سه شنبه ۲۵ مرداد
اشعار دفتر شعرِ سرای غزل شاعر سید علی کهنگی (واسع)
|
|
آنچنان زار و خسته ام که مپرس
سوز سازی شکسته ام که مپرس
|
|
|
|
|
کفر چون بیداد کرد آئین دمید
نور عرفان از طلوع دین دمید
|
|
|
|
|
بوده ای در شعر من مضمون خاطرخواه ،ماه
با تو حتی می شود بر تخت ذهنم شاه ،ماه
|
|
|
|
|
ز چشمان غزالانت غزل گلنار می بارد
به دشت سینه ام باران گوهربار می بارد
|
|
|
|
|
قدم خسته ام ای عشق به صحرا نرسد
این جنونی که مرا هست به لیلا نرسد
|
|
|
|
|
برای مرغ در قفس از آسمان سخن مگو
غریب و خسته را غزل برایش از وطن مگو
|
|
|
|
|
یارب گزیده ام ز دو عالم تو را رفیق
باور نمی کنم که شود بی وفا رفیق
|
|
|
|
|
در عهد ما کسی مجنون نمی شود
بر روی گلرخان مفتون نمی شود
|
|
|
|
|
متاب ای ماه در این شهر،عشقی پا نمی گیرد
محبت در دل چون سنگ اینها،جا نمی گیرد
|
|
|
|
|
چه زیباست آغاز با نام عشق
و پرواز تا اوج،همگام عشق
|
|
|
|
|
یک روز باور می کنی شیدایی ام را
حسرت نشینی های در تنهایی ام را
|
|
|
|
|
وای از سر مویت چو پریشان شده باشد
یا فکر بپا کردن طوفان شده باشد
|
|
|
|
|
از زمین با آسمان هرگاه پیوندت دهند
مطمئن باش آنزمان یک قلب خرسندت دهند
|
|
|
|
|
اینکه دیگر نیستی در خاطرم اغراق نیست
یا به دنبال نگاری شاعرم اغراق نیست
|
|
|
|
|
با آنکه دل به قول و غزل خوش نموده ایم
پیوسته از مصیبت دنیا سروده ایم
|
|
|
|
|
جام اشکم هرچه شد لبریزتر
تیغ ابرویش شود خونریزتر
|
|
|
|
|
نفسم عطر خوش موی تو را می خواهد
باد آن پیچش گیسوی تو را می خواهد
|
|
|
|
|
چشم تا وا میشود دل هم هوائی می شود
عاشق بی چاره اینگونه فدائی می شود
|
|
|
|
|
می کنی آن روی زیبا را ز من پنهان چرا
منکه در پای تو دادم جمله ی ایمان چرا
|
|
|
|
|
در سر چه داشت آن شب دلدار باز با ما
تفسیر عشق می کرد آغوش باز با ما
|
|
|
|
|
لبی به نغمه گشودن چه لذّتی دارد
ترانه ی تو سرودن چه لذّتی دارد
|
|
|
|
|
با چنین حسنی که ماهم بی نقاب آید برون
با چه روئی می تواند آفتاب آید برون
|
|
|
|
|
یارب نظری کن که ببیند ثمرش را
آنکس که درآمیخته با جان هنرش را
|
|
|
|
|
بیگانه می کُشد به گلویم ترانه را
می خوانم از رخش عطش تازیانه را
|
|
|
|
|
هر که با اهل محبت سر نکرد
ساحت دل را صفا گستر نکرد
|
|
|
|
|
صد غزل خوانده ام امروز برای دل خود
تا مگر باز کنم یک گره از مشکل خود
|
|
|
|
|
به جنون می کشد آخر نگهت کار مرا
به چه روزی بنشانی تو شب تار مرا
|
|
|
|
|
عشق در جان و تنم اینبار غوغا کرده است
مجلسی غیر از غم هجران مهیّا کرده است
|
|
|
|
|
ظاهرم آرام امّا باطنم طوفانی است
چشم انداز نگاهم سر به سر حیرانی است
|
|
|
|
|
گوی دنیا لذّتی ایدوستان بر من نداشت
ترک تازی حاصلی غیر از زمین خوردن نداشت
|
|
|
|
|
از سوز من و ساز درونم خبرت هست؟
ویرانتر ازین باخته دل،دور و برت هست؟
|
|
|
|
|
هر چه می کوشم برای وصل جانان بیشتر
قسمتم می گردد از این کار، هجران بیشتر
|
|
|
|
|
آنکه از سیمای گلگونش نقاب انداخته
شاعران را جملگی در پیچ و تاب انداخته
|
|
|
|
|
به گوش می رسد ای عاشقان صدای بهار
شکوفه می چکد از آسمان به پای بهار
|
|
|
|
|
آسمانی ها اگر با خود حسابت می کنند
می شوی آبادتر وقتی خرابت می کنند
|
|
|
|
|
عشق یعنی خیمه در هامون زدن
بوسه بر پای دل مجنون زدن
|
|
|
|
|
وقتی نمی بینم تو را حالم پریشان می شود
دنیا برایم هر نفس، تاریک و زندان می شود
|
|
|
|
|
اینچنین که می زنی بر پای دل زنجیر را
چون دهی روزی جواب این آه دامنگیر را؟
|
|
|
|
|
جز عشق نیندوخته ام حاصلم این است
شیرازه ی زیر و بم آب و گلم این است
|
|
|
|
|
عاشقی جلوه ی دلدار تماشا می کرد
