سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

سه شنبه 9 ارديبهشت 1404
  • روز شوراها
2 ذو القعدة 1446
    Tuesday 29 Apr 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      ای برادر تو همان اندیشه ای ما بقی خود استخوان و ریشه ای مولانا

      سه شنبه ۹ ارديبهشت

      اشعار دفتر شعرِ خورشید_خان اسد شاعر افسانه نجفی

      افسانه نجفی

      بغضی در گلو دارم به صبوری دماوند!!!
      ۹۲ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      آسمان از چشم پنجره به تماشا نشسته تو را
      ۶۴ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      آی عشق !!! بیمار ِ تو مبتلاست...
      ۶۹ بازدید     ۶ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      من تابوتم را به پیکر نیمه جان عشق بخشیدم
      ۵۰ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      نهال خاطرم می خندد اما دلش داغ است
      ۸۴ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      بگذار یکبار هم من نباشم
      ۱۰۳ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      دست و پا می زند نفس...
      ۱۴۸ بازدید     ۱۴ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      کاش من روبه روی خودم بودم تا به ضرب نیزه ی خشم...
      ۱۰۷ بازدید     ۹ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      به روی شانه ی بی عاری انداخته زندگی نعشم را...
      ۳۲۱ بازدید     ۴۱ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      هزار نفر بوسه به روی گونه هایت در انتظار...
      ۱۴۷ بازدید     ۱۱ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      ببخش اگر نیستم سرگرم خاکسپاری خویشم...
      ۱۸۹ بازدید     ۲۴ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      از وقتی تو گفته ای که: " هیچ دوستم نداری!"
      ۱۵۴ بازدید     ۱۷ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      از وقتی تو رفته ای همه جای این خانه را به دنبال خودم گشته ام
      ۱۶۸ بازدید     ۲۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      خور خوره های نفرت می دَرند تنم را از هم
      ۱۴۶ بازدید     ۱۲ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      از برکت ِزنان فاحشه ...
      ۲۰۶ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      آرام‌تر بخند...
      ۱۹۶ بازدید     ۳۱ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      خواب ها! مرا ببرید به آن سوی ناکجا...
      ۱۳۷ بازدید     ۱۱ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      گویی مرده ام همه آمده اند به بدرقه ی تابوتم...
      ۱۸۵ بازدید     ۲۳ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      می ترسم تو را خدا بنامم!!!
      ۲۰۸ بازدید     ۱۸ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      بهشت را بگذار برای وعده ی آخر...
      ۲۱۱ بازدید     ۲۶ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      آتر و آتشک؛جنگ میان ایزد و آتر ؛بر سر تصاحب کردن عشق...
      ۳۵۲ بازدید     ۳۲ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      در؛ شیهه کشان می کشد کنار...
      ۱۶۶ بازدید     ۲۱ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      تو مرا از این جهنم! برهان...
      ۱۴۱ بازدید     ۱۲ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      گفته بودم که بی تو هم دوام می آورم...
      ۱۸۸ بازدید     ۱۸ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      تو را کجای دلم بگذارم؟!
      ۱۸۳ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      در شهری که "عشق" بازیچه ی مردمان ِ بغال است!
      ۱۵۴ بازدید     ۱۶ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      هنوز سرانگشتانم تو را به خاطر دارند...
      ۲۲۱ بازدید     ۲۲ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      بر بلندای دار ققنوس می شود بیدار...
      ۱۵۷ بازدید     ۱۳ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      بوی تن تو پَر می کشد به آغوش سرد خواب هایم
      ۱۶۰ بازدید     ۱۱ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      می شویم در حوض ِ اتفاق اطلس ظریف باورم را
      ۲۲۳ بازدید     ۱۴ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      گلوبند اشک هایم صدپاره شده!
      ۱۸۸ بازدید     ۱۶ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      دارد روی دستانِ واژه جان می سپارد سکوت
      ۲۸۹ بازدید     ۳۹ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      کلاغ ها شاخه ها را بُریده اند...
      ۱۳۴ بازدید     ۱۲ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _آخ! حکم قاصدک تیر است... روزنه همدست ِزنجیر است!
      ۲۰۶ بازدید     ۱۶ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _در این قحطی شوم مرثیه خوانان خود تشنه به خون عیارانند!
      ۱۸۸ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      دریا چه می‌فهمد غم ِ ندیدن ِ باران را
      ۲۲۳ بازدید     ۳۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      تمام لحظه هایی که دلتنگ تو بودم تو را از برگ برگ خاطره می بوییدم
      ۱۷۱ بازدید     ۱۲ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _کر و لالم! با ایما و اشاره بگو چند تا دوست داری مرا؟!
      ۲۲۵ بازدید     ۱۵ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      لای کاشی های دفترم به جا می ماند لمس ماهی های پُر احساس...
      ۱۷۴ بازدید     ۱۹ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _قهر خورشید و آفتابگردان؟! _عشق؛ تمام معادلات را به سُخره می گیرد...
