نفرین بر این روزگار ناخلف
بر این عدالت خاموش
بر این دیوار دروغ
که میکند لبخند را در قفس
و اشک را آغاز هر نفس
نفرین بر این دستان بی رحم فلک
بر قصه های پر کلک
نفرین بر این زمین
که نمیگردد به مدار آه
به مدار یک مادر بی پناه
نفرین بر نفس
بر نفس های پر هوس
نفرین بر نگاههای پرغرض
بر دلهای شیطانی پر مرض
نفرین بر فریبی که شد قدر
بر لب های بسته
بر صدای های بی خبر
نفرین بر تقدیر پرشکست
بر رویایی که در خاک نشست
نفرین بر شب های تب کرده پرتکرار
بر روزهای غمزده ی پر ملال
نفرین بر زنجیرهای به هم پیوسته
بر تزویر های بر دل نشسته
نفرین بر تبر
که شاخه را برید، بیخبر، آغاز یک خطر
بر آنکه لبخند را کُشت ، بی سبب
لبخند بر لبان پدر، یک کارگر
نفرین بر جهان بی امان
که نیست در او نشان ، انسان
نفرین بر رفاه بی درد
هم وزنش هیچ ندارد، درد
نفرین بر بقضی که بی اشک نام.
بر عهد بی عمل
صلح بی ثمر
نفرین بر آوارگی ، جنگ ، تفنگ ، بمب
که ساخته شده است از اتم
و نفرین تمام نمیشود
بر این نوع بشر
بر شر
نفرین هر چی باشعع واسه هر کی باشعع دوست ندارم...
انشاءالله که قلبتون به آرامش برسع