درود بر شما جناب بدری استاد ارجمند...
نقد بسیار تفکربرانگیزیه...
فقط نکتهای ذهنم رو درگیر کرد که حس کردم باید مطرحش کنم و همین باعث شد در وسط میدان شعر سایه حاضر بشم، ممکنه نظری که درج میکنم اشتب باشع اما برای یادگیری بیشتر باکی نیست...

امیدوارم جسارتمو ببخشید
کاملا با شما موافقم که توی این شعر از چند کلاژ تصویری برای انتقال احساس استفاده شده که توی پستهای قبلی ایشون اسمشو گذاشته بودم پرش ناگهانی و اینو جزیی از امضای کاراشون تلقی کرده بودم😃 و بنظرم این تنوع در تصویر معنیش این نیست که «از این شاخه به اون شاخه پریدن» چه بسا که تنوع فضایی میتونه بخشی از روایت باشه به قول شما مثل فیلم سینمایی...
اما تفاوت مهمی بین این دو وجود داره؛ توی فیلم، مخاطب بهوضوح با جابهجایی زاویه دوربین یا لوکیشن مواجه میشه، چون تصاویر مستقیماً تغییر را نشون میدن. اما توی شعر که ما باید با کلمات و تخیلمون صحنهایرو خلق کنیم، این چرخش باید با پیوندهای معنایی، احساسی یا تصویری بهخوبی حس بشه.
توی شعر ایشون، کلاژهای تصویری مستقل قویاند، اما اتصال یا چرخش بین اونها به اندازهای نیست که خواننده بتونه سیر احساسی یا روایی را بیوقفه و شفاف دنبال کنه. به همین خاطر شاید برای یه سری مخاطبان، این تکهها گسسته یا ناگهانی بهنظر رسیده...
باز هم سیپاس از شما برای پنجرهی سبز دقیق و الهامبخشتون...
درود بر شما جناب رجبی ارجمند
در هرحال زیباست و بااحساس
موفق باشید
بسیار زیبا و متفاوت بود
مثل همیشه
دستمریزاد
موفق باشید