يکشنبه ۲۴ فروردين
|
دفاتر شعر جاویدان (جاوید)
آخرین اشعار ناب جاویدان (جاوید)
|
**انسانیت**
**١**
در شهری از فولاد و سکوت،
*انسان خاکی زاده شد —*
پاهایش ستون در خاک،
نگاهش،
با شعلهای از *عشق*،
تاریکی را در هم شکست.
سایه فریاد زد:
*«جهان، معادلهای بیپاسخ است!»*
اما او،
دستانی را به یاد آورد
که *عشق* آفریدند
و آتش افروختند
از خاک سرخ *آفریقا*
تا برف سپید *شمال*.
---
**٢**
در ساحل بیکران *مایا*،
کودکی *صدفی* را در دستان کوچک خود فشرد،
و نام *انسانیت* را
به آغوش امواج سپرد.
دریا نجوا کرد:
*«هر شکاف، روزنهای از *امید است.»*
کودک،
در سکوت صبورانهی خود زانو زد،
و جرقهای کوچک
در *قلب* بزرگش به وسعت *جهان* کاشت.
---
**٣**
*بقا*، گلسنگی بود
که بر ترکهای زمین رویید.
در میان هر شکاف، رد پای *زندگی* است
که با ستونهایی استوار
از *دل* زمین تا *آسمان* سر به فلک کشیدهاند،
در میانشان *پنجرهها* گشوده است
و پرندههای کاغذی
با *پرواز* پیمان میبندند.
---
**۴**
*گذشت*،
باد پاییزی بود
که برگهای *خشم* را بر دوش کشید.
پیر خردمند زمزمه کرد:
*«گذشت، پلی است
میان *رنج* و *آرامش*.»*
*انسان خاکی*،
برگهای خسته را در دست فشرد،
و روزنهی *امید* را
در دل خاطرهها کاشت.
---
**۵**
*امید*،
شعلهای مهربان* بود*
که باران بیرحم نیز خاموشش نکرد.
درخت سروی که بر خرابههای تمدن *مایا* رویید،
ریشههایش تا آسمان زلال *صلح* قد کشید.
دختری سومالیایی،
برگهای آن را به خط بریل میخواند،
پیرزنی ژاپنی،
در کنار برکهای پر از گلهای *نیلوفری*،
منشور *حقوق بشر کوروش* را زمزمه میکند
و خاطرات تلخ *هیروشیما* را به دست *آب* میسپارد.
---
**۶**
بر پیشانی *زمان*،
خطوطی از نور حک شد.
هر *ستاره*، واژهای از زبانی گمشده بود.
مسافر *زمان*، نوجوانی *فلسطینی* را دید،
که نقشهای از *امید* را
با ذغال بر خرابهها نقاشی میکرد،
و جهان را با فردایی *روشنتر* به *صلح* دعوت میکرد.
---
**۷**
*عشق*، رودی است
که از دلِ صحراهای خشکِ *نفرت* میگذرد —
هر سنگ را به لعل *امید* بدل میکند،
و هر تشنه را از *زلالی* سیراب.
در پایان،
سایه در موجهای این رود محو شد،
و *سروشی* برخاست،
که در میان *کهکشان* طنینانداز شد:
*«جهان را نه با عدد،
که با ضربان دستهای گرهخورده میسنجند!»*
دستی از قبیلهی *ماسای*،
دستانی از سرزمین *برلین*،
دستهای از جزیرهی *تاسمانی* —
دستهدسته از سرزمین های *یخزدهی شمالی*،
همه با هم
بذر *دانش* کاشتند
که شاخههایش *آسمان* را شکافت،
و در سایهاش،
چکاوکها ترانهای تازه از *صلح* نوشتند،
که #ایلان ماسک با زیبایی هر چه تمامتر برای بهترینهای جهان ترجمه میکند.
---
جاوید جاویدان
۲۰ فروردین ۱۴۰۴
|
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.