سه شنبه ۷ تير
اشعار دفتر شعرِ razbikasan شاعر محمد باقر انصاری دزفولی
|
|
توکجایی.عارفانه.عاشقانه
من چه دیدم به وصالت
توپراز لطف و صفایی
دل ما را توپنایی
تو همان ن
|
|
|
|
|
درد دل
غمگین نمی سرایم، از بهر تو ترانه
گویم حدیث دردم ،با شعر و با زبانه
ساقی دلم گرفته،پرکن ت
|
|
|
|
|
چراغ دانش .علمی .اجنماعی
تو نوری در شبِ تیره
چراغی تودل و جان را
رها بخشا به علمِ خود
نگاه کور
|
|
|
|
|
من کتابم .علمی .اجتماعی
غرق دانش می کنم ذهن تو را
من برایت دُر و گوهر می شوم
واژه ها را می برم
|
|
|
|
|
شیخ صنعان دلم: عارفانه.عاشقانه
شیخ صنعان دلم گر چه پشیمان شده است
آیت دین و دلم لیلیِ دوران ش
|
|
|
|
|
مرغ آتش خوارعشقم..580
گفت مرغ عاشقم گلخانه می خواهم چه کار؟
بهرسوزوناله ام غمخانه می خواهم چه کار؟
|
|
|
|
|
راه خدا
گر چه در میخانه ایمانم برفت
آن چه درمیخانه رفت، راهِ خداست
مستی و آزادگی در راه اوس
|
|
|
|
|
ای عاشقان ای عارفان..578
آتشی در سینه ات گر او نهاد
گر بسوزی آتشش همچون دواست
محمد_باقر_ا
|
|
|
|
|
خدای من
این همه دیوانگی مستانگی
دانی ز چیست ؟
جان وتن دادن
در ره آزادگی است
محمد_باقر_انصا
|
|
|
|
|
دراین شب های رمضان
خدایا گر تو باز آیی . بگیری دست تنها را
چه روشن می کنی از نورخود این قلب ش
|
|
|
|
|
قایقی باید ساخت
قایقی باید ساخت تا به دریا برویم
طلب موج کنیم دل به طوفان بزنیم
باید از مرگ
|
|
|
|
|
ای یار..عارفانه
تو مکانی تو زمانی تو امیدی همه جانی
همه از رای تو دیدم به جهان امن و امان را
ز تو
|
|
|
|
|
بهارچشمانت..575
دراین کویر خشک
همه محتاج بارانند
و در آرزوی یک بهار
عزیزم خوب میدانی
که ما ت
|
|
|
|
|
ما مردمان ایرانیم.573
با سعی و کوشش و کار
با ابتکار و بیدار
رو خاک پاک ایران
باغ و بهشت بسا
|
|
|
|
|
ای خدا..فلسفی . اجتماعی
دلخسته را یاری بکن ای یاور و ای یار ما
دستی بگیر و سوی ما با مهر و عشق خود
|
|
|
|
|
مست چشمانت. 571 عاشقانه. عارفانه
عاشق شدهام یارا ، بر زلف پریشانت
من مست وغزل خوانم ،بینم رخ زی
|
|
|
|
|
مردانگی
قصه ء مردانگی افسانه نیست
معنی مردانگی بی رنگ شد
معرفت. حال و هوایی داشت هان
|
|
|
|
|
یارآمده..عارفانه. عاشقانه..570
در دشت غم راندی مرا، گیسو کمندی کرده ای
صیدی نمودی این دلم، طوفان ب
|
|
|
|
|
گلزارمستی 569
می شوم گلزار مستی در حریم دیدنت
چشم ها را می گشایم موقع گل چیدنت
نغمه ی زیبای تو
|
|
|
|
|
ای یار من..568
ای همه دین و دل و ای یار من
بیش ازاین غافل مباش ازکار من
یاد روز اولین دید
|
|
|
|
|
چرا؟
ماندهام در کار این گردون چرا؟
علم در دوران ما کم رنگ شد
علم در دوران ما بازیچه شد
با تعص
|
|
|
|
|
آرزوتو.عارفانه.عاشقانه.567
آرزو تو عشق تو، هر چه گویم او تویی
هو تو و یا هو تویی ، ذکر تو جادو توی
|
|
|
|
|
من عاشق تو هستم، 566
من عاشق تو هستم، من را تومبتلا کن
دل را بزن به دریا، وآنجا مرا صدا کن
از
|
|
|
|
|
خدای من کحایی؟!
من که نه دیدم به شکم یک غذا
شام کجا هست مرا ای خدا
داغ دلم را چو کنی تا
|
|
|
|
|
مناجات سحرگاهان
زین پس به سحرگاهان آهنگ من این باشد
یارب تو پناهش باش اندر همه درمان ها
محمد_با
|
|
|
|
|
خدایا
به دنیا آمدم با غم ،و با محنت شدم همدم
چرا با غم شدم همدم ،بیا حل کن معما را
در این دنیای و
|
|
|
|
|
فریاد پرستار...
