...طنز گوسفند در سال1406...
(امروزه به دایناسور ، دایی ناسِر می گویند)
شاعری که عقل از رأسش پرید ای گوسفند
در به در دنبال درمان می دوید ای گوسفند
سال نو سالی که با نام تو میمون گشته است
طنز تلخ و تند و تیزی آفرید ای گوسفند
با وجود این همه آلام عاری از دوا
بدتر از درمان بیدردی ندید ای گوسفند
یاد دارد چند ساعت مانده به تحویل سال
روی اعصابش فقط بز می چرید ای گوسفند
نوع بی شاخ تو بر سر شاخه های آرزو
نقش ریش خوشگلش را می تنید ای گوسفند
سال آرامش تو را آرام رامت می کند
آن قَدَر که گرگ چوپان را دَرید ای گوسفند
کاش داعش هم به جای سر بریدن از بشر
ناز شست پاچه ات را می کشید ای گوسفند
در قیاس بین تو با گرگ یا بزغاله دزد
با حسابی ساده از هر دو سَرید ای گوسفند
سفره ی بی سین سالم را سوالی کرده ام
سفره ای از سیر خالی را که دید ای گوسفند!؟
یارو از یارانه اش بگذشت و با هول و ولع
در پکن احوال چینی می خرید ای گوسفند
با تبرّک ، متبرک کن فضای عید را
این فضا را پخته ای تو یا حمید ای گوسفند!؟
کود خر در شهر ما ده دانه اش شد یک دلار
تازگی هم نوع مرغوبش رسید ای گوسفند
ران و سینه ، قلب و قلوه سهم از مابهتران
سهم ما را صد گرم پِشکل دهید ای گوسفند
قیمت هر بُنجُل و هر جُل سه چندان می شود
چند هفته مانده به آغاز عید ای گوسفند
با تورم ، متورم گشته احساسات ما
نقد هر دو دیده هم چک می چکید ای گوسفند
از دل یک اختلاس ساده و سود آفرین
صد پدیده شانِدیز آید پدید ای گوسفند
در مهار اختلاس و رشوه و رانت و رُبا
حیف و میل دنبه ات باشد مفید ای گوسفند
حتم دارم نسل تو چون نسل «دایی ناسِرت»
یا شود کمیاب یا هم ناپدید ای گوسفند
آدمی با طرز فکر داعش و القاعده
هرکجا دیدی بگو اُف بر یزید ای گوسفند
در میان جمع موجوداتی از جنس بشر
روسپیدی ، روسپیدی ، روسپید ای گوسفند
قلمتان نویسا
بمانید به مهر و بسرایید