سایت شعرناب محیطی صمیمی و ادبی برای شاعران جوان و معاصر - نقد شعر- ویراستاری شعر - فروش شعر و ترانه اشعار خود را با هزاران شاعر به اشتراک بگذارید

منو کاربری



عضویت در شعرناب
درخواست رمز جدید

معرفی شاعران معاصر

انتشار ویژه ناب

♪♫ صدای شاعران ♪♫

پر نشاط ترین اشعار

کانال تلگرام شعرناب

تقویم روز

چهارشنبه 15 اسفند 1403
  • روز درختكاري
6 رمضان 1446
    Wednesday 5 Mar 2025

      حمایت از شعرناب

      شعرناب

      با قرار دادن کد زير در سايت و يا وبلاگ خود از شعر ناب حمايت نمایید.

      تمام پلیدیها در خانه ای قرارداده شده و کلید ان دروغگویی است. امام حسن عسكري(ع)

      چهارشنبه ۱۵ اسفند

      دو روی او

      شعری از

      آذر دخت

      از دفتر شعرناب نوع شعر چهار پاره

      ارسال شده در تاریخ دیروز شماره ثبت ۱۳۶۲۷۳
        بازدید : ۱۰۲   |    نظرات : ۹

      رنگ شــعــر
      رنگ زمینه
      دفاتر شعر آذر دخت

      🌼بسم الله الرحمن الرحیم🌼
       
      دخترم دیشب بهانه می گرفت
      باز هم آغوش گرمت خانه نیست
      روی موهای کمند و خوشگلش
      دست های مهربانت شانه نیست
       
      خوب می دانی که او بابایی است
      چشم هایش خیره بر در تا سحر
      هر چه می گفتم بیا قدری بخواب
      "نه نگو باوگه بمانه پشتِ در ؟"
      (بابا بماند پشت در)
       
      خواهرش را سخت می گیرد بغل
      با دو دستش روی سازت می زند
      مثنوی های تو را می خواند و
      سجده بر مهر نمازت می زند
       
      بی تو ما بدجور تنها مانده ایم
      این حوالی بوی باران مُرده است
      مادری با گیسوان نقره ای
      نوگلانی بی خزان ، پژمرده است
       
      کاش بر می گشتی از افسون جنگ
      آه ای فرمانده ی گردان عشق
      در کنار تو جهانم دیدنیست
      کربلا ایران فلسطین یا دمشق.
       
      *********
       
      باز هم پشتِ در نشسته ام بی تو
      کورسویی زِ خانه می آید
      وَ صدای زنی شبیهِ کلاغ 
      وسطِ آشیانه می آید
       
      دخترم روی دستِ بیماری
      تب گرفته گلویِ جانش را
      اهرِمَن با لباسِ جادویی
      کرده ویرانه خانِمانش را
       
      نیمه جان می کشم به آغوشش
      بی رمق می کند مرا چو نگاه
      حسرت گرمی حصار تنت
      می چکد قطره قطره بر سر ِ ماه
       
      گفته بودم که رفته ای تو سفر
      نشکند باورش زِ مردی ها
      نشود ناامیدِ دستانت
      نشود هم نشینِ سردی ها
       
      هر چه باشد پدر یعنی دیوار
      سلسله کوه های پُشت و پناه
      امن بودن لباسِ آغوشش
      انتهایِ امیدواریِ راه
       
      می روم خانه را چراغان کن
      با عروسِ هزار رنگِ دروغ
      با صداهای شیهه ی ابلیس
      تخت های همیشه سرد و شلوغ
      ۵
      اشتراک گذاری این شعر

      نقدها و نظرات
      جمیله عجم(بانوی واژه ها)
      ۶ ساعت پیش
      خندانک
      با نام ویاد خداوند بزرگ خندانک
      ودرود برشما بانوی عزیزم خندانک
      دو چهارپاره ی زیبا ی اجتماعی تامل برانگیز ازشما خواندم
      آفرین برشما وقلم خوبتان بانوجانم

      🌼🔶️دوتا شعرخواندیم
      که هر دوتا به زیبایی از تنهایی ومظلومیت زن گفته بود
      با زبانی لطیف و دلنشین
      اما در دو داستان متفاوت

