شنبه ۳ خرداد
تن پوش شعری از ساناز زبرشاهی
از دفتر محوِ ماه نوع شعر مثنوی
ارسال شده در تاریخ ۲ هفته پیش شماره ثبت ۱۳۷۲۷۴
بازدید : ۱۱۷ | نظرات : ۹
|
آخرین اشعار ناب ساناز زبرشاهی
|
مــرا زنجیــر کن در بازوانـت ، درمیانِ امـنِ آغـوشت
مــرا تَن کُن بِجـانت ، یـارِ شیـرین ، جـایِ تـَن پوشـت
میانِ چشمهایت میشود ، منظومه ای ازشعـرها را دید
درونِ چشمهایت عشق میرقصد،فدایِ چشمِ مدهوشت
بزن هرچه بغیراز«ما»،در این ویرانه«من»پیداست، ویران کن
مرا دیوانه کن ، دیوانگی ها میکنم، من دوش بَر دوشت
بزن خُـم خـانه را بِشکـن ، من این دیوانـه را ، دریاب
بنوش از جــامِ لب هایم ، همین یک جرعه را ، نوشَت
دگـر از من نشـانی نیست، پس از آن خـواب طـولانی
در آن مخمــلِ بی پایـان ، میـانِ عشــق و آغــوشت
|
نقدها و نظرات
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود