سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

جمعه 5 بهمن 1403
  • انتخابات اولين دورة رياست جمهوري اسلامي ايران، 1358 هـ ش
25 رجب 1446
  • شهادت حضرت امام موسي كاظم عليه السلام، 183 هـ ق
Friday 24 Jan 2025

    حمایت از شعرناب

    شعرناب

    با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

    وقتی این همه اشتباهات جدید وجود دارد که می‌توان مرتکب شد، چرا باید همان قدیمی‌ها را تکرار کرد. برتراند راسل

    جمعه ۵ بهمن

    اشعار دفتر شعرِ دل نامه شاعر علی پورزارع هیچ

    علی پورزارع هیچ

    «خواجه نوروز» بهار شد، سبزه رویید، شکوفه شکفت، بلبل خواند، پرستو شاد، چلچله از سبزه زار گفت.
    ۱۲۹ بازدید     ۱۸ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    «یادمان جانکاه» شب بود، ابتدای هجوم تاریکی، تلخی تازش غم ها بود. جغدی چون سایه ای شوم، بر رو
    ۱۱۷ بازدید     ۱۶ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    «سایه‌ی امید» قامتش خمیده، روحش رنجور، جسمش تکیده. مویش سفید، دلش گرفته. خسته از جبر زمانه،
    ۱۱۰ بازدید     ۱۸ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    «سرود سرور» تو را می‌شناسم، گویی تورا جایی دیده‌ام، صدایت را شنیده‌ام. تو از دل شاهنامه آمدی،
    ۱۳۱ بازدید     ۱۲ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    در غروبی تاریک نشسته بودم. غرق در افکار. دلشکسته از گذشته، دلخوش به آینده. تکیه کرده به سرو تنها
    ۱۳۴ بازدید     ۱۴ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    عمریست پنهان کرده ام، زخم ها را، در شوره زار لبخند ها، در سراب خوشی ها.
    ۱۵۵ بازدید     ۲۳ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    می‌گذشتم از کنار آتشکده‌ی خاک خورده، از این زیگورات اجدادی، یادآور شکوه باستانی، از میان دریاچه خ
    ۱۶۱ بازدید     ۶ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    در ساحل زمان، موج سکوت و سکون، به سپیدی موهایم می‌خورد؛ خستگی از دل جبر سیاه زمانه، می‌دمد در ر
    ۱۴۶ بازدید     ۳۰ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    در گوشه ای از حیاط، نگاهش به ماه می‌کند گیر . تاریکی، سرمای وجودش را سردتر می‌کند؛ دلش را پر درد
    ۱۹۰ بازدید     ۱۶ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    «کیمیا» روزی در این دشت فراخ، سبزه ای می‌روید، همنشین گلی می‌شود، به یاد تو، اورا با لبخند در آ
    ۱۳۵ بازدید     ۱۸ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    «رویای خیس» شبی همچون ژنده پوشی شبگرد، به کوی تو آمدم سرگردان. اهل کوچه همه در خواب. سراغت را می
    ۱۸۰ بازدید     ۲۱ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    بر روی ایوان خانه، زیر نور مهتاب، روی صندلی چوبی نشسته، تمام شب را گرفته در آغوش، با چشمانش می‌گ
    ۱۲۹ بازدید     ۲۹ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    باز هم تنهایم در این قفس، او نیست. چه بی‌رحمانه نیست. در افق دور دست زوال می‌بینم. سخت می‌گذرد د
    ۱۴۵ بازدید     ۱۸ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    تو آمدی، در قامت زروان، شاید که داغ هزار ساله را شفا بخشی، شاید که منجی چینوت شوی.
    ۲۳۵ بازدید     ۱۶ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    چه زیباست! هوایی که تو نفس می‌کشی، عطر نفس هایت را برایم می آورد ارمغان. چه زیباست! مهتابی که بر
    ۱۵۹ بازدید     ۲۰ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    در نگاه پر از موجم، در نفس آرامم، در خیالم که پر از یاد توست، به تو می اندیشم.
    ۱۳۴ بازدید     ۱۸ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    دیرگاهی است، که ریخته سیاهی شب، همه جای این دشت، ارمغان آورد خاموشی لب. دیر زمانی است، که شب سر
    ۱۲۶ بازدید     ۱۹ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    گفت غمگینم، گفتم دردت به جانم، غمت به جانم، تمام غم هایت را می‌خرم به لبخندی از تو. گفت روحم غمی
    ۱۳۵ بازدید     ۸ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    من به یک استکان چای پشت پنجره‌ی یک کلبه‌ی جنگلی در هوای مه آلود قانع ام؛ فارغ از هیاهوی آسمان.
    ۱۶۹ بازدید     ۱۷ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    شب، انگور وار، به ایوان پیچید، به گردو، به گیلاس، من مانده ام تا شب بر پیکره‌ی خانه نماند، تا
    ۱۷۷ بازدید     ۱۵ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    من چه هستم؟ شعری غمگین، زخمه ای حزن انگیز بر سه تار، یا که آوازی غمین. نکند قطره اشک بی قراری ها