      شعر اولی از زنی می گفت که ظاهرا همسرش به جنگ رفته
      ودخترش بی تابی می کند وهمسرش هم علاوه بر درد دلتنگی‌ با هزار ویک مشکل دیگر که درنبود مرد خانه بوجود می آید دسته وپنجه نرم میکند....
      واقعا سخت است اینگونه زندگی کردن برای یک زن
      که علاوه براینکه همه ی کارها بردوش خودش هست باید هر روز جواب دخترش راهم بدهد که چرا پدرش نیست
      ومسوولیت سنگینی بر دوش مادر است که هم باید پدر باشد وهم مادر
      وشعر دومی هم از مردی میگفت که ظاهرا درخانه است اما بود ونبودش فایده ای ندارد ازمردی که زن وهمسرش را رها کرده و
      به خانه وخانواده اش پایبند نیست و هوس باز وخائن است درواقع
      درهر دو شعر شاعر به خوبی پیامش رامنتقل کرده و درد غربت وتنهایی زن وبچه ها بسیار خوب به تصویر کشیده شده
      وقتی مردی به هردلایلی درخانه اش نباشد بنیان خانواده تهدید می شود حضور فیزیکی تنها مهم نیست وباید این حضور احساس شه وبدرد بخورباشه
      بی پدری ازداشتن پدر بد وبی تعهدو بی مسوولیت بازبهتره
      وآسیبی که به خانواده هایی که پدرانی هوسباز و بی مسولیت دارند میرسه خیلی بیشتره از خانواده هایی که اصلاپدر ندارند ...

      🌼🔷️من فک می کنم شاعر از آوردن این دوشعر درکنار هم هدفی داشته ومی خواسته نقش پدر را درخانواده به تصویر بکشه
      هم به نقش محوری مرد درخانه اشاره کرده وهم به تحمل وصبوری زن وضربه خوردن بچه ها در چنین خانه های پراسترسی

      در هر دوشعر زن و فرزند قصه بسیار رنج می کشند
      هر دوقصه تلخ است
      هر دو شعر پدر محور وموضوع اصلی است
      که درواقع تکیه گاه امن هر خانه ای است و در نبودش
      زندگی می لنگد ومعلوم نیست عاقبتش چه شود اگر یک مادر محکم وقوی نباشد در این خانه که دیگر بدتر
      یاد مادران وهمسران شهدا وفرزندانشون می افته آدم که قربانیان مظلوم جنگ اند
      در شعر اولی ازپدری گفته که درجنگ است وافتخارآفرین وزنی که افتخارمی کند به همسرش وعلی رغم تمام مشکلات تحمل می کند. واز دخترش هم مراقبت می کند که ضربه نخورد
      و عاشقانه زندگی اش را دوست دارد وتحمل می کند وخودش میسوزد وآب میشود و نمیگذارد که بچه ها زجر بکشند ورنج بی پدری را زیاد حس کنند
      ودر دومی از زنی که اسیر مردی هوسباز وبی تعهد شده واین هم واقعا تلخ ودرد آوره برای یک زن وبخصوص اینکه فرزندی هم داشته باشه و علاوه بر درد ورنجی که خودش میکشه باید جوری برخورد کنه که فرزندانش بویی نبرند و لطمه نخوره به باوری که ازپدر ومردها دارند
      معضلی که این روزها بسیارهم شایع شده
      جدا ازعوامل ودلایل اجتماعی وفردی که باعث شده امار خیانت بره بالا
      متاسفانه ولنگاری وروابط آزاد وچند نفره در دنیای امروز مظهری آزادی وروشنفکری تلقی میشه وهمین بدجور تیشه به ریشه ی خانواده ها زده و چیزی به نام تعهد نگذاشته
      مرد وزن هم نداره و آمارخیانت زنها هم بالاست و اصلا
      و تعهد در رابطه ها نیست و انگار یه جورایی افتخار هم حساب میشه
      وبدتر اینکه عوارض روحی وروانی خیانت بر زنها همیشه بیشتر ازمردهاست چه خیانت ببیند وچه خودش خیانت کند
      چون خیانت زن ازخیانت مردها هم قبح بیشتری دارد در نگاه مردم و از طرف خانواده و جامعه هم به طرز فجیعی طرد میشوند !

      عواقب وعوارض جنگ برخانه وخانواده زیاده بخصوص برای خانمی که باوجود داشتن بچه همسرشو ازدست میده...
      الهی نه هیچ جنگ خارجی بین کشورها باشه
      ونه هیچ جنگ واختلافی بین زن ومرد و در داخل خانه ها
      که هر دوبد وخانمان سوز است ...
      و بیشترین آسیب را هم قشر مظلوم زنها می بینند ...

      بسیار تامل برانگیز بود این دوسروده
      و ذهن مخاطب را به خوبی به چالش می کشاند
      حرف زیاده دراین مورد موضوع ومضمون این دوشعر ولی اجازه بدید که زیادتر ازاین حرف نزنم ...

