سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

يکشنبه 24 فروردين 1404
    15 شوال 1446
      Sunday 13 Apr 2025

        حمایت از شعرناب

        شعرناب

        با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

        هر كه كسي را در گناهي رسوا كند چنان است كه آن گناه را خود كرده است و هر كه مؤمني را به چيزي سرزنش كند از دنيا نرود تا آن را خود بكند.حضرت محمد (ص)

        يکشنبه ۲۴ فروردين

        شوریدگی

        شعری از

        علی پورزارع هیچ

        از دفتر هیچ نامه نوع شعر سپید

        ارسال شده در تاریخ ۵ روز پیش شماره ثبت ۱۳۶۹۵۱
          بازدید : ۳۸   |    نظرات : ۳

        رنگ شــعــر
        رنگ زمینه
        دفاتر شعر علی پورزارع هیچ
        آخرین اشعار ناب علی پورزارع هیچ

        «شوریدگی»
         
        در این شام تار،
        در پشت پنجره نور،
        که باد از میان شاخه‌های بید می‌گذرد
        و آه تو را به ارمغان می‌آورد از دور،
        لبخندی بر لبانم نقش بسته؛
        اما، چه کسی می‌دانست برای آخرین بار!
         
        درد تو،
        مانند برفی سنگین،
        بر شانه‌های من می‌بارد،
        می‌نشیند و سنگینی می‌کند.
         
        چه خوش است
        دردت را به جان خریدن،
        غمت را به دوش کشیدن،
        رنجت را در دل پذیرا بودن.
         
        آه...
        این زخم تازه،
        چه آشناست،
        چونان تیغ برنده‌ای
        که هر بار
        در همان جای قدیمی فرو می‌رود.
         
        کاش می‌شد
        در این بازار پرهیاهو،
        که همه‌چیز را می‌فروشند،
        حتی عشق را،
        تمام لاله‌ها را می‌فروختم
        به قیمت جان؛
        همان‌ها که در خاک آرزوهایم روییده‌اند،
        تا لبخندی برایت می‌خریدم!
         
        چه خوش غمی است
        در سینه‌ام مهمان؛
        چه خوش دردی است
        در چهره‌ام پنهان،
        چه شیرین،
        چه دلنشین،
        کاش تو را ترک کند،
        تا در آغوش گیرمش سخت،
        در وجودم
        عمری را شود مهمان!
         
        چه شیرین است این زهر
        که در جانم می‌نشیند...
        چه تلخ است
        تو را این‌گونه رنجیده دیدن؛
        بی‌تو،
        حتی لحظه‌ای زیستن!
         
        آه، ای مرثیه غریبانه من...
        من،
        همان‌جا ایستاده‌ام
        که تو لبخندت را
        به باد دادی.
        غم تو،
        مانند یک فنجان قهوه تلخ است
        که می‌نوشم،
        و ماه
        در ته آن موج می‌زند.
         
        به سرخی آسمان
        هنگام غروب،
        آنگاه که خورشید
        در سایه‌ها محو می‌شود،
        پشت کوه‌ها پنهان می‌شود،
        سوگند،
        چه خوش است پژمردن
        به پای تو!
         
        «هیچ»
        ۲
        اشتراک گذاری این شعر

        نقدها و نظرات
        شاهزاده خانوم
        ۳ روز پیش
        درود بر شما خندانک
        زیباست خندانک
        عباسعلی استکی(چشمه)
        ۲ روز پیش
        پر احساس و زیباست
        طولانی؟ خندانک
        محمدرضا آزادبخت
        ۳ روز پیش
        درود یر شما خندانک
        زیباست
        تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


        ارسال پیام خصوصی

        نقد و آموزش

        نظرات

        مشاعره

        کاربران اشتراک دار

        محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
        کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
        استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
        1