شنبه ۸ دی
|
دفاتر شعر سید علی کهنگی (واسع)
آخرین اشعار ناب سید علی کهنگی (واسع)
|
دست احساس
ناگهان آغاز شد عشق و امانم را گرفت
ابر بی پایان اندوه آسمانم را گرفت
دست احساس از میان واژه ها آمد برون
ذرّه ذرّه طاقت و تاب و توانم را گرفت
خواستم تا شکوه از تقدیر نامیمون کنم
صبر بی صبرانه زنجیر زبانم را گرفت
در سکوت خلوت خود روزگارم می گذشت
برق ویرانگر رسید و آشیانم را گرفت
سکّهی بازار عشقم رنگ رونق را ندید
از همان روزی که چشمت کاروانم را گرفت
ایستاده سوختم چون شمع در پیش رخش
قطره قطره شب نشینی با تو جانم را گرفت
خواستم تا ساز وصلش سرکنم واسع چو نی
سوز هجران بند بند استخوانم را گرفت
سید علی کهنگی آبان 1403
|
|
نقدها و نظرات
|
ارادتمند شما هستم استاد استکی بزرگوار،بسیار ممنون و سپاسگزارم | |
|
سپاس از شما،بانو عادلی،نخیر،این غزل را تازه گفتم،شاید بر این وزن و قافیه جایی دیگر خوانده اید | |
|
درود بر شما آقای بذلی عزیز،از لطف شما بسیار ممنون و سپاسگزارم | |
|
سلام و عرض ارادت آقای میرزا دوست بزرگوار،بسیار ممنون و سپاسگزارم | |
|
درود بر شما آقای اکرمی عزیز،از لطف و محبت شما بسیار ممنون و سپاسگزارم | |
|
قربان شما آقای منصوری بزرگوار،،سپاس از لطف و محبت شما | |
تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
بسیار زیبا و دلنشین بود