      و برسیم به ساختار و واکاوی تصاویر شعر

      دراین دوشعر دو عنصر عاطفه وخیال در اوج است
      تصاویر خوبی هم داشت اشعارتون را
      خوب شروع کردید وخوب هم به پایان بردیدش
      زبان شعر هم لطیف وامروزی بود

      🌼🔷️بند اول شعر اول

      دخترم دیشب بهانه می گرفت
      باز هم آغوش گرمت خانه نیست
      روی موهای کمند و خوشگلش
      دست های مهربانت شانه نیست

      شاعر با زبانی لطیف
      شکایت می کنه ازنبود پدر
      وشخصیت بخشیده به آغوش گرم پدر
      که نیست درخانه
      وهمچنین دستان مهربان پدر رابه شانه ای تشبیه کرده که نیست

      🌼🔷️دربند دوم

      خوب می دانی که او بابایی است
      چشم هایش خیره بر در تا سحر
      هر چه می گفتم بیا قدری بخواب
      \"نه نگو باوگه بمانه پشتِ در ؟\"
      (بابا بماند پشت در)

      دربند دوم هم از دختری می گوید که بسیاربابایی ووابسته به پدرش است ودلتنگ و
      چشم براه و منتظر پدرش است و تاصبح بیدار است
      باوگه در زبان کردی همان پدر است

      🌼🔷️دربند سوم

      خواهرش را سخت می گیرد بغل
      با دو دستش روی سازت می زند
      مثنوی های تو را می خواند و
      سجده بر مهر نمازت می زند
      دراین بند هم ازدلتنگی دختر میگوید که به جای پدر
      با کتابها وساز ومهروسجاده ی نماز پدر خوش است واز زوردلتنگی برآنها بوسه می زند

      🌼🔷️ودربند چهارم

      بی تو ما بدجور تنها مانده ایم
      این حوالی بوی باران مُرده است
      مادری با گیسوان نقره ای
      نوگلانی بی خزان ، پژمرده است

      دراین بند هم شاعر ازتنهایی بد نبود پدر گله نیکند
      مردن بوی باران کنایه از مردن شادی وامید وسرزندگی است

      🌼🔷️ودربند آخر

      کاش بر می گشتی از افسون جنگ
      آه ای فرمانده ی گردان عشق
      در کنار تو جهانم دیدنیست
      کربلا ایران فلسطین یا دمشق.

      شاعر پدر را تشبیه به فرمانده ی گردان عشق میکند
      که بسیارتشبیه زیبایی است
      اینگونه ازاین بیت برداشت میشود که پدر رزمنده ای است از مدافعان حرم
      ساده وروان بود این شعرو دوست داشتنی

      🔶️🔷️فقط یک نکته که من دربیت دوم بند چهارم چهارم دیدم

      مادری با گیسوان نقره ای
      نوگلانی بی خزان ، پژمرده است

      به نظرم یه ذره ضعف تالیف هست
      نوگلانی بی خزان پژمرده است بار معنایی اش با جمله ی قبلش ضعیفه وفعل هم باید جمع می بود
      شاعر می توانست بگوید:
      مادری باگیسوان نقره ای
      درکنار نوگلش پژمرده است
      یا مادری با نوگلانش بی خزان
      درکنار دردها پژمرده است

      واما شعر دوم

      🌼🔷️دربند اول
      باز هم پشتِ در نشسته ام بی تو
      کورسویی زِ خانه می آید
      وَ صدای زنی شبیهِ کلاغ
      وسطِ آشیانه می آید

      شاعر از زنی می گوید که پشت درنشسته وچشم انتظار
      آمدن مردی است که دیر به خانه می اید ویارفته ازخانه
      صدای زنی شبیه کلاغ رامن منطق تصویری اش را درک نکردم
      چرا صدای زن خسته ونااامید رابه صدای کلاغ تشبیه کرده شاعر

      🌼🔷️در بند دوم
      دخترم روی دستِ بیماری
      تب گرفته گلویِ جانش را
      اهرِمَن با لباسِ جادویی
      کرده ویرانه خانِمانش را

      دراین بند از دختری گفته شاعر
      که درنبود پدر بیماره وتب داره
      ودچارهذیان شده ومی ترسد
      افتادن روی دست بیماری وگرفتن تب گلو تصویر زیبایی است
      وزیبا شاعر شخصیت بخشی کرده

      🌼🔷️دربند سوم

      نیمه جان می کشم به آغوشش
      بی رمق می کند مرا چو نگاه
      حسرت گرمی حصار تنت
      می چکد قطره قطره بر سر ِ ماه

