سه شنبه ۴ دی
اشعار دفتر شعرِ سمت خدا شاعر سید محمد حسن فقیه( البیان)
|
|
به صدای قدمهای آدم هایی که تشنه اند خوب گوش فرابده
اینان تشنه سجده وصالند
اینان عاشقانی هستند که ر
|
|
|
|
|
درمیان سکوت غریبانه شب
آسمان کربابیل
سخت تر از سنگ و رنگینتر از خون
|
|
|
|
|
بکجا می روی ای دوست
خانه نشانش اینجاست
و در این آبادی، خانه بی وصل
تو ویران است
|
|
|
|
|
تو پناه منی یا رب
تو نشان منی یارم
کجا کجا تو را بیابم تو بگو
کجا کجا شوم به راهت تو بگو
|
|
|
|
|
اهل خوزستانم
جانمازم سجاده ایست ریسمانش کرخه و کارون و هور
روی این سجاده نقشیست روان اما خشک
تَر
|
|
|
|
|
خاندانی از قافله نور رسید
کوکب رستاخیز نبی بر پا شد
همه در هم همه ای در تصویر
برگ سبزی به بهاری و
|
|
|
|
|
چه قشنگ است فرش الماس سپید
روی دشتی پوشیده به تمنای امید
نور آن دشت طیفی از احن قزح
سایه به انداز
|
|
|
|
|
خاک را گفتند از پی چه سجده عشق بر تو است
و از چه خالق اینچنین نقش سبحان بر تو بست
گفت خاکم و خاک ن
|
|
|