      ۱۸۱ بازدید     ۲۲ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      به هر کجا که رفته ای؛ بر می گردی!
      ۱۵۱ بازدید     ۱۴ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _چشم هایت را به کجای قلبم؛ دوخته ای؟!
      ۱۶۰ بازدید     ۱۹ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      ما را به جرم عاشقی از بهشت راندند !
      ۱۱۸ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      عشق را باطل می کند؛ شک...
      ۱۶۶ بازدید     ۶ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      کلید در باغ را خودم دیدم؛ خدا..‌.
      ۱۵۰ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      باز بر تن کرده کهنه پیراهن عشق
      ۱۵۷ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _فراموشی گرفته ام انگار! تمام اداها و خنده های تو را؛ تک تک برده ام از یاد...
      ۲۱۴ بازدید     ۲۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _آسمان اَبر شد در خیالم کوچه ی محرم؛ با دلم همدرد شد!
      ۲۷۰ بازدید     ۲۱ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      من مس نویسم؛ تا تو بخوانی ام!
      ۱۸۰ بازدید     ۱۲ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      عاقبت از دلتنگی تو خواهم مُرد...
      ۱۵۷ بازدید     ۱۸ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _به پای درخت کُنار اگر می ریختم؛ آن همه عشق را!!!
      ۱۴۸ بازدید     ۱۹ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      شهر دارد از درد به خود می پیچد بدجور
      ۱۳۹ بازدید     ۴ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _خنده خیلی قشنگه؛ وقتی رو لب های تو باشه...
      ۱۹۳ بازدید     ۱۲ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      دست هایت را به من بده!
      ۱۵۸ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      سال هاست؛ سفره ها پُر از بغض است!!!
      ۱۴۹ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      ای کاش جرعه ای از تو را می دزدیدم!
      ۱۷۴ بازدید     ۱۷ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      تو که می آیی؛ بهار هم سراسیمه
      ۱۶۵ بازدید     ۱۲ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      در این دور ِ پُر تکرار؛ _هما؛ تویی! _افسانه؛ منم!
      ۱۵۹ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _گُل برنجک! آخرین زمستان را دوام بیاور؛
      ۱۷۳ بازدید     ۲۳ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _تمام راه را دویده بودم؛ گویی که سیب را...
      ۲۱۵ بازدید     ۱۳ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      برای قامت بی قواره ی زندگی...
      ۲۳۶ بازدید     ۱۹ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _سال هاست نشسته ام بر سر دوراهی...
      ۱۸۴ بازدید     ۹ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _هربار که نبودنت را می بینم...
      ۱۹۴ بازدید     ۲۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _بگو چند بهار دیگر باید از راه برسد؟!
      ۱۸۶ بازدید     ۱۳ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      دیشب در اوج مستی با پای لرزان خودم را به پشت بام رساندم ...
      ۲۵۰ بازدید     ۱۹ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _برهنه ام! _قحطی زده ای دل به دریا زده
      ۱۶۹ بازدید     ۱۷ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      تو مثل یک افسانه ی هزار شب در خاطره ها جاوید گرفتار می مانی هرچند پیکرت این روزها پاره ی پریشا
      ۱۹۳ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      برای خاطرم که غمگین است دیدار او نوشداروی شیرین است
      ۱۹۸ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      بکوب باران! بکوب باران بر خسته ی شانه های این شهر
      ۱۳۹ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      خنده های تو به تن مُرده ی بیابان می دهد بی شک تن پوشی از جنس بهار ..‌.
      ۱۷۴ بازدید     ۸ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _آی عشق! تو روشن ترین آیه ای پاک ترین سوره ی ناب!
      ۲۲۲ بازدید     ۱۷ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      جوانه زدن؛ همه آرزویم! چه وقت زمستان توست؟!
      ۱۷۷ بازدید     ۹ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _برای گرم شدن؛ به یک لیوان چای هم قانع می شوند اشک هایم...
      ۱۹۵ بازدید     ۱۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      فرقی ندارد؛ غبار باشد یا مه!
      ۲۵۴ بازدید     ۱۳ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      _روی تمام زخم هایم کتاب خواهم گذاشت...
      ۱۷۷ بازدید     ۱۸ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      خودت را کنار من کتمان کن
      ۲۰۱ بازدید     ۱۴ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      گویی دستان ِ خدا؛ چشمان تو را به پس زمینه ی خاطرم میخ کرده!
      ۲۹۵ بازدید     ۲۴ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      تو اگر خودت را هر شب مثل خون! در رگ هایم تزریق کنی؛
      ۱۹۸ بازدید     ۲۰ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      چشم هایش تمام زخم هایش را در نگاهم قلمه زد...
      ۲۰۶ بازدید     ۲۲ نظر

      ادامه شعر

      افسانه نجفی

      به بهشت رسیدم؛درها را می بندم...
      ۲۷۵ بازدید     ۲۳ نظر

      ادامه شعر

      مجموع ۱۰۲ پست فعال در ۲ صفحه

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      8