشد بر چشم‌ها
        اینجا که سنگ رویِ سنگ می‌لغزد
        سُر می‌خورم، به پهلو به زانو به سر می‌غلتم می‌افتم
        خونِ جگرم می‌رود جاری تا احشایِ لجن
        لایه‌ای سرخ را لخته می‌بندند سنگانِ خُرد
        می‌بینم زالوها به خروش، درزها را می‌کاوند سینه‌مالان در راه‌ند
        یواش در یورش؛ چه گرسنگانی که این‌ قَدَر کُندند؟!
        هنوزم پخش‌م، جمع می‌کنم، نفس می‌گیرم
        فروفِتادن دگر هیچ در من فرونمی‌ریزاند
        چپ برمی‌خیزم و راست می‌‌پیمایم
        فراخاستن نیز هیچ فرانمی‌آورد در من
        زالوها هم که رسیدند به دَلَمه‌ها آخر
        چندشِ بزم‌شان را بدرود می‌گویم...
         
        * * *
        ۴
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        ساسان نجفی(سراب)
        ۵ ساعت پیش
        درود بر شما..
        زیبااااست..
        خندانک خندانک
        خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        عرض سلام و ادب بزرگوار
        خوش آمدید
        ارسال پاسخ
        سید محسن نصرالهی
        ۵ ساعت پیش
        دندان‌هایِ سبزِ نیشم قیامِ سبزیده‌ها را فرومی‌خواباند
        این هم از این...

        درودبر استاد عزیزم 🍓🌹🍎
        آرمین اسدزاد (الف)
        سلام‌علیکم
        نظر لطفتان است
        درس پس می‌دهیم در محضرتان
        ارسال پاسخ
        فرشید به گزین
        ۴ ساعت پیش
        آه ای اسفندیار مغموم!
        ترا آن به که چشم فرو پوشیده باشی خندانک

        سلام جناب اسد زاده خندانک
        حضورتان مغتنم است
        آرمین اسدزاد (الف)
        آخ که گل گفتید
        سلام و سپاسم را پذیرا باشید
        ارسال پاسخ
        سید مرتضی سیدی
        ۳ ساعت پیش
        سلام علیکم و رحمت الله و برکاته

        ترجمه آیه 100 سوره مبارکه نساء:
        «و هر كه در راه خدا هجرت كند، در زمين اقامتگاه‌هاى فراوان و گشايشها خواهد يافت؛ و هر كس [به قصد] مهاجرت در راه خدا و پيامبر او، از خانه‌اش به درآيد، سپس مرگش دررسد، پاداش او قطعاً بر خداست، و خدا آمرزنده مهربان است.»

        در سیر سلوک و یا بعد معنوی رفتن، رسیدن است
        اما در بعد مادی رفتن بسیار ممکن است به نرسیدن و برگشتن و ... ختم شود پس قبل از رفتن نیاز به تامل و تفکر و تدبر درباره ماندن، رفتن، مسیر و مقصد و ... دارد

        تا اینجا مشخص شد پای در حلقوم کردن ممکن است به خفه شدن طرف منجر نشود و چه بسا پای رفتن را از ما بگیرد خندانک
        و برای رفتن فقط پاشنه فلزی کفایت نمی‌کند و شاید جوشن هم کفایت نکند خندانک



        حنجره‌‌یِ بی‌تار را اما یارایِ یک ندا هم نیست حتی
        تنهاتر از همیشه تنم را می‌کِشانم باز هم.

        تنها، تنهاتر، تنهاترین؛
        تنهاترین آنجا ست که فقط امید به خدا می‌ماند و از همه کس و همه چیز ناامید می‌شویم
        ترجمه آیه ۳۲ سوره مبارکه لقمان:
        «و هرگاه که (دریا طوفانی شود و) موجی مانند کوهها آنها را فرو گیرد در آن حال خدا را با عقیده پاک و اخلاص کامل در دین می‌خوانند و چون باز به ساحل نجاتشان رساند بعضی بر سبیل قصد (طاعت و شکر خدا) باقی مانند (و بعضی به کفر شتابند) و آیات ما را انکار نمی‌کند جز آن کس که غدّار و عهد شکن و کافر و ناسپاس است.»
        آرمین اسدزاد (الف)
        پاشنه‌ی آهنی که هیچ، شاید جوشن هم کفایت نکند...
        ارسال پاسخ
        سید مرتضی سیدی
        ۳ ساعت پیش
        سلام و درود فراوان استاد بزرگوار
        فروفِتادن دگر هیچ در من فرونمی‌ریزاند
        چپ برمی‌خیزم و راست می‌‌پیمایم
        فراخاستن نیز هیچ فرانمی‌آورد در من
        زالوها هم که رسیدند به دَلَمه‌ها آخر
        چندشِ بزم‌شان را بدرود می‌گویم...
        خندانک خندانک خندانک

        دم شما گرم
        آرمین اسدزاد (الف)
        درودها بر شما
        سپاس که قدم‌رنجه فرمودید
        ارادتمندم
        ارسال پاسخ
        محمد باقر انصاری دزفولی
        ۲ ساعت پیش
        سلام بزرگوار
        بسیارعالی و زیباسرودی بود
        قلمتان همیشه نویسا باد
        درود .درود درود
        خندانک خندانک خندانک
        آرمین اسدزاد (الف)
        سلام و سپاس جناب دزفولی
        مراتب امتنانم را پذیرا باشید
        ارسال پاسخ
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1