سه شنبه ۱۳ آذر
اشعار دفتر شعرِ فلسفی هایم را شاعر سعید صادقی (بینا)
|
|
سروده های به هنگام، التیام مشام
در ارغوان غزل گاه، انتشار کلام
|
|
|
|
|
دیوانه ای که سر به سرم می گذارد و
عاقل نمای جلوه ی رسوایی ام کجاست
|
|
|
|
|
آری در این راه درازم سخت دل بستم
تا بین عقل و دل بیابم انتخابم را
|
|
|
|
|
می رسد بینا به جایی که در آنجا نور نیست
کار نابینائیم آنجا به جز دستور نیست
|
|
|
|
|
در وصف نهایت ها از روز نخست آمد
آن نسخه ی دیرینم پیوستِ نهانم زد
|
|
|
|
|
دیدی کجا زمینه ی تحقیر من شدی
در قلب خانه در به درم در میان درد
|
|
|
|
|
هبوط آدم و حوا در اوج رسوایی
شروع فلسفه ای شد به نام تنهایی
|
|
|
|
|
در تلاشم کمی از دور خودم دور شوم
شاید این راه نهایی بشود آغازم
|
|
|
|
|
چگونه یاوَر و یاری به شوق می گیری
تویی که در اثرت لق لقِ زبان افتاد
|
|
|
|
|
شعر هم در پیک پیک خود نمی ریزد تمام
ما چه می گوییم آن هنگامه ی زیبا کلام؟
|
|
|
|
|
آمدی تا اینکه آبادم کنی؟
خانه ات آباد آزادم کنی؟
|
|
|
|
|
وقتی سکوتِ ما همه تقصیر کار شد
فریاد تا به سر زده جنبان نمی شود
|
|
|
|
|
هر تکه از نانی که روزی مان نمی گردد
با لحن گریانی به مهلت سوز می خندد
|
|
|
|
|
رقیب ، هرچه بگوید حساب نیست
صبور ، دَر پیِ ضربِ جواب نیست
|
|
|
|
|
به من نخند بردگی بی شکایتم
به من نخند خستگی بی نهایتم
|
|
|
|
|
من کافرم به لعبت دنیا چرا که عشق
دارد همیشه غصه جانسوز مشترک
|
|
|
|
|
من هم مدارا میکنم با او که تنها می رود
پا جای پا بگذاشتن همواره استمرار نیست
|
|
|
|
|
بیدل بگو زیبا ترین میراث دنیا دست کیست
هرکس دلش دریایی است آرد دل فرهادی ات
|
|
|
|
|
هوس بازان نمی یابند دلِ آشفته را آرام
نباید داده اخباری به پیش او بیانی را
|
|
|
|
|
هستم هنوز در شکم تنگِ ماهی ات
تاریک پی نموده ی غفران و روضه خان
|
|
|
|
|
بلبلی دل گیر از این پرپر شدن ها می سرود
بر درخت زندگی دیگر چرا جور و جفا
|
|
|
|
|
هرگز نمیرد آنکه دلش زنده شد به عشق
حالی که در اداره دنیا چه ها نمود
|
|
|
|
|
باور نمی کنید بگویم چه دیده ام
بنیاد سوژه درِ واژه را شکست
|
|
|
|
|
خوابیم پشت جبهه ی خندان زندگی
درمان نکرده خیریه پرداز بردگی
|
|
|
|
|
این ترازی را که تر از هر چه گفتم یاد کن
عاقبت را گر ببینی می شوی سنگین تر از
|
|
|
|
|
سرما بیا بساز و به گرمی حضور یاب
اینجا حضور خاطره گرما نمی دهد
|
|
|
|
|
اوضاع ما همیشه به سامان دیگری ست
سامان نگو سفینه به فرمان دیگری ست
|
|
|
|
|
رها کردی رها کردم رهابادی چنین حایل
به آزادی پناهم ده که بیداری شود حاصل
|
|
|
|
|
برای قافیه زود است رد پای حریف
به فکر شاعریت باش و انتخاب ردیف
|
|
|
|
|
دزدکی قسمت صدایم کرد و با هم ساختیم
عازم تقویم فرداها شدیم و تاختیم
|
|
|
|
|
ما هیچ گاه
درخت را
نخورده ایم
|
|
|
|
|
حیف از
صنعت ترانس ژنیک واژگانم
که انگار
نیازمندِ تکنولوژی دیگریست...
|
|
|
|
|
دو خط کنار هم قرارمان سر تقاطع
|
|
|
|
|
پرستوهای آبادی
باز
لانه را گم کردند
خبرش رسید
|
|
|
|
|
بر زمین مانده گلاب ازلی می لرزد
باورم نیست گُل لم یزلی می لرزد
|
|
|