      از مادری می گوید که کودک مریض چشم به راه پدر را
      خسته وافسرده در آغوش می کشد
      وعلاوه براینکه خودش ناراحت است و غمگین باید اورا هم دلداری بدهد وآرام کند
      وحسرت نبودن پدر که درنگاه دخترک است

      🌼🔷️دربند چهارم

      گفته بودم که رفته ای تو سفر
      نشکند باورش زِ مردی ها
      نشود ناامیدِ دستانت
      نشود هم نشینِ سردی ها

      شاعر میگوید به دروغ گفته ام که پدرت سفر رفته
      تا دخترک غصه نخورد و در باورش پدرش بد نشود
      وبه باورهایش لطمه نخورد

      🌼🔷️دربند پنجم

      هر چه باشد پدر یعنی دیوار
      سلسله کوه های پُشت و پناه
      امن بودن لباسِ آغوشش
      انتهایِ امیدواریِ راه

      دراین بند هم از ویژگیهای پدر واقعی گفته
      که مثل کوه محکم است وتکیه گاه و امنیت وآرامش می آره
      حضورش درخانه

      🌼🔷️ودر بند آخر هم

      می روم خانه را چراغان کن
      با عروسِ هزار رنگِ دروغ
      با صداهای شیهه ی ابلیس
      تخت های همیشه سرد و شلوغ
      این بیت شاه بیت این شعربود دراصل

      دوترکیب
      عروس هزار رنگ دروغ
      و
      تخت خوابهای همیشه سرد وشلوغ

      چقدر کنایه داشت چقدر حرف داشت وچه خوش نشسته بودند دراین بند
      گربخواهیم بنویسیم درمورد معنا ومفهوم همین دو جمله باید یک کتاب حرف بزنیم ولی بحث را کوتاه می کنم وفقط می گویم
      چه تصویر زیبا وبکری بود
      به زیبایی شخصیت بخشی کرده بود شاعر دراین بند

      👌👌👌👌👌👌

      باآرزوی سلامتی و موفقیت برای شما بانوشرقی عزیزم
      هنرمند و شاعر توانا ❤️🙏
      عذر خواهم اگر که صفحه تان را شلوغ کردم
      موفق تر باشید ان شاالله🙏🙏
      شاهزاده خانوم
      شاهزاده خانوم
      ۵ ساعت پیش
      درود بر استاد عزیزم خندانک
      واکاوی و ویرایش خوب و آموزنده‌ای بود خندانک خندانک
      سی‌پاس از زحمتی که کشیدید خندانک
      شاد باشید خندانک
      ارسال پاسخ
      علی نظری سرمازه
      علی نظری سرمازه
      ۵ ساعت پیش
      درود بر بانوی واژه های ناب
      خندانک خندانک
      خندانک
      ارسال پاسخ
      شاهزاده خانوم
      ۹ ساعت پیش
      هر دو چهار پاره زیبا... خندانک خندانک و البتعععع بسیار غم‌انگیز... خندانک
      همچنان منتظر شاهکارهای جدیدتون هستیم... خندانک خندانک
      درود بر بانو آذردخت عزیزم خندانک
      شاد... سلامت و ثروتمند باشید خندانک
      عباسعلی استکی(چشمه)
      ۲ ساعت پیش
      درود بانو
      شورانگیز و زیباست
      روح همه شهدای مدافع این مرز و بوم شاد تر خندانک خندانک
      ساسان نجفی(سراب)
      ۱۲ ساعت پیش
      درود بر شما..
      زیباااست..
      خندانک خندانک
      خندانک
      محمد باقر انصاری دزفولی
      ۱۲ ساعت پیش
      درودبی پایان
      بر شما
      شاعروادیب گرامی وعزیز
      خندانک خندانک خندانک خندانک
      محمد حسنی
      ۵ ساعت پیش
      خندانک خندانک
      علی نظری سرمازه
      ۵ ساعت پیش
      درود خانم آذر دخت
      بسیار تلخ و زیبا
      خندانک خندانک
      خندانک
      تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.


      (متن های کوتاه و غیر مرتبط با نقد، با صلاحدید مدیران حذف خواهند شد)
      ارسال پیام خصوصی

      نقد و آموزش

      نظرات

      مشاعره

      کاربران اشتراک دار

      محل انتشار اشعار شاعران دارای اشتراک
      کلیه ی مطالب این سایت توسط کاربران ارسال می شود و انتشار در شعرناب مبنی بر تایید و یا رد مطالب از جانب مدیریت نیست .
      استفاده از مطالب به هر نحو با رضایت صاحب اثر و ذکر منبع بلامانع می باشد . تمام حقوق مادی و معنوی برای شعرناب محفوظ است.
      2