سبزه میدان
چقدر مفهومها عوض شده دراین ،
شهرحیران
همه زرد شدند درختانِ اطرافِ سبزه میدان
ساعتها ز کارمی افتند درخیابانِ برمودا
دگرمثل سابق نیست آن نبضِ میدان
عزرائیل ز پله های مترو داشت ،
دوتا یکی بالا می آمد با هول
شاید اینبار، زبهرِ قبضِ میدان
یه مشت آدم بی کار،
هنوز عادی بود براشان بازهر پرسه ی میدان
درکناری بود قدیمی عکسِ میدان
روزی سرد بود
به باد رفتند همه ، ازعطسه ی میدان
همه میدیدند ، در چهره اش مرگ را
عزرائیل دیگر در یکقدمیش بود
دیده شد درچشمهای پرسه های رهگذران ، ترس میدان
کدام عابری دیده بود ، دراین عمرطولانی حبسِ میدان ؟
هنوز عاشوراها یادمست درآنجا
همراهِ مامان و بابا ،
گریان بودیم درمیان سبزه میدان
چقدر پای منبر ابوالفضل آن گوشه نشستیم
کلی درس میگرفتیم ز درسِ میدان
حالا دیده میشد با رفتنش برتن لرزِ میدان
یکی از بدیهای پیری همینست ،
که وابستگی می آورَد بر اعتیادِ عمر
حتی بر پیکرِ آن ، شرزه میدان
شاید آن که دیدم عزرائیل نبود ، شهردار بود
شاید او خوشش نیامده بود زان ، طرزِ میدان
بدیِ این شهرحیران اینست دائم ،
نظرات شخصی در زندگیِ شهری جاری ست
یکباره تصویرشهرعوض میشود با طرحی که ازهرفکرعاریست
حالا هم داشت عوض میشد انگار طول وعرض میدان
میراث گذشتگان دراین شهر، مفهومش چیست ؟ هیچی
خوانده میشد درچهره ش هر یَأسِ میدان
بهمن بیدقی 1404/2/6
بماند به مهر سروده زیبایتان🌺🌺