پنجشنبه ۸ آذر
اشعار دفتر شعرِ آرزو شاعر نرگس زند (آرامش)
|
|
کاش چرتکه ی اندیشه ی ما ...
|
|
|
|
|
درون مخمل رویا ستیز آغوشم
به جای وصله به شب آستر زدم به دلم
|
|
|
|
|
برای تفکر وآگاهی هزینه ای پرداخت نمی شود..
|
|
|
|
|
از صداقت سوال پرسیدند تا خاست بگوید
در گلو صدا قطع شد
|
|
|
|
|
اینجا برای زندگی کردن چقدر تنگ است..
|
|
|
|
|
کسی ته دیگ احساسم را مستحق محبت نمی دانست!
|
|
|
|
|
پیغمبری از مشرق جانم فوران کرد
|
|
|
|
|
فریاد در گلو زمین گیر شد..
|
|
|
|
|
آمدم خانه ی دل را تکانی بدهم
|
|
|
|
|
روزی زنی در کوچه ها آواز میخواند
با هر کلامش آیه ی اعجاز میخواند
|
|
|
|
|
هر گاه خواستم زبانم به شکوه وا کنم
تصویر اخرت را در آیینه ،ها کنم
|
|
|
|
|
سال ها در خواب هایم رد پایت مانده است
در خیالم ،آه آوای صدایت مانده است
|
|
|
|
|
من بارش بارانم ودلتنگترین ابر زمانم
از بوی نم کوچه خیابان زیبا ترین حس،بمانم
|
|
|