امدم با حال زارو
صدهزاران پیچ وخم
دل پریشان شاد و خندان
باید که درمانت کنم
|
|
|
|
|
فقر
دریای فقر اینجا ،توفان زده به دل ها
ساحل نشین بی دل ،بنگر موج بلا را
م_ب_انصاری_دزفولی
|
|
|
|
|
میهنم ایران ما .تنهایی..564
میهن ایران ما بودی کسی یاری نکرد
سینه ات از واژه خیس و گریه ات کا
|
|
|
|
|
ایرانمان براثرکرونا
گشته ماتمکده و نیست ز شادی اثری
که به افلاک رود ناله ای از خون جگری
همه
|
|
|
|
|
رود کارون .565
کارون
تو گلی که ریشه داری
به میان برف وبارون
فریاد
تو ببین دل مرا خون
چه شد
|
|
|
|
|
کرونا
ما بیماران کرونا را
دریاب ای خدای ما
تنها دوای درد ما
علم تو باشد رهنما
نگذار تا با خو
|
|
|
|
|
مهتاب
مهتاب را
بشارتی ده به پیک نگاهت
تا همه ی شب را
معشوق بی ظلمت شب باشد
و خورشید را
به ط
|
|
|
|
|
باور کنید...527عاشقان
هر دمی بر یاد دلدارم مرا باور کنید
کوه کن گشتم ز فرجامم مرا باور کنید
خست
|
|
|
|
|
اوست..عارفانه
این دل دیوانه را
معشوق اوست
می روم درراه او
معبود اوست
مبداء و مقصد در عا
|
|
|
|
|
فریادها..529
فریاد
پرنده ها
فراموش نکنید
پروازرا،
پرواز
در هر سپیده دم
درآسمان آبی
باشب
|
|
|
|
|
ای یاران
دریایی شددلم،
میدانم كه آسان دست برنمی دارد
ولی
باد وطوفان است در دریا
دگر بر نمی
|
|
|
|
|
هفت سین شادی دل ها
من شادی دل هارا اندر قدحی چیدم
برسفرهء هفت سینم با سبزه وریحان ها
بو
|
|
|
|
|
جان من..562عارفانه .عاشقانه
از چه روی ز یاد من، ای که تویی جهان من
هر نفسم به یاد توست، ای که
|
|
|
|
|
پدر
باکس وبیکس..
پدره .
کسی که صبح زودازخواب بیدارمیشه .
میره دنبال کار وشب برمیگر
|
|
|
|
|
عشق تو.عاشقانه .عارفانه.532
عشق تو دارم به خدا سالها
تا که جهان هست کنم من دعا
من ز ک
|
|
|
|
|
نوید عشق...534
چشمه های جوشانی
رودهای خروشانی
دریاهای طوفانی
فریاد های همگانی
همه
به ما ن
|
|
|
|
|
عاشق دل گرفته..عارفانه های 534
غمگین نمی سرایم، از بهر تو ترانه
گویم حدیث عشقم، با شعر و با ز
|
|
|
|
|
خواهرم عزیزم..562
سلامی گرم از سوزِ به جونُم
بِدون از دوریِت بَندهِ زبونم
خداوندا به فرياد دلم رس
|
|
|
|
|
فریادهای باباباقر... 195
ای خدا
وقتی
دستی برای گرفتن نیست
پایی برای قدم زدن نیست
دلی بر
|
|
|
|
|
آتش عشق..عارفانه عاشقانه 535
عشقت حکایتی بود، شاید شود فسانه
آتش به جان چو انداخت، هردم کشد زب
|
|
|
|
|
یلدا..2..پرده بهاران ..561
مهتاب که همه ی شب
تفسیر روی تو می کرد
و ستارگان
الماس هایی پر نور
|
|
|
|
|
یلدا...یک
امشب. شب یلدا
آغاز زمستان است
فصل
یخ و یخبندان است
درختان درخواب زمستانند
زیرا .تس
|
|
|
|
|
روز شادی ...باباباقر 536
جهان مدتی طولانیست
در تاریکی فرو رفته
و حال امشب
شب تولد نور...
