قیچی

درود علیک...
راستش وقتی پستت‌رو دیدم انتظار بیشتری داشتم...🙈
ایده خیلی قشنگععع اما به نظرم اجرا ضعیف... تا نظر استادان محترم چی باشعع...
در هرحال احساس شعر زیباست
سلامت و ثروتمند باشید

درود بزرگوار
جالب و زیباست

👏🏻👏🏻👏🏻

درود جناب رجبی زیبا بود

می بری همه ی ستاره ها را
به شب عروسی ات
و از سینه کش دیوار
آویزان می کنی
تا به جز من
پدافندها را هم
هوایی کرده باشی!
تو به طرز عجیبی وطنم را
به دست بیگانه می سپاری


مرحبا بر حسام

سلام و درود جناب رجبی
زیبا و با احساس قلم زدید
احسنت
پیروز و دلشاد باشید

درود بر حسام نازنین خودم. آقا شعر بسیار عالی بود. فقط میگم اگر یه تیکش رو اصلاح کنیم هم موجز تر میشه هم «ایهام» شاعرانه ایجاد میشه:
چه فرقی می کند
چند ستاره باشد
قطاری که تورا می برد (علامت سوال اینجا رو برداریم)
همه ی ستاره ها را برده است
به شب عروسی ات
الان این رو دو جور میشه خوند:
چه فرقی می کند
چند ستاره باشد؟!
قطاری که تو را می برد
همه ستاره ها را برده است
به شب عروسی ات
یا اینجور:
چه فرقی می کند
چند ستاره باشد
قطاری که تو را می برد؟!
همه ستاره ها را برده است
به شب عروسی ات

البته...ممکن است رسایی کلام کاهش یابد یا نیابد (ابدا مطمئن نیستم).
بند آخر اگر چه کاملا به موضوع عروسی مرتبط است:
با این قیچی قاتل
که مرگِ کت و شلوارم را
از دست چپش
آغاز کرده است!!
اما حس می کنم به علت تفاوت فضا یکجور گسست روایی دارد؛ بقیه متن مدام درباره آسمان و ستاره و هوا و هوایی و اینها صحبت می کند. اما یک دفعه تصویر قیچی و کت شلوار می آید و...
البته...ممکن است این برای غافل گیری و به قول معروف شبیه یک شات آخر از یک فیلم باشد... باید فکر کنم/کنیم

درود بر شما..
زیباااااست..

آفرین بر جناب رجبی
زیباست

سلام و درود بر حسام جان عزیز و ادیبم
بسیار زیباست و به دل نشست
همیشه بسرایی عزیزم 🙏🤍🌹

سلام جناب رجبی عزیز
به نظرم تا سطر: تو بطرز عجیبی ...
عالیه و بازی با تعابیر مختلف ستاره خوب از آب دراومده
و واقعا هم چند قطار باید جوانهای مستعد این خاک رو بار کنه و از و بعد از یک کشتی سواری روی دریاچه وان ، راهی ترکستانشون کنه
یه موقع مقصد دانشگاه‌های تراز اول آمریکا و کانادا و ... بود ولی حالا چه بسا که دانشگاه‌های ترکیه هم به آرزو تبدیل شه
بگذریم
قسمت پدافند ذهن رو درگیر میکنه که مثلا منظور اینکه با این شرایط ، بوی جنگ هم اگه بیاد عجیب نیست و به نظرم ایده خوبی بوده
ولی اون 2 سطر واقعا لازم نبود چون به نظرم واضح بود داستان
منظورم اشاره مستقیم به واژه وطن هست

کت و شلوار هم میتونه تعابیر مختلفی داشته باشه
مثلا من اینجوری فکر کردم که شاعر هم خودشو برای عروسی دوستی آماده میکرده که کوچ میکنه و عروسیشو در دیار غربت میگیره و عکساشو و داستان‌هاشو به اشتراک میذاره
و شاعر میافته به جون کت و شلوار مجلسی
واقعا هم عروسی چقد کم برگزار میشه
فقط جسارتا حس میکنم اگه بگیم قیچی مرگ کت شلوار رو ... آغاز کرد اشکالی داره ، در واقع مرگاندن رو آغازیده
یا مثلا پروسه قتل

درود بر حسام عاشق و همه اساتید گرامی
حسام جان عالی بود.لذت بردم
فقط تیکه آخرش دست چپ و قیچی رو نگرفتم

سلام بزرگوار بسیار زیباست سبز باد قلمتون

درود تصویرسازی عالی وبکری داشت
این گونه تصاویر وایده ها خلاقیت یک فرد نیست بلکه خلاقیت چند نفر در حجم یک نفر
وشاید پندار یک نفر در حجم چند نفر

درود