يکشنبه ۴ آذر
یادمان جانکاه شعری از علی پورزارع هیچ
از دفتر دل نامه نوع شعر سپید
ارسال شده در تاریخ سه شنبه ۱۵ اسفند ۱۴۰۲ ۰۲:۲۱ شماره ثبت ۱۲۸۲۴۱
بازدید : ۱۰۶ | نظرات : ۱۶
|
دفاتر شعر علی پورزارع هیچ
آخرین اشعار ناب علی پورزارع هیچ
|
«یادمان جانکاه»
شب بود،
ابتدای هجوم تاریکی،
تلخی تازش غم ها بود.
جغدی
چون سایه ای شوم،
بر روی گردوی انتهای خانه بود،
کنار آرامش انگور.
شب بود،
ابتدای هجوم تنهایی،
روبروی جنگل خاموشی.
شبپره ای شکار خفاش شد،
در سکوت!
کرم شب تاب ترسید.
شب بود،
ابتدای هجوم هراس،
شروع نقاب تاریکی،
اندوهی عمیق مرا ربود.
این تاریکی
این شومی
تا کرانهی نگاه ادامه داشت؛
تا کی این تاریکی،
تا کی این شومی؟
سکوت شب مرا در آغوش گرفت.
باد سرد وزید،
تن غنچه لرزید،
برگ شب بو پژمرد،
قلب گنجشک، دیگر نتپید.
شکسته چرا بال عقاب؟
خونین چرا پر زاغ؟
ترس در هوا!
وحشت در دل،
یاس دژم.
همراه وحشتی جان سوز،
در پشت پردهی شب،
مرگ جاری در رگ های زمان.
فانوس خاموش،
قاصدک سرگردان،
آغاز پریشانیهای بیپایان،
رها شده در خلوت دل.
در آرزوی رهایی،
نوری آغاز خواهد شد،
و این تاریکی بیرحم،
برچیده خواهد شد؟
«هیچ»
|
|
نقدها و نظرات
|
درود بر شما سپاس فراوان 🙏🏻🌹🙌🏻 | |
|
درود و مهر سپاس از همراهی همیشگی شما 🌹🙏🏻 | |
|
درود و سرور سپاس از مهرتان مانا باشید | |
|
درود سپاس فراوان سربلند باشید | |
|
درود و مهر سپاس فراوان بزرگوار مانا باشید | |
|
درود بر شما سپاس از مهرتان گرانمهر مانا باشید | |
|
درود بر شما سپاس از مهرتان بزرگوار 🌹🙏🏻🙌🏻 مانا باشید | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
درودبرشما
بسیارزیبابود