    ۱۳۰ بازدید     ۱۴ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    بگذار در پناه می، پر شوم از مهر تو. بگذار سیر شوم از آغوش، از آشوب، از تو.
    ۱۵۲ بازدید     ۱۴ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    برایت شعر سرودم، از تو گفتم، از تو خواندم، از تو نواختم، اما تنها نسیم آنها را شنید، تنها مهتا
    ۱۴۶ بازدید     ۸ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    کاش دیدارمان به زمستان افتد، به دی، به بهمن، تا که سپیدی موهایم را در لابلای شاخه های سنگین و سپی
    ۱۳۱ بازدید     ۱۱ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    کجاست آن سمت بیشه؟ من از کدامین راه می رسم به نارون؟ زیبا شبنم صبحگاهی، نشسته بر گلبرگ لادن، همس
    ۱۸۵ بازدید     ۱۵ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    دشت بود و نسیمی، پرنده بود و پروازی، ماه بود و بامی، من بودم و تو.
    ۱۶۶ بازدید     ۱۳ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    جوی آبی پر آب، سبزه هایی زیبا، بوی گل ها در هوا، بلبلی آواز خواند.
    ۱۸۳ بازدید     ۲۰ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    وجودم طوفانی است، زورق دلم غرق شده است، ناخدای من کجاست؟ ساحل آرام من کجاست؟ آه که این طوفان چه
    ۲۷۶ بازدید     ۱۲ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    درد چیست ؟ رخسارش به که ماند؟ چه طعمی دارد؟ صدایش چگونه است؟ چه رنگی دارد؟
    ۳۲۴ بازدید     ۱۵ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    نبود تو، از نیستی من می‌گذرد، از مرگ آرزو، از مرگ پنجره. در خواندن نام تو آوای زندگی بود نهان
    ۱۳۷ بازدید     ۱۰ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    مهتاب را ندیدم امشب. آیا که پرده از نقاب برداشته ای؟ آری، به گمانم که پرده از رخسار گرفته ای، یا
    ۱۱۸ بازدید     ۷ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    مهتاب را ندیدم امشب. آیا که پرده از نقاب برداشته ای؟ آری، به گمانم که پرده از رخسار گرفته ای، یا
    ۱۱۰ بازدید     ۱۰ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    هنوز هم یادت می‌دهد بوی گل نرگس نچیده، طعم انار رسیده.
    ۹۳ بازدید     ۱۱ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    هیاهوی ثانیه ها، رسیدن موسم تو را، می‌دهند نوید. باید تو را نشست به تماشا، کنار شنزار بی انتهای
    ۸۹ بازدید     ۱۰ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    هراس تنهایی است، شب تنهایی، سرما تنهایی. رود زیبایی است، چشمه زیبایی، نگاه تو زیبایی.
    ۱۲۸ بازدید     ۱۰ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    باید گذر کرد، باید گذشت، همراه جوش و خروش نهر؛ و من، مسافر مسیر آب؛ حال خواه برکه باشد، خواه س
    ۱۶۲ بازدید     ۳ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    سهراب، آیا قایت جا دارد؟ برای من و خاطراتم، برای درد و غم هایم، برای کوله بار خستگی هایم، جا د
    ۱۶۲ بازدید     ۱۵ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    من، قطره‌ی تنهای ابر فراق، باریده‌ی جفا. نه آنقدر آرام که بشوم مروارید، نه آنقدر آشفته که بشو
    ۱۱۵ بازدید     ۴ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    ارمغان کاش به این کنج خراب خلوت ما هم کلاغی سر می‌زد، به اینجا پر می‌زد. کاش در این خاک خشک ترک خ
    ۱۴۲ بازدید     ۱۲ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    هیاهوی ثانیه ها، رسیدن موسم تو را، می‌دهند نوید.
    ۱۶۹ بازدید     ۷ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    ابر هست، مهتاب نیست، حوض هست، آب نیست، بید مجنون چرا بی‌تاب نیست.
    ۱۷۶ بازدید     ۸ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    سمان آبی، آفتابی. نسیم خنک می‌وزد. من در سایه نشسته ام، روی فرشی از چمن. شاخه های درخت می‌لرزد.
    ۱۷۵ بازدید     ۱۴ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    در من کسی می‌شکند، اشک می‌ریزد، فرو می‌ریزد، می‌شود ویران.
    ۱۲۴ بازدید     ۱۰ نظر

    ادامه شعر

    علی پورزارع هیچ

    هوای مطبوعی بود، رود از کنار ما می گذشت، تا دوردست دامنه جاری بود، ریشه های پرتقال های پایین دست
    ۲۲۱ بازدید     ۱۱ نظر

    ادامه شعر

    نقد و آموزش

    نظرات

    مشاعره

    کاربران اشتراک دار

    محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
    کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
    استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
    7