دوشنبه ۱۳ اسفند
اشعار دفتر شعرِ شاعر
|
|
زندگی ام نه سر داره و نه تَه
|
|
|
|
|
هم گریه من! آرزوهامان چه شد؟
|
|
|
|
|
در خیالم همه شب هستی و آغوش مرا
مال خود کرده ای و می تازی
تا کجا خوای رفت
و چقدر تاخت خدا می داند
|
|
|
|
|
وطن خوش باشدُ
عشقم در آغوش...
|
|
|
|
|
برای هر کسی که یک ستاره هم در اسمان ندارد
|
|
|
|
|
اینگونه دویدن امیدت دشوار تر از کندن جان است...
|
|
|
|
|
وحشیم در پی آغوش تو جان
تا چنانمسخ شوم
که فراموش کنم هم همه های دگران
دگران را بهکنار
نگرانم ن
|
|
|
|
|
سرفه سرگیجه:
این شعر حالت داستانی دارد و در مورد یک چرخه مخرب ذهنی که شخصیت داستان در ان گیر افتاد
|
|
|
|
|
چون ماه درخشیدی و بر جآن رسیدی
|
|
|
|
|
مارمولک ها را ببین پف می کنند
بر صورت خوبان گهی تف می کنند
این ما
|
|
|
|
|
ما بقی فرع است ،اصل خود هستی تمام +++
اصل بودنت برحق است وسلام
|
|
|
|
|
خواهان همینم که بغل وا کنی هر شب
از بوی تنت مست نمایی همه ام را
آرامش جانم.....
آغوش تو انگار و ش
|
|
|
|
|
بغض توی سینه عادت شده
اشک روی گونه مرهم شده
در این روزگار تلخ زندگی
خدامونم ناامید شده
|
|
|
|
|
می نویسم برای یادگاری
تا بماند در دلم به ماندگاری
|
|
|
|
|
آنکه در راهِ رسیدن به تو بسیار دوید، چه کند که قصهاش با تو به آخر نرسید
|
|
|
|
|
.
قار یاغیر آی تانری
چیلپاق داملارا.
|
|
|
|
|
توهم گشتی برایم درد و من درمان نمیخواهم
|
|
|
|
|
مَردها می میرند
و زنان در پی آلودگی من بودن
زیرِیوغِ اَلَمِ تنهایی
چادر شرم به دندان حیا می گیر
|
|
|
|
|
زهره ی جان عهد به خود بسته ای غارت و تاراج بلد گشته ای
گشته ای و رشته جانگشته ای غارت و تاراج بلد
|
|
|
|
|
گرچه تو باعثِ آرامش این تن شدهای، ولی اصرار ندارم تو هم از من بگذر ..
|
|
|
|
|
من همان حکایت همیشگی
خط و منحنی و سازه های شاعرانه ام
|
|
|
|
|
من پرنده ای در قفس بودم،
که دنیا برایم به اندازه ی دیوارهای دورم بود...
تمام عمر در قفس به سر
|
|
|
|
|
گفتم این بار عشق آمده است و کمی مهربان شوم
|
|
|
|
|
باغبان رفت و دل از باده چرا پس نگرفت
سر به دار آمد و منصور خطا پس نگرفت
|
|
|
|
|
روزی یک انسان جادوگر
بیا ببین چه توری پهن کرد
با اشعه چشم و سحر درون
آن من را باخود زبان بندکر
|
|
|
|
|
میخواستم بَرنده باشم ،
دل را باختم
|
|
|
|
|
دلت دریا ، دلم مشتاق ساحل
به خلوت گاه آغوش تو مایل
به نرمی تنت در خلسه عشق
زنم پرسه شوداین عیش ک
|
|
|
|
|
بهر اینکه مست شوم ،
پیاله ای شراب ، زعشق ترا ، سرمیکشم
|
|
|
|
|
تو بباف هر دم کلاف خسته تنهایی ام
رج به رج
آجر به آجر
تا ثریا گم شود در پشت دیوار سکوت و خلوت
|
|
|
|
|
دلم یک خلوتی با تو میان لحظه ها می خواست ..
|
|
|
|
|
جهنمی سپیدو پر از برف
هدف ما صعود بود
شد تجربه ی تلخ
سارا و رحمان ومحمد
در دل دماوند
بربام ای
|
|
|
|
|
درخشیدن ستاره به وقت فروشدن...
|
|
|
|
|
مگرمیتوان ترانه بود اما ،
تو را نسرود ؟
|
|
|
|
|
گر تو دیدی بیماری دارو به دست گردان است
این ماجراء زپیشنه ی حکیم و قصاب است
|
|
|
|
|
ای قطره اشک از دل من یا دل ابری
|
|
|
|
|
میان یاس و باورها دلم سرگرم تنهایی است-
درون لحظه هایم، آه سرود سرد رویایی است
|
|
|
|
|
یک روز که عیسای نبی(ع)....
|
|
|
|
|
عشق تو به من آموخت غمگین باشم
و من قرن هاست که غمگینم
|
|
|
|
|
سرای من ایلام و ایرانیان
جنود خداوند به بیگانگان
|
|
|
|
|
صبح زیباست ولی با تو قشنگاست قشنگ
پلک تو حکمهمان تیرو فشنگ است فشنگ
تیر مژگان توآهو به دل وجان
|
|
|
|
|
شعر کودکانه ولادت حضرت رقیه (س)
|
|
|
|
|
یا جان من بگیر و یا دل بده به این دل
|
|
|
|
|
نگاه کن نگاه تو ، حکم شراب می شود...
|
|
|
|
|
تو....
در کارستان نگاهت
چه پنهان
که چنین سهل و آسان
یک سره شد کار دلم
حسین گودرزی""تشنه""
|
|
|
|
|
من از آن روز که در بند تو ام آزادم
|
|
|
|
|
رفتنت تیری بود که سیب روی
سرم را تا همیشه به من دوخت
|
|
|
|
|
دل دیوانه ی ما را چه کسی چون تو شناخت
که به هر کوچه و کویش تو نشان داری و بس
|
|
|
|
|
گله می کرد ماه شبی با اشک وآه
|
|
|
|
|
من یه زمستانی ام
زاده شدم زمادرم دربهمنی زمهریر
|
|
|
مجموع ۲۸۴۸۹ پست فعال در ۳۵۷ صفحه |