سه شنبه ۴ دی
|
آخرین اشعار ناب صابر سیجانویان
|
صبح که از خواب بلند شدم دیدم شاجوان چای خوش عطرش آمادست با خودم گفتم چطور میشه یک آدم پیر بشه یعنی من هم میتونم با این ذهن خسته اینقدر عمر کنم رفتم کنارش گفتم شاجوان چه چیزی باعث شده از دست روزگار درامان بمانی با اون لبخند مهربانانه اش گفت: پسرم آدمها رو آدمها پیر میکنند نه روزگار، معلومه دیشب خوابت نبرده، فقط نگاش کردم با صدای دلنشینش گفت ما هنوز یاد نگرفتیم قدر ادمهایی رو بدونیم که بهمون توجه میکنن و لطف دارند و هرکاری میکنند تا خوشحالمون کنند عزیزکم یاد بگیر هیچوقت دروغ نگی، کسی رو اذیت نکنی، خیلی مهمه که دل کسی رو نشکنی در این جهان کلمات بیشتر از گلوله و جنگ آدم ها رو کُشتەاند، مهربان باش محبت کن و احترام بگذار، جهان هستی همه چیز را به خودمان بازمیگرداند هیچوقت کسی را بی جواب و منتظر نگذار کسی را در بلاتکلیفی نگذار همیشه سعی کن شعور داشته باشی، شعور اخلاق، شعور کلام، نشون بدە چە شخصیت سنجیدەای داری، حواست به آدمهای زودرنج باشه یک لیوان پُر آب رو تصور کن اگه یه قطره دیگه بهش اضافه کنی سرریز میشه آدمهای زودرنج دقیقا شبیه اون لیوان پُرن قدرت عشق جادو میکنه
گفتم شاجوان گیان حرفات کمکم میکنه امشب بخوابم...
.
|
نقدها و نظرات
|
ممنون از تحلیل و دیدگاه زیباتون مانا و ماندگار باشید🌻🌸 | |
|
همین گفتارتان زیبا بود سپاسگزارم🌻🌸 | |
|
ممنونم از دیدگاهتون گرامی🌻🌸 | |
|
ممنون از نظر و دیدگاه زیباتون🌻🌸 | |
|
سلام و عرض ادب ممنونم از نظر و دیدگاه زیباتون🌻🌸 | |
|
در ذهن همهی ما باید همچین کسی باشه خیلی زیباست سپاسگزارم🌻🌸 | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودهای بیکران
چقدرررررر زیباااااااا و آموزنده
سراسر فهم و درک و احساس
مرحبا داستانی کوتاه در قالب مناظره با شخصیت پردازی عالی
و جزو ادبیات تعلیمی ، ارزنده بیان است .
زنده باشید