خویش را داشت درآن آینه پیدا می کرد
|
|
|
|
|
من در نگاهت باختم از روز اوّل خویش را
چون شیخ صنعان ناگهان بر باد دادم کیش را
|
|
|
|
|
بلور اشک مرا خنده ،گاه می شکند
غرور شبنم شب را پگاه می شکند
|
|
|
|
|
گوئیا در خویش احساس جوانی می کنی
هر چه با من بیشتر نامهربانی می کنی
|
|
|
|
|
تا کی در این دیار باید غزل سرود
غمگین و بی قرار باید غزل سرود
|
|
|
|
|
ما را زمانه گر چه به ظاهر خراب کرد
دلداده ای برای غزل انتخاب کرد
|
|
|
|
|
دوری ز من ولیک به هجران شبیه نیست
در بندی از تو ام که به زندان شبیه نیست
|
|
|
|
|
هنوز عاشق و واله و مست هست
و دیوانه بسیار ازین دست هست
|
|
|
|
|
چشم عاشق کی دهد تشخیص،راه از چاه را
این کبوتر دانه بیند دامهای راه را
|
|
|
|
|
عشقت مرا به جانب صحرا کشانده است
دیوانه را نگر به کجاها کشانده است
|
|
|
|
|
بیا که نیمه شبی عاشقانه هو بزنیم
دم از محبت و عشق و صفای او بزنیم
|
|
|
|
|
شکوه در نو بهار جایز نیست
گریه از روزگار جایز نیست
|
|
|
|
|
مغرضان این زمانه می نشانندت به خاک
تنگ چشمان بی بهانه می نشانندت به خاک
|
|
|
|
|
آخر عشق ناب شد آغاز
خاطرات شباب شد آغاز
|
|
|
|
|
بر نظر بازان عالم فتنه های خام کرد
آنکه زهر بدگمانی بهرشان در جام کرد
|
|
|
|
|
چند وقتی است هوای غزلم بارانیست
آسمان کلماتم همه شب بارانیست
|
|
|
|
|
کفر چون بیداد کرد ایمان دمید
عشق پیدا گشت و مهرآزین دمید
|
|
|
|
|
چیست یلدا،انعکاس عشق در گیسوی یار
جستن مضمون نابی در خم ابروی یار
|
|
|
|
|
با تو دوشادوش بودن در شب یلدا خوش است
واله و مدهوش بودن در شب یلدا خوش است
|
|
|
|
|
بوده ای در شعر من مضمون خاطرخواه،ماه
با تو حتی می شود بر تخت ذهنم شاه ،ماه
|
|
|
|
|
چگونه بادو ابرو و دو چشم مست بادامی
سرائی اینچنین زیبا رباعی های خیّامی
|
|
|
|
|
در آن بزمی که دور خویشتن پروانه می گردد
صدای زندگی با گوش من بیگانه می گردد
|
|
|
|
|
ز چشمان غزالانت غزل گلنار می بارد
به دشت سینه ام باران گوهر بار می بارد
|
|
|
|
|
هر که دل می بندد اینجا بر سراب زندگی
بیشتر غم می خورد از پیچ و تاب زندگی
|
|
|
|
|
تا به کی در انتظارت ناله باید سر کنم
از فراقت خاک هجران دائما بر سر کنم
|
|
|
|
|
روزگاری در گلستان رنگ و بویی داشتم
زنده بودم هر زمانی آرزویی داشتم
|
|
|
|
|
دل آه نیمه شبم را گواه می گیرد
که جان خسته ی من آن نگاه می گیرد
|
|
|
|
|
یا رب گزیده ام ز دو عالم تو را رفیق
باور نمی کنم که شود بی وفا رفیق
|
|
|
|
|
حال شاعر زیر باران را که می داند که چیست
سیل اشک سرد هجران را که می داند که چیست
|
|
|
|
|
روزگاریست،که این کشته فراموش شدست
آتش خرمن عمریست که خاموش شدست
|
|
|
|
|
برای مرغ در قفس از آسمان سخن مگو
غریب و خسته را غزل برایش از وطن مگو
|
|
|
|
|
شعری که در دل خود تکریم کرده بودم
با اوّلین نگاهت تقدیم کرده بودم
|
|
|
|
|
ای کمان ابرو که شبها می زنی بیرون چو ماه
در کمین کیستی اینگونه با تیر نگاه
|
|
|
|
|
ز دریای نگاهت من دُر نایاب می گیرم
حریر نور گویی از رخ مهتاب می گیرم
|
|
|
|
|
عطر پیچکهای گیسویت مرا
همچنان پروانه بازی می دهد
|
|
|
|
|
غزل برای تو گفتن بهانه می خواهد
سکوت سرد خیالم ترانه می خواهد
|
|
|
|
|
هر گلی کز خاک راهت سر برون می آورد
ارمغان بر عاشقان ، شور جنون می آورد
|
|
|
|
|
در عهد ما کسی مجنون نمی شود
بر روی گلرخان مفتون نمی شود
|
|
|
|
|
ساده تر از یک نسیم صبح گاه
زندگی را می شود آغاز کرد
|
|
|
|
|
گذشتم از همه عالم فقط تو یارم باش
چراغ روشن شبهای روزگارم باش
|
|
|
|
|
با ادّعا کسی مجنون نمی شود
هر لاله گونه ای دلخون نمی شود
|
|
|
مجموع ۲۳۳ پست فعال در ۳ صفحه |