سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

حمایت از شعرناب

شعرناب

با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

شنبه 3 آذر 1403
    22 جمادى الأولى 1446
      Saturday 23 Nov 2024
        مقام معظم رهبری سید علی خامنه ای و انقلاب مردمی و جمهوری اسلامی ایران خط قرمز ماست. اری اینجا سایت ادبی شعرناب است مقدمتان گلباران..

        شنبه ۳ آذر

        سجده خاک

        شعری از

        سید محمد حسن فقیه( البیان)

        از دفتر سمت خدا نوع شعر غزل

        ارسال شده در تاریخ دوشنبه ۳ تير ۱۳۹۸ ۲۱:۰۸ شماره ثبت ۷۴۸۸۱
          بازدید : ۳۱۹   |    نظرات : ۶

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر سید محمد حسن فقیه( البیان)
        آخرین اشعار ناب سید محمد حسن فقیه( البیان)

        خاک را گفتند از پی چه سجده عشق بر تو است
        و از چه خالق اینچنین نقش سبحان بر تو بست
        گفت خاکم و خاک نقش افسون خداست
        روح قدسی بر نگار گرد تصویر خداست
        در حقیقت  خاک بودن پستی ذات من است
        در وجودم لطف یا حق گوهری اندوختست
        جلوه اندام کمالش در نگاهم تصویر شد
        کالبد گیتی بنامم قالب هستی شد
        راز هستی در حقیقت بامر او خاک آلود شد
        خاک بی مقدار زحق جای پای او شد
        چهره خاک از الست جان قدسی برگرفت
        جمع شد در آن واحد شکلی از یا هو گرفت
        امر شد زین کار خلقت سجده بر او بایدش
        سجده بر خاک خدایی سجده بر حق بایدش
        جمله از تفسیر کارش ملک سجده می کنند
        خاک بی مقدار را جای او سجده می کنند
        از میان خلق تند گفتش، خاک را سجده چراست
        ذات اقدس خالقم هست ، سجده بر خاکش چراست
        خاک کز پستی پلشتی بی نفس بی مقدار است
        شور و شوق افروختن سجده بر او عار است
        خاک چون ذره ذره قامتش را جمع کرد
        کالبدی چون وجه الله یک نفس غوغا کرد
        خاک گشت تاریخ خلقت مبداء هستی زحق
        و از وجودش آفرینش سنجش و معیار حق
        نزد حق اینچنین شد خاک بی مقدار گران
        نقش سبحان اله بر ذات او در و گران
        مهر بر پیشانی خاک اشهدی بر خلقت است
        سجده خلق به خاک سجده بر آن خالق است
        جان خلقت چون نگینی صورتی از خاک شد
        روح حق در خاک دمید و جان خاک افلاک شد
        اینچنین است عشق سجده بر نگین خاک شد
        ذره ای بی مقدار بود قامتی از الله شد
        ۱
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        عباسعلی استکی(چشمه)
        چهارشنبه ۵ تير ۱۳۹۸ ۲۲:۴۵
        به شعر ناب خوش آمدید خندانک
        منوچهر منوچهری (بیدل)
        چهارشنبه ۵ تير ۱۳۹۸ ۱۶:۵۲
        بسیار زیبا تشکر از اشعار زیبای شما خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک خندانک
        همایون طهماسبی (شوکران)
        چهارشنبه ۵ تير ۱۳۹۸ ۱۷:۴۷
        درودتان
        زیباااا
        خندانک خندانک خندانک
        یدالله عوضپور    آصف
        چهارشنبه ۵ تير ۱۳۹۸ ۲۰:۰۶
        جناب فقیه عزیز درودها برشما
        خندانک خندانک خندانک
        لیلا امریاس(پریسا)
        پنجشنبه ۶ تير ۱۳۹۸ ۰۸:۴۴
        درود
        مهدی سالوند (مهدی)
        شنبه ۸ تير ۱۳۹۸ ۱۹:۰۳
        درود بر شما
        خندانک خندانک خندانک
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        نادر امینی (امین)

        یکی از بزرگان اهل شعر درودی فرستاد برمن از روی مهر نبودم لایق حمو ثنای بندگان بباشم حقیری زشرمندگان سرودم تا که سنجم عهد خویش به اشک یتیمان پای افتاده پیش نه من آن نیک سرشتم در این روزگار ولی من کجا وسعدی روشن فکار کنون من درودی فرستم مریم که عادل بود کنیه اش چو عادل هماره بود با همه بنیه اش
        مدینه ولی زاده جوشقان

        تو ای آن که در قلب و روح منی اا خداوند حکمت خدای غنی اا به اطراف خود هم نگاهی بکن اا بتابان بر این سر زمین روشنی مدینه ولی زاده ی
        مریم عادلی

        درود برشما شاعر نیک سرشتتتت کاش دنیااز فکرتان مینوشت
        نادر امینی (امین)

        مرده آن است که نامش به نکویی نبرند ورنه هرمرد تبهکار به جهان زنده بود لیک مرد فداکار فلکی زنده کند دست دردست فقیران دهد و خرج یتیمان بکند این چنین که رسم خردی درجهان زنده بود پیش یزدان همه از فقر وغنیآن برازنده بود نه ستم بیند و نه ستمکار بود عاقبت در پی عقبی رود پا زدنیا بکشد
        مریم عادلی

        دستها خالی اند ازسخا و سلامممممم هیچ چیز پس نجو ای نکومرد تام

        کاربران اشتراک دار

        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        5