يکشنبه ۱۱ خرداد
اشعار دفتر شعرِ دفتر شعر بهاریه شاعر نوید حمیدی فر
|
|
بس که مشتری های بدبه تورم خورده......
روشیشه مغازه ی دلم نوشته تااطلاع ثانوی تعطّیله...
|
|
|
|
|
شیشه ی قاب تنهایی فروریخت...
سگی دردوردست عوعوکنان کرداعلام شجاعت.....
|
|
|
|
|
آن چادُرسیاه چشم مشکی....آن بالابلندسرومُشگین....
|
|
|
|
|
بایدهمه چیزخودم راعوض کنم......
شدشد،نشد،جراح زیبائیم راعوض کنم....
|
|
|
|
|
توگویی ماه می تابد،درزیرالحایک عربی
|
|
|
|
|
ازشبستان زنانه ی مسجدصدای گریه می آید......
زن جوانی باصدای بلندریزمی گرید......
|
|
|
|
|
توعروسی ارسطوروعزاکردی کردی نقی جان......
سربابای عروس روتوشکستی نقی جان.....
|
|
|
|
|
می چکدازنوک برگی آب باران.......
خانه هاساکت ایستاده انددرزیرباران.....
|
|
|
|
|
بوی حلوا ، رنگ خرما ، دود شمع
پرچم مشکی ، میز چوبی ، عکس بابای قشنگ
|
|
|
|
|
باد در علفزار می وزد ، و درختان بید را به رقص در می آورد
ماه می تابد ، چه شب روشنی
|
|
|