ستا
|
|
|
|
|
عشق کجاها می برد..عارفانه 560
میخانه باز و عشق ما ، ما را کلیسا می برد
تقدیر گویی دم به دم ، م
|
|
|
|
|
خسروی آواز ایران. .589
دل ما از غم تو سر به گریبان شده است
دل ما خسته و افسرده و گریان شده است
|
|
|
|
|
ای یارعاشقانه.عارفانه..586
ای سنگدل چه کردی، رو ترس از خدا کن
جور و جفا تو کردی، رو این جفا رها
|
|
|
|
|
گنج حکمت..انسان شناسی واجتماعی
یکی را خدا سیم و زر داده بود
ز رنج و تعب بی خبر زاده بو
|
|
|
|
|
راه حسین (ع)شعرهای محرم
رهروی در راه حق، دلدادگی است
بندهی حق بودنت آزادگی است
ایستادن رو
|
|
|
|
|
همدم غم..585.وجدانی .اجتماعی
تو نوری در شب تیره، امیدی تو دل ما را
بیا احیا بکن این طفل در حال ا
|
|
|
|
|
دل دریایی..عاشقانه های باباباقر.547
دوباره
دل به دریا میزنم
خود را به موج و طوفان می زنم
ولی
ب
|
|
|
|
|
فریاد..330
دلگیرم در این شبهای طولانی
در این شبهای سرد و خالی از احساس
در این شبهای غمگین و
بد
|
|
|
|
|
فصل هزار دردست ..عاشقانه 584
گشتی چرا مهاجر، رفتی تو از کرانه
سقفی به سر نباشد، ویران شد آشیانه
|
|
|
|
|
هوای پرواز..باباباقر538
پرنده ای درقفسم
هر دو بالم زخمیست
پر پرواز ندارم چندیست
حال آنکه دلم
هم
|
|
|
|
|
عشق کجاها می برد..عارفانه های ....537
سرگشته ازسودای تو، من را به رویا می برد
این کام وصلت هر شب
|
|
|
|
|
ای خدا..330
دلگیرم در این شبهای طولانی
در این شبهای سرد و خالی از احساس
در این شبهای غمگین و
ب
|
|
|
|
|
یاد وطن..583
پیرم و قلبم هر آن یاد جوانی می کند
بهر ایران وطن چون خون فشانی می کند؟
دا
|
|
|
|
|
گنهکار..عارفانه وعاشقانه های باباباقر 538
شهر دل ویران و غمبارم مرا باور کنید
یک گنهکار و خطا
|
|
|
|
|
دو بیتی جهانشناسی و فلسقی باباباقر
|
|
|
|
|
آه دل..دوبیتی های های اجتماعی باباباقر540.
ما که ندیدیم به دل یک صفا
ما چه کنیم تاکه شویم هم
|
|
|
|
|
صدای کتاب..علمی فرهنگی..582
گر تو خواهی یار و یاور می شوم
عاشقم با تو کبوتر می شوم
واژه
|
|
|
|
|
ای یار...543
گر مرد رهی
بدان
مرد راه را
از جاده های پر از گرگ و درنده وحشی،
باکی نیست
از
|
|
|
|
|
آرش...تاریخی اجتماعی542
آرشم من
آرش ایرانیم
مهر ایران در دل تنگِ من است
آرشم من
آرش ایرانیم
|
|
|
|
|
راه عارفان ..باباباقر546
با خدا بودن به هر دینی رواست
چون خدا از دین و مذهب ها جداست
آن که
|
|
|
|
|
دوبیتی..فلسفی زندگی ومرگ581
ز هر موجود این دنیای فانی،
درونش هست، مرگ و زندگانی
مداوم ذهن را
|
|
|
|
|
مرغ عشق .عاشقانه.عارفانه .580
من نمی دانم چرا او جان ستانی می کند
باغ دل را می برد خشک و خزان
|
|
|
|
|
شوق دلان.. عاشقانه 544
رسوا که دلِ غمزده را در دو جهان کرد
از شور دلم پرده ء اسرار بیان کرد
|
|
|
|
|
پیر مغانم ..عارفانه واجتماعی باباباقر 547
بی خیالی راه نباشد همتی باید تو را
بی خیالی در هو
|
|
|
|
|
دنیای تاریک ..579
دروغ در تاریکی شب
بر دنیا حاکم گشته
مه غلیظ و سیاهی بر دنیا
سایه افکنده
چش
|
|
|
|
|
ریاوتزویر ...اجتماعی_فلسفی
برو اى زاهد خود بین ،تو چه دانی که نهان را
بدَر این پرده ی تزویر، که
|
|
|
|
|
ای ساربان جانم ..عرفانه وعاشقانه 549
ای ساربانِ جانم ، آهسته ران زمانی
که آرامِ جان و دل را،
|
|
|
|
|
یاران من
تا کجا باید رفت
از کجا باید گذشت
به کجای آسمان باید پرید
تا به شهرامید رسید
شوق دیدا
|
|
|
|
|
باران..اجتماعی فرهنگی 578
ای ابر ببار
ببار
بر کویر احساس ها
بر دشت تنهایی ما
ببار
تند و طولان
|
|
|
|
|
مشکن دلی..اجتماعی فلسفی..577
گر که تو خواهی فلاح ، ره سفر اولیاست
ور که تو خواهی عذاب، کار
|
|
|
|
|
سوزه عشق ..عارفانه 551
از دوری تو ای یار دردی است جاودانی
از پیکرم نمانده ،جز پاره استخوانی
غم
|
|
|
مجموع ۱۰۶ پست فعال در ۲ صفحه |